هدایت شده از عصر سلیمانی
«بالاخره یک طوری فهمید من پدر شهیدم💔! مدام بنا کرد بوسیدن پیشانیام که حاجآقا! شما باید برگردی عقب! ما را بیش از این شرمنده نکن!»😞
به او گفتم: «من که شرمندهترم! شنیدم تو برداشتی زن و بچههایت را هم آوردی اندیمشک😒!» خیلی بااخلاص بود #همت☺️! در آشپزخانه مسؤول بودم و ناگهان آمد داخل! یک مقدار برنج گذاشتم کف ملاقه که مزهاش را بچشد! گفت: «بچهها آن جلو گرسنهاند! من در حد همین چند دانه برنج هم عذاب وجدان میگیرم خدایی😢!» و بعد هم بنا کرد گریه! نگو در راه برگشت به مقر فرماندهی، خبر شهادت🕊 چند تایی از بچهها را میشنود که یکیشان یک دختر هم داشت ظاهراً! حالا خودش هم زن داشت و هم ۲ تا بچه که تا پشت جبهه آورده بودشان!» عجبا! پشت تلفن هم داشت📞 از این خاطرهها میگفت و گریه میکرد😢🙁
راوی:دوستوهمرزمشهید
#محمد_ابراهیم_همت❤️
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
اللهم ارزقنا شهادت ❤️
🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔