#روضه_امیرالمؤمنین علی علیه السلام
🔴لحظات آخر عمر مبارک وصی پیغمبر
🔸صورت از عمامه هم زردتر شده بود
اصبغ بن نباته به همراه "حارث" و "سوید بن غفله" وارد منزل امام شدند. و وقتی صدای گریه و شیون را از داخل خانه شنیدند، آن ها نیز گریه کردند. امام حسن (علیه السلام) به سوی آن ها آمد و گفت: امیرالمؤمنین می گوید به خانه هایتان برگردید.
همه مردم به جز اصبغ بن نباته به خانه هایشان برگشتند. فرزندان امام زمانی که یقین کردند پدرشان آخرین ساعات زندگی را می گذراند صدای گریه و شیونشان شدت یافت. اصبغ هم سخت گریست.
امام حسن (علیه السلام) خارج شد و به او گفت: "مگر نگفتم برگردید...؟".
اصبغ در حالی که اشک می ریخت بلند شد وبا صدای حزین گفت:
ای فرزند رسول خدا، به خدا سوگند تا امیرالمؤمنین را نبینم نفسم اجازه نمی دهد و پایم تحمل نمی کند که به خانه برگردم.
امام حسن (علیه السلام) به حضور پدرش رسید و حال اصبغ را به پدر گزارش داد. امام به او اجازه ورود داد.
اصبغ حال امام را پس از ورود چنین توصیف می کند:
به حضور امیرالمؤمنین رسیدم در حالی که تکیه داده بود، سرش را با عمامه زردی بسته بودند، خون از سرش رفته بود و رنگ او زرد شده بود. نمی دانم صورتش زردتر بود یا عمامه اش؟! خودم را روی او افکندم و او را بوسیدم و گریستم.
امام او را تسلی داد و فرمود:
"ای اصبغ، گریه نکن. چون آن جایگاه والله بهشت است!".
اصبغ در حالی که اشک بر صورتش جاری بود با صدایی حزین گفت: والله می دانم که تو به سوی بهشت می روی، همانا گریه من برای از دست دادن توست
📕أمالي الشيخ الطوسي : 123
📡 @velayattv