#بخش_پایانی
روایت کاملی از نحوه #ترور #شهید_فخری_زاده
🔻 نیویورک تایمز:
کاروان در بلوار امام خمینی به راست چرخید و ماشین اول قبل از ورود آقای فخری زاده به سمت خانه حرکت کرد تا آن را بازرسی کند. حرکت خودرو اول، خودروی آقای فخری زاده را کاملاً در معرض دید قرار داد.
درست قبل از پارک زامیاد، سرعت کاروان کاهش یافت. یک سگ ولگرد از جاده عبور کرد.
مسلسل با شلیک چند گلوله ، جلوی خودرو را هدف قرار داد. مشخص نیست که آیا این تیراندازی ها به آقای فخری زاده اصابت کرده است یا خیر ، اما ماشین منحرف شده و متوقف شد.
تیرانداز دیدخود را را تنظیم کرد و یک بار دیگر شلیک کرد ، حداقل سه بار به شیشه جلو و یکبار به شانه آقای فخری زاده اصابت کرد. از ماشین پیاده شد و پشت در جلو خم شد.
به گزارش فارس نیوز از ایران ، سه گلوله دیگر به ستون فقرات او برخوردکرد و او در جاده افتاد
اولین محافظ از یک ماشین آمد: حامد اصغری ، قهرمان جودو کشور ، یک تفنگ در دست داشت. او به دنبال مهاجم به اطراف نگاه کرد.
خانم قاسمی به طرف شوهرش دوید. به گفته پسرانش ، فخری زاده به او گفت: "آنها می خواهند مرا بکشند و شما باید بروید."
زامیاد آبی منفجر شد.
این تنها بخشی از عملیات بود که طبق برنامه پیش نرفت.
هدف از این انفجار این بود که ربات را تکه تکه کند تا ایرانی ها نتوانند آنچه را که اتفاق افتاده بود کنار هم قرار دهند. در عوض ، بیشتر تجهیزات به هوا پرتاب شد و سپس روی زمین افتاد ، بدون آسیب زیاد اما تا حد زیادی دست نخورده بود.
ارزیابی سپاه پاسداران که حمله توسط یک مسلسل کنترل از راه دور "مجهز به سیستم ماهواره ای هوشمند" با استفاده از هوش مصنوعی انجام شده بود-درست بود.
کل عملیات کمتر از یک دقیقه به طول انجامید. پانزده گلوله شلیک شد.
بازرسان ایرانی خاطرنشان کردند که هیچ یک از آنها به خانم قاسمی برخورد نکرده اند ، دقیقاً به دلیل استفاده از نرم افزار تشخیص چهره.
حامد فخری زاده در خانه خانواده در آبسرد بود که با مادرش تماس گرفت. او در عرض چند دقیقه به صحنه ای که او به عنوان صحنه "جنگ تمام عیار" توصیف کرد رسید. دود و مه دید او را تار کرد و بوی خون را حس کرد.
https://eitaa.com/roshangari1368