لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صدای_ماندگار
🌷بشنوید، بغض و ناله های
شهید مصطفی ردانی پور،
شاگرد آیتالله بهاء الدینی
وبهجت و دلاورمرد شجاع
جبهه های جنگ، جانشین
شهیدخرازی،فرمانده لشکر
مقدس امام حسین (ع) و
فرمانده قرارگاه عملیاتی
فتح...
✅ @vaslekhooban
#خبر
🌷چشم به راهیم...
شهدا...🌷
💠اکنون بعد ازسالهای سال،
رهایِ از بی نام ونشانی،
آمده اندتا سری به شهر
غفلت زده ی ما بزنند...
خوش آمدید ...
دلاورمردِان سرافراز لشکر
آسمانی عشق...
🌹امیر شهید،
حمدالله قربانعلی پور
🌹امیرشهید
علی قربانعلی پور
💠این دو فداییان ولایت،
در دی ماه ۶۵، درمنطقه ی
سومار شهد شیرین شهادت
را نوشیدند و ملکوتی شدند.
و اکنون...
بعد از ۳۳ سال آمده اند، تا
دیداری تازه کنند با، پدر و
مادر پیر چشم انتظارشان.
♦️مراسم استقبال :
چهارشنبه،۱۶مرداد
ساعت۹/۳۰
از فرودگاه کرمان بطرف
ستاد معراج الشهدا.
♦️مراسم وداع:
چهارشنبه،۱۶مرداد،
بعد از نمازمغرب وعشاء
شهرک هوانیروز
♦️مراسم تشییع و تدفین:
جمعه، ۱۸مرداد،
ساعت ۹صبح
در بردسیر.
✅ @vaslekhooban
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پدرانه
🔷بوسه ی پدر شهید عباس
بابایی بر پای فرزند شهیدش
✅ @vaslekhooban
#روایت_ناب
🌺کارت دعوت عروسی🌺
💠مصطفی،برای عروسی اش
علاوه بر میهمانان ، یک کارت
دعوت برای حضرت زهرا(س)
مینویسد و به ضریح حضرت
معصومه(س)می اندازد ،شب
حضرت زهرا(س) را درخواب
می بیند که به عروسی آمده ،
شهید مصطفی ردانی پور به
ایشان می گوید:
خانم !قصد مزاحمت نداشتم،
فقط میخواستم احترام کنم.
حضرت پاسخ میدهند:
مصطفی جان!
ما اگر به مجالس شما نیائیم
به کجا برویم؟
آنشب مصطفی دیگر تا صبح
نمی خوابد و نماز می خواند،
دعا میکند وگریه...
میگفت:
من شهید می شوم.
دوستش گفته بود:
این همه گریه و زاری میکنی،
می گی می خوام شهید بشم
دیگه زن گرفتنت چیه ؟
جواب داد :
خانمم سیده...
می خوام اون دنیا بحضرت
زهرا(س)مَحرم باشم، شاید
به صورتم نگاه کنه !
✅ @vaslekhooban
1_37466959.mp3
1.5M
#نوای_ماندگار
💠نوحه ماندگار و زیبای دوران
دفاع مقدس ، با نوای صادق
آهنگران...
بمناسبت بازگشت دوپرستوی
خونین بال به آشیانه...
🌹شهید حمدالله قربانعلی پور
🌹شهید علی قربانعلی پور
🌷لاله ی خونین من ای
تازه جوانم،
شهید،
تازه جوانم...
کشته ی صدپاره ام ای
روح روانم،
شهید،
روح روانم...
✅ @vaslekhooban
#دستخط_ناب
🔶به دخترم دروغ نگویید🔶
🔷متن نامه ی زیبا و معروف
روحانی شهید شیخ شعاعی
خطاب به دخترش...
این متن بر روی تابلو ی مزار
شهید نصب شده است.
♦️پیامی به همسر گرامی و
والدین ارجمندم:
💠به دخترم دروغ نگویید!
نگویید من به سفر رفته ام.
نگویید از سفر
بازخواهم گشت.
نگویید...
✅ @vaslekhooban
وصل خوبان
#دستخط_ناب 🔶به دخترم دروغ نگویید🔶 🔷متن نامه ی زیبا و معروف روحانی شهید شیخ شعاعی خطاب
#دستخط_ناب
🔶به دخترم،
دروغ نگویید...🔶
🔷متن نامه معروف
حجت الاسلام شهید شیخ
شعاعی به دخترش:
♦️پیامی به همسر گرامی و
والدین ارجمندم:
💠به دخترم دروغ نگویید!
نگویید من به سفر رفتهام.
نگویید از سفر باز خواهم گشت.
نگویید زیباترین هدیه را
برایش به ارمغان خواهم آورد...
به دخترم واقعیت را بگویید...
بگویید: بخاطر آزادی تو،
هزاران خمپاره دشمن،
سینۀ پدرت را نشانه رفتهاند.
بگویید خون پدرت
بر تمام مرزهای
غرب و جنوب کشورش
پریشان شده است.
بگویید موشکهای دشمن
انگشتان پدرت را در سومار
دستهای پدرت را در میمک
پاهای پدرت را در موسیان
سینه پدرت را در شلمچه
چشمان پدرت را در هویزه
حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات
الله اکبر
خون پدرت را در رودخانۀ
بهمن شیر
وقلب پدرت را در خونین شهر
پرپر کردهاند.
اما ایمان پدرت در تمام جبههها
میجنگد.
به دخترم واقعیت را بگویید!
بگذارید قلب کوچک دخترم
تَرَک بردارد ونفرت همیشگی
از استعمار
در آن بدواند
بگذارید دخترم بداند که
چرا عکس
پدرش را بزرگ کردهاند؟
چرا مادر دیگر نخواهد خندید؟
چرا گونههای مادر بزرگش همیشه
خیس است؟
چراعموهایش،
محبتی بیش از پیش
به او دارند؟
و چرا پدرش به خانه
بر نمیگردد؟
بگذارید دخترم،
بجای عروسک بازی
نارنجک را بیاموزد.
بهجای ترانه، فریاد را بیاموزد.
و بهجای جغرافیای جهان،
تاریخ جهان خواران را بیاموزد.
به دخترم دروغ نگویید.
نمیخواهم آزادی دخترم،
قربانی نیرنگ جهانخواران باشد.
به دخترم واقعیت را بگویید،
میخواهم
دخترم دشمن را بشناسد،
امپریالیسم را بشناسد.
استعمار را بشناسد.
به دخترم بگویید من شهید شدم.
بگذارید دخترم تنها،
به دریای خون
شهیدان هویزه بیندیشد.
سلام مرا به دخترم برسانید،
و این اشعار را که نوشتم
برایش نگهدارید که بزرگتر شد
خودش بخواند...
✅ @vaslekhooban
15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلام_رهبری
💠رهبرمعظمم انقلاب از مادر
مهربان ،فهمیده وباسواد خود
اینگونه تعریف می کنند:
✅ @vaslekhooban
#دل_نوشته
🔶دلاور...
ما را ببخش...🔶
♦️عجب،...
شهر چه رنگ و بویی به خود
می گیرد وقتی که تو می آیی.
آمدنت،...درست مثلِ همان
روزهای نورانی دفاع مقدس،
شورآفرین است...
چه کنیم که بعضی هنوز در
خواب غفلت قرار دارند و از
آمدنت بی خبر...
دلاور،...
خرده نگیر...
نگو که عکسهای ما را،
در چهارراه ها نصب می کنید،
اما در اتوبان زندگی،
همچنان درلابه لای،
خطوط قرمز گناه،
مغرورانه ویراژ می دهید.
نگو که...
سفارش حجاب کرده بودید و
بعضی، متکبرانه، آن را به
سُخره گرفته اند.
نازنین...
به دل نگیر که اینجا،
مثل زمان رفتنتان،
زلال و آبی نیست...
گفتم که گاهی آنقدر،
غرق در مادیات میشویم که،
یادمان میرود،
شهر احتیاج به نور دارد،
تا بتواند تنفس کند..
ما را ببخش.
غفلت زده شده ایم و غرق در رفاه...
خرده نگیر به ما،
گاهی خواب،
ما را درخود مچاله میکند...
اما، ای دلاور سربلند...
امروز، ما تشنگان نور،
آمده ایم تا،
جرعه ای از معرفت نابتان را،
نوش کنیم...
پهلوان...
در این وانفسایِ ماندن،
در سراشیبیِ تندِ
پیچ و خم زندگیِ زودگذر،
دستمان را بگیر تا،
زمین گیر نشویم...
✅ @vaslekhooban
#گزارش
🔷مادر شهید جانعلی
قربانعلی پور
ومادر شهید حمدالله
قربانعلی پور
آماده شده اند برای استقبال
از فرزندانشان.
✅ @vaslekhooban