#از_وصیت_شهید
🌷شهید سعدالله جوزاک:
♦️کسانیکه مرا فقط تاقبرستان
بدرقه می کنند وبعد از آن در
خیابانها سرگردانند و یا سفره
خونین شهدا را باخوشگذرانی
و لذتهای دنیا عوض می کنند
هرگزدرتشییع جنازه ام شرکت
نکنند...
من ازاختلافات شهر،قدرت و
ریاست ،به تنگ آمده ام و به
همین دلیل است خود را مهیا
ساختم و کوله بار درد غربت
اسلام را بر دوش نهاده ام تا
در جایی که خبر از پست و
مقام و اختلاف نباشد ، تا در
جایی که فکرشان در جهت
خداست بر زمین نهم.و خود
نیز در چنین جایی به خون
بنشینم وآنقدر دردریای خون
شناکنم تابه قول مولایم علی
به ساحل حق برسم...
✅ @vaslekhooban
#دستخط_ناب
🔰محاسبه ی نفس🔰
🌷دست نوشته های روزانه و
ناب شهید علی بلورچی در
محاسبه ی نفسش.
💠امروزخیلی بیچارگی داشتم
وگناهانم تاثیر در قلب گذاشته
است.
باید خیلی مراقبت را شدید
کنم، و اِلّا هلاکت حتمی است.
دائم یاد مرگ باش و هر لحظه
خود رامهیای مرگ بنما تا حبّ
حق تعالی در قلبت قرار گیرد.
گرسنه بودن و تشنه بودن را
فراموش نکن که با آن میتوان
دل و قلب مولا را دیدن.
✅ @vaslekhooban
#طرح_ناب
▪️شهادت جمعی از سربازان
قرارگاه قدس نیروی زمینی
سپاه را به خانواده های این
عزیزان ومقام معظم رهبری
تسلیت میگوییم.
✅ @vadlekhooban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سالروز_عملیات
♦️حضور رزمندگان اسلام در
منطقه استراتژیک فاو عراق
عملیات والفجر۸
زمستان ۱۳۶۴
✅ @vaslekhooban
4_5992600776701117421.mp3
7.27M
#شب_زیارتی
🌹به سمت گودال
از خیمه دویدم من ...
دیر رسیدم من...
▪️تقدیم به شهدای مظلوم
حادثه ی تروریستی جاده
خاش ، زاهدان...
روحشان شاد...
✅ @vaslekhooban
مروری_سریع_بر_بیانیه_گام_دوم_انقلاب.pdf
4.88M
#کلام_رهبری
💠مروری بر بیانیه گام دوم
انقلاب.
رهبر معظم انقلاب به مناسبت
چهلمین سالروزپیروزی انقلاب
اسلامی در تاریخ ۲۲ بهمن ۹۷
بیانیهای مهم وراهبردی صادر
کردند.
✅ @vaslekhooban
#کلام_رهبری
🔅سلاح ایمان...🔅
رهبرانقلاب،دربیانیه گام دوم
انقلاب خطاب به ملت ایران
به ویژه جوانان:
💠مسیرجهان تغییر یافت و
زلزلهی انقلاب،فرعونهای در
بسترِ راحت آرمیده را بیدار
کرد؛
دشمنی ها ، با همهی شدّت
آغاز شد و اگر نبود قدرت
عظیم ایمان و انگیزهی این
ملّت و
رهبری آسمانی وتأیید شده
امام عظیم الشّأن ما ، تاب
آوردن در برابر آن همه
خصومت وشقاوت وتوطئه
و خباثت، امکانپذیر
نمی شد.
✅ @vaslekhooban
#معرفی
🌹وصل خوبان،کانالی ست در
راستای ترویج ارزش ها و
فرهنگ شهیدو شهادت و...
شماهم یاریگرمان باشید در
جهت معرفی این کانال به
دیگران...
انشاءالله که شرمنده شهدا
نباشیم...
✅ @vaslekhooban
#عکس_یادگاری
💠بهشت را به بها...💠
🌷 شهید امیداکبری،از
شهدای حمله تروریستی
زاهدان ، نه تنها شهید
"محسن حججی"
را الگوی خود قرار داده
بود بلکه مانند او اهل
اردوهای جهادی ، هیئت
و جهاد در راه خدا بود.
✅ @vaslekhooban
#جمعه_انتظار
🔷حسرت باران🔷
تابه کی بپای حسرت باران بایستیم
با چتر در میان بیابان بایستیم
مثل مترسکی همه ناچار و ناگزیر
در زیر سایه های کلاغان بایستیم
هر فرد میله قفس خالی خود است
تا کی میان این همه زندان بایستیم
ای رود سمت آمدنت را نشان بده
رخصت بده کنار درختان بایستیم
توگفته ای که جمعه میآیی ولی بگو
باید کدام سمت خیابان بایستیم
✅ @vaslekhooban
#شهدای_مدافع_وطن
🔷امام خمینی (ره) درتوصیف
حماسه ۲۵ آبان مردم اصفهان
فرمودند:
💠شما در کجای دنیا میتوانید
جایی رامثل اصفهان پیداکنید؟
همین چندروزپیش فقط درشهر
اصفهان حدود ۳۷۰نفر را تشییع
کردند،
معذلک همین شهیددادههاو داغ
دیدهها همچنان به خدمت خود
به اسلام ادامه میدهند.
🌷و امروز با استقبال از ۲۷
شهید اصفهانی مدافع وطن،
آن دوران باشکوه دو باره زنده
شد.
✅ @vaslekhooban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مادرانه
🌹وداع مادر شهید
امید اکبری با
پیکر پاک فرزند
شهیدش...
✅ @vaslekhooban
#دستخط_ناب
🔰محاسبه ی نفس🔰
🌹دست نوشته های روزانه و
ناب شهید علی بلورچی در
محاسبه ی نفسش.
♦️جمعه ۲۶ بهمن ۶۳♦️
♦️۱-وقتم را در جمع و به بطالت
گذراندم.
♦️۲-حبّ دنیا خیلی ظریف
وجود داشت.
♦️۳-غفلت وجود داشت.
♦️۴-حق مولا را ادا نکردم.
♦️۵-تذکر وجود نداشت.
♦️۶-خدا را ناظر بر اعمالم
ندیدم.
♦️۷-ریاهای ظریف و خیلی
خیلی مخفی وجود داشت.
♦️۸-در مقابل ثناها چندان
مقاوم نبودم وقلب مریضم
تحت تأثیر قرارمیگرفت.
♦️۹-تقوا و مراقبت خیلی
کم بود.
♦️۱۰-شام ،زیاده روی کردم.
♦️۱۱-بی مورد و زیاد صحبت
کردم.
♦️۱۲-غیبت شنیدم.
♦️۱۳-کنترل زبان کم شده بود.
♦️۱۴-خلوص را حفظ نکردم
و روی آن مراقبت نداشتم.
✅ @vaslekhooban
#مسابقه
🔰ضمن تشکر از کسانی که در
مسابقه شماره۱۲ کانال وصل
خوبان شرکت کردند...
چندنکته رامتذکرمی شویم:
اولاً استقبال گسترده شما
از مسابقه " گلی از گلزار
انقلاب" که از سراسر ایران
اسلامی در آن شرکت کردید
باعث خوشحالی ما شد که
از همه ی شما متشکریم...
ثانیاً یادآور می شویم که به
زودی مسابقه شماره ۱۳ ما
درماه آینده برای کسانی که
عضو کانال هستند برگزار
می گردد.
ثالثا انشالله روز دوشنبه
قرعه کشی شده و اسامی
نفرات برتراعلام میشود.
✅ @vaslekhooban
#حکایت_ناب
♦️چشم پوشی از گناه♦️
(بخش اول)
💠یک بار ازش پرسیدم که:
احمدمن و تو از بچگی همیشه
باهم بودیم اماسوالی ازتو دارم
نمیدانم چرا در این چند سال
اخیر شما این قدر رشد معنوی
کردید اما من...
لبخندی زد و میخواست بحث
را عوض کند اما دوباره سوالم
را پرسیدم... بعد از کلی اصرار
سرش را بالا آورد و گفت:
طاقتش را داری؟!
با تعجب گفتم:
طاقت چی رو؟!
گفت:
بنشین تا بهت بگم.
نفس عمیقی کشید و گفت:
یکروز بارفقای محل و بچههای
مسجد رفته بودیم دماوند. شما
توی آن سفرنبودید همه ی رفقا
مشغول بازی و سرگرمی بودند،
یکی از بزرگترها گفت:
احمد آقا ، برو این کتری رو آب
کن و بیار تا چای درست کنیم.
بعد جایی رو نشان دادو گفت:
اونجا رودخانه است برو اونجا
آب بیار...
منهم راه افتادم.راه زیادی نبود،
از لا به لای بوتهها ودرختها به
رودخانه نزدیک شدم تا چشمم
به رودخانه افتادیک دفعه سرم
را پایین انداختم و همان جا
نشستم! بدنم شروع به لرزیدن
کرد. نمیدانستم چه کار کنم!؟
همان جا پشت بوتهها مخفی
شدم...
این حکایت ادامه دارد...
🔶راوی:دکتر محسن نوری
دوست شهیداحمدعلی نیری
✅ @vaslekhooban
وصل خوبان
#حکایت_ناب ♦️چشم پوشی از گناه♦️ (بخش اول) 💠یک بار ازش پرسیدم که: احمدمن و تو از
#حکایت_ناب
♦️چشم پوشی از گناه♦️
(بخش دوم)
🔶همان جا پشت بوتهها مخفی
شدم. من میتوانستم به راحتی
یک گناه بزرگ انجام دهم.
درپشت آن بوتهها چندین دختر
جوان مشغول شنا کردن بودند.
من همان جا خدا را صدا کردم
و گفتم :
خدایا کمکم کن الآن شیطان من
را وسوسه میکند که من نگاه
کنم هیچکس هم متوجه نمیشود
اما بخاطر تو از این از این گناه
میگذرم.»
بعد کتری را از آن جا برداشتم و
از جای دیگر آب آوردم. بچهها
مشغول بازی بودند. من هم
مشغول آتش درست کردن بودم
خیلی دود توی چشمانم رفت...
اشک همینطور از چشمانم جاری
بود.یادم افتادکه حاج آقا گفته
بود:
هرکس برای خدا گریه کند خدا
او راخیلی دوست خواهد داشت.
همین طور که اشک میریختم
گفتم:ازاین به بعد برای خداگریه
میکنم....حالم خیلی منقلب بود.
از آن امتحان سختی که در کنار
رودخانه برایم پیش آمده بود
هنوز دگرگون بودم . همین طور
که داشتم اشک میریختم و با
خدا مناجات میکردم خیلی با
توجه گفتم:
«یاالله یا الله...» به محض این
که این عبارت را تکرار کردم
صدایی شنیدم . ناخودآگاه از
جایم بلند شدم.
ازسنگ ریزهها و تمام کوهها و
درخت ها صدا می آمد...
همه میگفتند:
«سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب
الملائکه والرُوح»
وقتی این صدا را شنیدم به
اطراف خودم نگاه کردم...
دیدم بچهها متوجه نشدند. در
آن غروب با بدنی که از وحشت
میلرزید به اطراف میرفتم از
همه ذرات عالم این صدای زیبا
را میشنیدم! ...
احمد بعد از آن کمی سکوت کرد.
بعد با صدایی آرام ادامه داد:
از آن موقع کم کم درهایی از
عالم بالا به روی من باز شد!
احمد بلند شد و گفت:
اینها را برای تعریف از خودم
نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که
گناه راترک کند چه مقامی پیش
خدا دارد. بعد گفت:
تا زندهام برای کسی این ماجرا
را تعریف نکن.
🔶راوی:دکتر محسن نوری
دوست شهید احمدعلی نیری
✅ @vaslekhooban