فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سالگرد_شهدا
🌹۱۱شهریور۱۳۶۵سالروز شهادت
محمودکاوه،فرمانده لشکر ویژه
شهدا.
♦️اودر جمع رزمندگان نیروهای
ضد انقلاب راتهدیدبه نابودی و
انهدام میکند.
✅ @vaslekhooban
سخنرانی قالیباف در مراسم تشییع شهید کاوه.mp3
1.26M
#در_سوگ_یاران
♦️۱۱شهریور۱۳۶۵سالروزشهادت
محمود کاوه.
🔷سخنرانی محمدباقر قالیباف،
فرمانده لشکر۵نصر در مراسم
تشییع پیکر پاک شهید کاوه.
✅ @vaslekhooban
#خبر
▪️حاجیه خانم صغری اسدی
همسربزرگوارشهیدعباس معافی،
مادر شهید محمدجواد معافی
و خواهر شهید حمید اسدی
آسمانی شد...روحش شاد...
✅ @vaslekhooban
وصل خوبان
#خبر ▪️حاجیه خانم صغری اسدی همسربزرگوارشهیدعباس معافی، مادر شهید محمدجواد معافی و خواهر شهید ح
#خبر
🌷عباس معافی در۱۷ ارديبهشت سال
۶۱ در عملیات بیت المقدس...
محمدجوادمعافی در۲۲فروردين سال
۶۲درعملیات والفجریک ...
وحمید اسدی در ارديبهشت سال ۶۱
در خرمشهر به شهادت رسیدند.
✅ @vaslekhooban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#در_چنین_روزی
♦️سالروز شهادت
رئیسعلی دلواری...
✅ @vaslekhooban
#عکس_ماندگار
♦️مقاوم ...
استوار...
سربلند...
...و...
مهربان با دوستان... و ...
سرسخت با دشمنان...
✅ @vaslekhooban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ
♦️تخریب چی برگرد
اینجا پر از مینه...
✅ @vaslekhooban
#کلام_ناب
🌷شهیدغلامرضاعزلتی مقدم:
♦️دست چپم که قطع شد،اونو
برداشتم،نگاش کردم،بوسیدم
باهاش خداحافظی کردم ودر
نهایت بخاک سپردم.باپای
خودم رفتم بیمارستان برای
عمل جراحی ومعالجه.
✅ @vaslekhooban
#سیره_عملی_شهید
🔶بازداشتگاه🔶
🔷وارد بازداشتگاه شد.
پتو را از روی یک نفر کنار زد،
ناگهان پتو را رها کرد و چند
قدم رفت عقب.
یعنی چی؟فرمانده اینجا چه
کار می کند؟
برگشت تا از در خارج شود؛
اما صدایی از پشت سر آمد:
وایستا کجا میری سرباز؟
برگشت و بهت زده گفت:
سلام حاج آقا مغفوری! شما
کجا، اینجا کجا؟ چرا اینجا
خوابیدین ؟
گفت:اینجاخوابیده بودم که
ببینم بازداشت شده ها وضع
مناسبی دارن یا نه؟
با گفتن این حرف بلند شد و
پتو راجمع کرد وهمراه باسرباز
از بازداشتگاه خارج شد.
✅ @vaslekhooban
#از_وصیت_شهید
🌹شهید عباس عرب نژاد:
♦️اگر شهدا حقی بر گردن مردم
دارند ، به خدای کعبه من مردان
بی غیرت و زنان بد حجاب را
نخواهم بخشید.
✅ @vaslekhooban
#از_دید_دشمن
♦️عملیات خیبر محور طلائیه
زمستان ۶۲ ...
دو اسیر (شیر)ایرانی ،
سربازان بعثی هم ایستاده اند...
✅ @vaslekhooban
#طنز_ناب
😁 آخ کمرم!...
🔷گفت:ازخدا دوازده پسر
میخواهم تا ازآنها یکدسته
عملیاتی درست کنم وخودم
فرمانده دسته شان باشم.
شب عملیات آنها را ببرم در
میدان مین رها کنم، ...
✅ @vaslekhooban
وصل خوبان
#طنز_ناب 😁 آخ کمرم!... 🔷گفت:ازخدا دوازده پسر میخواهم تا ازآنها یکدسته عملیاتی درست کنم
#طنز_ناب
😁 آخ کمرم!...
🔷خدا رحمت کند شهید اکبر
جمهوری را، قبل از عملیات از او
پرسیدم: در این لحظات آخر
راستش را بگو چه آرزویی داری
و از خدا چه می خواهی؟
پسر فوق العاده بذله گویی بود.
گفت: با اخلاص بگویم؟ گفتم:
با اخلاص بگو.
گفت: از خدا دوازده فرزند پسر
می خواهم تا از آنها یک دسته
عملیاتی درست کنم و خودم
فرمانده دسته شان باشم. شب
عملیات آنها را ببرم در میدان مین
رها کنم، بعد که همه یکی پس از
دیگری شهید شدند بیایم پشت
سیم های خاردار خط، دستم را
بگیرم کمرم و بگویم:
آخ کمرم شکست!
✅ @vaslekhooban
#عکس_یادگاری
💠سه شهید در یک قاب :
🌹میثم شیر نژاد
🌹محمد رضا کارور
🌹شهید مدافع حرم
حاج احمد غلامی
✅ @vaslekhooban
#روایت_ناب
🌷به همت سردار خیبر🌷
🔷یه شب توی خواب دیدم
در میزنن.در رو که باز کردم
دیدم شهیدهمت بایه موتور
تریل جلو در خونه وایساده
و میگه سوارشو بریم.
پرسیدم :کجا؟
✅ @vaslekhooban
وصل خوبان
#روایت_ناب 🌷به همت سردار خیبر🌷 🔷یه شب توی خواب دیدم در میزنن.در رو که باز کردم دیدم شهیدهمت با
#روایت_ناب
🌷به همت سردار خیبر🌷
🔷یه شب خواب بودم که تو خواب
دیدم دارن در میزنن . در رو که باز
کردم دیدم شهید همت با یه موتور
تریل جلو در خونه وایساده و میگه
سوارشو بریم . ازش پرسیدم: کجا؟
گفت:یه نفر به کمک ما احتیاج داره.
سوار شدم و رفتیم .سرعتش زیاد
نبود ، طوری که آدرس خیابون ها
رو خوب می دیدم ، وقتی رسیدیم
از خواب پریدم ...
🔷 از چند نفر پرسیدم که تعبیر این
خواب چیه؟گفتن خوب معلومه باید
بری به اون آدرس ببینی کی به کمک
تواحتیاج داره. هرجوری بود خودمو
به اون آدرس رسوندم و درزدم .در
رو که باز کردن دیدم یه پسر جوونه
نه من اونومیشناختم نه اون منو .
گفت: بفرمایید چیکار دارید ؟
ازش پرسیدم که با شهید همت کاری
داشته؟ یهو زد زیر گریه .گفت:
چند وقته می خوام خودکشی کنم...
دیروزداشتم تو خیابون راه میرفتم
و به این فکر میکردم که چه جوری
خودم رو خلاص کنم که یه دفعه
چشمم افتاد به یه تابلو که روش
نوشته شده بود اتوبان شهید همت.
گفتم میگن شماها زنده اید... اگه
درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که
من از خودکشی منصرف بشم . الان
شما اومدید اینجاومیگیدکه از طرف
شهیدهمت اومدید...
🔶برگرفته از کتاب:
شهیدان زنده اند
✅ @vaslekhooban
#یاد_یاران
🍉مزه ای آسمانی 🍉
🔷وقتی دربرابردیدگان بُهتزده ی
ما هندوانه قاچ شد...
کسی فکر نمیکرد آنقدر شیرین
باشدو خوشمزه،
مزه ای داشت آسمانی...
✅ @vaslekhooban
وصل خوبان
#یاد_یاران 🍉مزه ای آسمانی 🍉 🔷وقتی دربرابردیدگان بُهتزده ی ما هندوانه قاچ شد... کسی ف
#یاد_یاران
🍉مزه ای آسمانی 🍉
🔷 بچه ها مشغول شستن پتو بودند .
علی آقا لب کارون نشسته بود...و
بچه ها پتوهای مخابرات را می شستند
و علی حاجبی هم کنارش نشسته بود.
علی آقا همین که بچه ها مشغول بودند
و هوا هم گرم بود گفت:
اگر هندوانه خنکی بود خیلی میچسبید.
به خدا قسم به اندازه یک نگاه برداشتن
از علی، یک هندوانه بزرگ در آب ظاهر
شد، آن هم چه هندوانه ای! آن را از آب
گرفتیم ...
وقتی در برابردیدگان بهت زده ی ما
هندوانه قاچ شد، کسی فکر نمی کرد
آنقدر شیرین باشد و خوشمزه، ...
مزه ای داشت آسمانی...
✅ @vaslekhooban
#حدیث
🔷امام حسین (ع):
💠ماخاندان پیامبر خداییم،
حق در میان ماست و
زبان ما به حق گویاست.
🌺۲۴ذی الحجه،
روز مباهله مبارک🌺
✅ @vaslekhooban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اندکی_درنگ
🌹لحظه شهادت رزمندهای که
در حال زدن خاکریز است...
✅ @vaslekhooban
#عکس_ماندگار
🌺یادش بخیر اون روزا...
🔷اعزام به جبهه
ایستگاه راهآهن نیشابور🔹
✅ @vaslekhooban
#روایت_ناب
🔶 گردان لوطی ها...!🔶
🔷 او لباس رزم مرتب و پوتین
به پا نمی کرد لباسش را بر روی
شلوارمی انداخت وبایک کتانی،
گردانش را فرماندهی می کرد...
✅ @vaslekhooban
وصل خوبان
#روایت_ناب 🔶 گردان لوطی ها...!🔶 🔷 او لباس رزم مرتب و پوتین به پا نمی کرد لباسش را بر روی
#روایت_ناب
🔶 گردان لوطی ها...!🔶
🔷گردان مرتضی به گردان لوطیها
معروف بود. هر یک از فرمانـدهانِ
گردانها که به دلایلی نیروهایشان را
رد می کردند، آنها را به این گردان
می فرستادند. علیرغم شیطنتهای
رزمندگان این گردان، یکی ازبهترین
گردان های خط شکن بودند. آنها در
صبحگاه و آموزشی شرکت نکرده
و نامنظم بودند. قبل از آغاز عملیات
والفجر۱،چندتن ازفرماندهان شکایت
گردان مرتضی رابه شهیدکاظم نجفی
میبرند.حاج کاظم گفت:
ازشنیدن این سخنان ناراحت شدم
و مرتضی را برای توضیح خواستم.
او لباس رزم مرتب و پوتین به پا
نمی کرد لباسش را بر روی شلوار
می انداخت و با یک کتانی، گردانش
را فرماندهی می کرد.یک ربع بعد با
همان نوع پوشش به اتاق فرماندهی
آمد و گفت: سلام علیکم حاج آقا...
با دلخوری و صدای بلند گفتم :
«این چه وضع گردان است همه از
گردان شما ناراضی اند و شکایت
دارند…»
مرتضے تا انتهای صحبتها آرام بود
و به سخنانم گوش می داد. وقتی
حرفهایم تمام شد جلوترآمد و گفت:
داداش!بسیجی از مسجد آوردن هنر
نیست اگر ازکوچه وخیابان بسیجی
رابه جبهه آوردی هنر است.اگر ازمن
ناراضی هستید حکمم را تحویل
می دهم...
حاج کاظم گفت: با حرف مرتضی
گویی از خواب غفلت بیدار شدم
و کمی آرام گرفتم....
🌹شهیدمرتضی زارع دولابی فرمانده
گردان حضرت قاسم
لشکر۱۰سیدالشهـدا
🔸نقل ازشهیدکاظم نجفی رستگار
به روایت همرزم شهید
✅ @vaslekhooban
صادق آهنگران-شور حسینیست در سینه و سر.mp3
3.82M
#نوای_ماندگار
♦️شور حسینی ست
در سینه و سر
یاد از شهیدان کن
ای برادر
✅ @vaslekhooban