eitaa logo
وصل خوبان
14.9هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.6هزار ویدیو
214 فایل
🌷...راه شهیدان ادامه دارد...🌷 آدرس وصل خوبان در پیام رسان سروش: https://sapp.ir/vaslekhooban ارتباط با کانال: @vaslekhooban_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
#حاج_قاسم 🔷 سردار حاج قاسم سليمانی: 💠برای این لباس را پوشیدیم، برای این درمیدانها وجود داریم، حالاچه کسی چه می گوید مهم نیست، این که در خط باشیم اهمیت دارد.🔸مهرماه ۱۳۹۵🔸 ✅ @vaslekhooban
#دستخط_ناب 🔰محاسبه ی نفس🔰 🌹دست نوشته های روزانه و ناب شهید علی بلورچی در محاسبه ی نفسش. ♦️جمعه ۲۶ بهمن ۶۳♦️ ♦️۱-وقتم را در جمع و به بطالت گذراندم. ♦️۲-حبّ دنیا خیلی ظریف وجود داشت. ♦️۳-غفلت وجود داشت. ♦️۴-حق مولا را ادا نکردم. ♦️۵-تذکر وجود نداشت. ♦️۶-خدا را ناظر بر اعمالم ندیدم. ♦️۷-ریاهای ظریف و خیلی خیلی مخفی وجود داشت. ♦️۸-در مقابل ثناها چندان مقاوم نبودم وقلب مریضم تحت تأثیر قرارمیگرفت. ♦️۹-تقوا و مراقبت خیلی کم بود. ♦️۱۰-شام ،زیاده روی کردم. ♦️۱۱-بی مورد و زیاد صحبت کردم. ♦️۱۲-غیبت شنیدم. ♦️۱۳-کنترل زبان کم شده بود. ♦️۱۴-خلوص را حفظ نکردم و روی آن مراقبت نداشتم. ✅ @vaslekhooban
#حاج_قاسم ♦️واکنش اینستاگرامی سردار قاسم سلیمانی ، فرمانده ی نیروی قدس سپاه به حادثه تروریستی زاهدان... ✅ @vaslekhooban
#طرح_ناب 🔰طرحی زیبابقلم استادرضا بدرالسما از تشییع شهدا در اصفهان... امروز مراسم تشییع شهدا عملیات تروریستی زاهدان در اصفهان برگزار میشود. ✅ @vaslekhooban
#کنگره 🔶همزمان با آغاز به کارکنگره ۶۵۰۰ شهید استان کرمان، سینمایش ماهی در خاک از تاریخ ۲۸ بهمن در مصلای بزرگ امام علی (ع) کرمان اجرا میگردد. ✅ @vaslekhooban
🔰ضمن تشکر از کسانی که در مسابقه شماره۱۲ کانال وصل خوبان شرکت کردند... چندنکته رامتذکرمی شویم: اولاً استقبال گسترده شما از مسابقه " گلی از گلزار انقلاب" که از سراسر ایران اسلامی در آن شرکت کردید باعث خوشحالی ما شد که از همه ی شما متشکریم... ثانیاً یادآور می شویم که به زودی مسابقه شماره ۱۳ ما درماه آینده برای کسانی که عضو کانال هستند برگزار می گردد. ثالثا انشالله روز دوشنبه قرعه کشی شده و اسامی نفرات برتراعلام میشود. ✅ @vaslekhooban
#روز_شمار 🔷شنبه۲۷ بهمن ۱۳۹۷ یا رب العالمین ✅ @vaslekhooban
♦️چشم پوشی از گناه♦️ (بخش اول) 💠یک بار ازش پرسیدم که: احمدمن و تو از بچگی همیشه باهم بودیم اماسوالی ازتو دارم نمی‌دانم چرا در این چند سال اخیر شما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم... بعد از کلی اصرار سرش را  بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت: بنشین تا بهت بگم. نفس عمیقی کشید و گفت: یکروز بارفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفرنبودید همه ی رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند، یکی از بزرگترها گفت: احمد آقا ، برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان دادو گفت: اونجا رودخانه است برو اونجا آب بیار... منهم راه افتادم.راه زیادی نبود، از لا به لای بوته‌ها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتادیک دفعه سرم را پایین انداختم و همان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد. نمی‌دانستم چه کار کنم!؟ همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم... این حکایت ادامه دارد... 🔶راوی:دکتر محسن نوری دوست شهیداحمدعلی نیری ✅ @vaslekhooban
وصل خوبان
#حکایت_ناب ♦️چشم پوشی از گناه♦️ (بخش اول) 💠یک بار ازش پرسیدم که: احمدمن و تو از
♦️چشم پوشی از گناه♦️ (بخش دوم) 🔶همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. درپشت آن بوته‌ها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم : خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه می‌کند که من نگاه کنم هیچکس هم متوجه نمیشود اما بخاطر تو از این از این گناه می‌گذرم.» بعد کتری را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم مشغول آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت... اشک همینطور از چشمانم جاری بود.یادم افتادکه حاج آقا گفته بود: هرکس برای خدا گریه کند خدا او راخیلی دوست خواهد داشت. همین طور که اشک می‌ریختم گفتم:ازاین به بعد برای خداگریه می‌کنم....حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم . همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا مناجات می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم . ناخودآگاه از جایم بلند شدم. ازسنگ ریزه‌ها و تمام کوه‌ها و درخت ها صدا می آمد... همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» وقتی این صدا را شنیدم به اطراف خودم نگاه کردم... دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. در آن غروب با بدنی که از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات عالم این صدای زیبا را می‌شنیدم! ... احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت: اینها را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه راترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن. 🔶راوی:دکتر محسن نوری دوست شهید احمدعلی نیری ✅ @vaslekhooban
♦️هم اکنون... حماسه ۲۷ بهمن مردم اصفهان درتشییع پیکرشهدای حادثه ی تروریستی زاهدان... درود خدای شهیدان بر شما مردم شهید پرور و همیشه در صحنه ... ✅ @vaslekhooban
1_25307325.mp3
3.65M
#یاد_یاران 🌷تقدیم به روح بلند شهدای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 💠یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه ✅ @vaslekhooban