🔹بنما تو سکوت و بشنو آوای زمان را
بگشای دو چشم و بنگر اِکمال جهان را
🔹دیروز شیاطین به دو پا چکمهی تسخیر
تقدیمی امروز بدانها شده انگشتر تحقیر
🔹غیض است شرر میزند از روزن چشمش
دندان شکسته به دهان، پرچم خشمش
🔹آن پاسخ کوبنده به شمشیر، که خونست
سودای سرِ نخلِ در این دشتِ جنونست
🔹ما مَرکب رهوار در این معرکه داریم
بر دشمن دون، تیر ز افواه بباریم
🔹گر سخت شود جنگ، چو پولاد بگردیم
گر نرم شود، نرمتر از آهن سردیم
🔹پوشیده عدو بر تن خود رخت ریا را
شرمنده نمودهست به تزویر، دغا را
🔹یک پوشش مخمل که همو دست نوازست
پوشانده چدن را که به سمت تو درازست
🔹بر در پوشالی تکرار، تقیزادهی تاریخ
استاده به تابوت خودش میزند او میخ
🔹آورده وی از منبع جوشیدن ذلت
آن داس کذا را، درَوَد حاصل امت
🔹آتش بزند گنج غنیّ کهنش را
#باسیافتیمسموم، بسوزد وطنش را
🔹دشمن بفریبد به دلاریّ و بدوشد
آن گاو زبون که وطنش را بفروشد
🔹سازشگر و سردار علمدار نفاقست
ناکس که به دشمن، طمعش شبه وفاقست
🔹آن سرخط سرخی که ز شب شعله برآورد
در لیل مبیت، او اَملی سبز برآورد
🔹پیچید چو پیچک به تن جان جهانی
آموخت به اجزای جهان عشق نهانی
🔹آن شور که در جان و تن پیر خمین است
یک قطره ز اِعجاز یم عشق حسین است
🔹یک قطره از آن می که به جام دل ما ریخت
آتش زده سامان دل و در جگر آویخت
🔹زان روز همه حلقه به گوش دم عشقیم
عباس و علیاکبر بانوی دمشقیم
🔹ای سید علی لب بگشا مرد نبردیم
پروانهصفت دور وجود تو بگردیم
🔹هیهات که آن حادثهی تلخ شود باز
تَکرار و به تِکرار رسد غفلت سرباز
🔹این واقعه بر دشمن دون، وه چه گرانست
چشمان من ای #عشق، به چشمت نگرانست
🔹زان روز که لرزید صدایت، به هراسم
لرزانده صدایت همهی اصل و اساسم
🔹عهدیست میان من و آن حاضر ناظر
گویم به تو گر یار شود الکن قاصر
🔹هرگز نشود خالی از او این دل پر درد
هرگز نشود آتش دل در طلبش سرد
🔹والفجر شده، یار چو خورشید بتابد
آفاق ز نورش نفسی تازه بیابد.
🔹آخر شود این شام غمانگیز جدایی
ای پادشه خوب، تو برگرد! کجایی؟
#مهدی_حسینی
#خط_ولایت