eitaa logo
ناخدای طوفان ها
305 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
8.5هزار ویدیو
20 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💬 |پاسداری از همه ایران؛ از خاک تا ذهن و مغز و رویا 📝 روایتی از دیدار اخیر اعضای شورای انقلاب فرهنگی با رهبر انقلاب 🔻 گپی با قاری می‌زنم. پرسیدم آیات انتخاب خودش است. پاسخ مثبت می‌دهد. بخش‌هایی از سوره نحل را انتخاب کرده. تفسیر المیزان غرض این سوره را بیان آن می‌داند که غلبه دین حق (دین توحیدی اسلام) قطعی است. 🔹 نمی‌شود و نمی‌توانیم‌ها در ذهن مدیران و مسئولان فرهنگی با دِبی بالاتری پمپاژ می‌شود تا دستگاه محاسباتی‌شان را تغییر دهد. یک نفر اما اینجا در حسینیه امام خمینی(ره) نگاه دیگری دارد. مدام هم دیگران را تحریص می‌کند به دیدن چیزی که او هم دارد می‌‌بیند. 🔹 بالای صفحه می‌نویسم «امید». بسامد تکرارش در حسینیه امام خمینی(ره) خیلی بالا رفته. فرقی هم ندارد مخاطب سخن مردم عادی باشند از قم و اصفهان یا دانش‌آموزان یا کارگزاران جمهوری اسلامی. 🔹 وقتی تیغ تجزیه‌طلبی و کودتا و جنگ و فشار و تحریم -با همه زخم‌هایی که زده- نتوانست تو را از پا بیندازد لاجرم ابلیس به ذهن و امیدت پنجه می‌اندازد تا قدرت رویاپردازی را هم از تو بگیرد. ❇@velayat_82
📝 | مسئولیت دشوار سال آخری بودن! 👈🏻 روایتی از دیدار نمایندگان مجلس با رهبر انقلاب ✏️ ساعت‌ها را جلو نکشیده‌اند، به‌همین‌خاطر هنوز چشم‌ام با رنگ ونور خیابان‌ها در ساعت ۶ صبح خرداد ماه چندان آشنا نیست. تقویم، روز سوم این ماه پرحادثه را نشان می‌دهد. سوم خرداد اما به وقت هر ساعت و رنگ و نوری برایم آشنا است. سوم خرداد و خرمشهر، زمان‌و‌مکانی آشنا برای هر ایرانی است. اگر به من باشد می‌گویم سوم خرداد روز ایران است. ایرانی‌ترین روز تقویم. دسته‌جمعی‌ترین مناسبت و پیروزترین خاطره‌ای که هیچ‌وقت به فراموشی سپرده نمی‌شود. ✏️ حالا صبح روز سوم خرداد است. در چند قدمی حسینیه امام خمینی(ره)، اول از همه جای مردان خرمشهر را خالی می‌کنم. شاید چندثانیه‌ای قبل از اصابت گلوله، به لحظه پیروزی و دعوت‌شدن به حسینیه جماران فکر می‌کردند. به یاد آن دسته از سربازان روح‌الله(رحمه‌الله) که هیچ‌گاه جماران مَقدم قدم‌های‌شان نشد، وارد حسینیه می‌شوم. نمایندگان مجلس یازدهم قرار است در آستانه آغاز چهارمین سال نمایندگی‌شان مهمان رهبر انقلاب باشند. ❇@velayat_82
📣‌ | دخترکان کاپشن صورتی 👈 روایتی از دیدار مردم قم با رهبر انقلاب 🔹 در صف انتظار برای ورود به حسینیه هستیم که چشمم به چشمانش می‌افتد؛ دختر کاپشن صورتی. نگاه به صورت مادرش می‌کنم که ببینم خودش می‌داند چقدر نمادین توی این مراسم حضور پیدا کرده یا نه؟ ولی دلم نمی‌آید حرفی از دخترک کرمانی به او بزنم. 🔹‌ به حسینیه که می‌رسم اول از همه، چشمم زیلوهای بافت میبد یزد را می‌گیرد و در دم عاشق می‌شوم. عاشق لوزی‌های آبی زیلو. زیلوها از پس عبور ندادن سرمای زمین برنمی‌آیند و چه بهتر. اینجا کسی دنبال گرما نیست. هیجان توی دل آدم‌ها گرما شده و خودشان را باد هم می‌زنند. 🔹 دخترک کاپشن صورتی بعدی که می‌بینم هشت ماهه است و اسمش مبارکه. لباس صورتی وجه مشترک همه‌ی دختر بچه‌هاست. زن‌ها به مادرش سفارش می‌کنند نزدیک در ورودی ننشیند که سرما به دخترک نرسد. ❇@velayat_82