eitaa logo
👇🏻 تبلیغات گسترده ونوس 👇🏻
1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
332 ویدیو
4 فایل
💥 هو الرزاق 💥 جهت رزرو تبلیغ فقط و فقط 🔴به ایدی زیر مراجعه کنید 👇 خانم ترکی مدیر گسترده ونوس @z_t1369 کانال واریز👇 @venus_variz
مشاهده در ایتا
دانلود
100 کا پست آزاد عمومی جز رمان سومین10000😍
میدونی چن نوع غذا با سیب زمینی میشه درست کرد؟🤔🤨 منم اولا فقط سرخ کردن و اب پز کردنشو بلد بودم 😫😬 اما از وقتی اینجا عضوم بیش از 500مدل دستور غذایی اسون با سیب زمینی یاد گرفتم 😎✌️ از سالاد گرفته تا سوپ و خورشت و.. همشو با سیب زمینی درست میکنم 😍💃 https://eitaa.com/joinchat/1526989136Ce02fd94c46 دیگه نمیخواد فکر کنی چی بپزی ، با مواد دردسترس خوشمزه ترین رو بپز😍 بهترین دستورای آشپزی رو با فیلم کوتاه اینجا براتون میذاریم😍
پست آزاد نامحدود 🤩 عمومی جز رمان و ورزشی و خبری کایی 9000😍
مامانایی که بچه ای  هله هوله خور دارن ، سریع بیان که همه چی اینجا گذاشتم👇😋 آموزش های مقوی ، بازاری ، نوستالژی ،ساندویچ های خوشمزه 👇🏼😍 پخت انواع و دسر و ،  ویژه 😍👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/2682257409C0e8a58bd05 👆👆👆 هم ارزون هم باب میل بچه هاس ،بیاببین
100 کا پست آزاد بانوان جز رمان و داستانی اولین 13,000😍
📌گسترده ونوس💫🌸 گروه اول👇9000😍نامحدود 🤩🤩 https://eitaa.com/joinchat/2296250404C43a853de42 گروه دوم 👇13,000😍 اولین https://eitaa.com/joinchat/3016949796C441f887f93 گروه سوم👇10,000😍 سومین https://eitaa.com/joinchat/2903048424C545f1ee24c .
اسمم لیلاست ۲۴سالمه امروز عروسیمه و حالم چند هفته اس بده و امروز فهمیدم باردارم...اگه کسی میفهمید کل مجلس عروسی رو بهم میزد آخه خانواده دو طرفمون طایفه ای هستن...عکاس منتظر من بود که برم عکس ها رو بگیره ولی توی توالت بودم و همش عوق میزدم...منتظر بودم امیر حسین بیاد حداقل دلداریم بده ولی خبری نبود...گریم صورتم خداروشکر ضد آب بود وگرنه باید فاتحه صورتمو می‌خوندم،رژمو تمدید کردم و وقتی وارد سالن عکاسی شدم با دیدن شوهرم و دختر خاله اش تو اون وضوع حالم رو بد کرد اصلا ازش انتظار نداشتم خواستم قدمی بردارم که چشمام سیاهی رفت و... https://eitaa.com/joinchat/1607663650C9de7ed0eea من زندگیمو با دستای خودم باختم😔بیا سرگذشت زندگیمو بخون برات تجربه بشه❌
پارسال با شوهرم رفتیم رامسر،یه کلبه جنگلی برا چهار روز اجاره کردایم. یه پیرمردی هم کارش این بود که هر کی کلبه اجاره میکرد صبح به صبح براشون یه سینی صبحانه محلی می آورد.یه روز صبح،شوهرم مثل هر روز برا پیاده روی رفته بود بیرون،صدای در کلبه اومد،فکر کردم شوهرمه گیج خواب بودم با وضع نامناسبی رفتم سمت در و گفتم:بله!_عمو جان براتون صبحانه آوردم.اما تا درو باز کردم دیدم پیرمرده با یه لباس شیک و یه شاخه گل دم در ایستاده،گلو گرفت سمتم و گفت:فعلا که شوهرتون نیست اگه اجازه بدید... 😳😱👇 https://eitaa.com/joinchat/1607663650C9de7ed0eea ❌شاید برای شما هم اتفاق بیوفتد😱❌
100کا پست آزاد بانوان دومین و سومین11000😍 چهارمین و آخرین10000😍 100کا رمان رمانا فقط معمولی 9000😍
100 کا پست آزاد مذهبی خبری طبی بانوان بزرگسال .کایی 8000😍