بچه بودم ازدواج کردم 15سالم بود هرررجا با شوهرم میرفتم.مهمانی به شوهرم تیکه مینداختن خانمتو بفرست مهد کودک 😂یکم بزرگ بشه شوهرم لبخندی زد وگفت مشکلی نداره سرتا پا خانمه به هوای سنو سالش نرین دوستش بهش گفت ما که نمیبینیم ولی ان شالله اینجور باشه بعد #سه_سال اومدن خونمون چنان سفره ای وچیدمانی براشون راه انداختم بادوتابچه ی کوچیک وقتی که از راه رسیدن باهم روبوسی کردن وسلام علیک وقتی وارد خونه ام شدن شکه شدن دهنشون وامونده بود که من این کارارو کردم بعداز اینکه مهمانی تموم شد خانم دوست شوهرم بهم زنگ زد گفت وای اسراء دستم به دامنت دختراین همه هنرواز کجا آوردی شوهرم هرشب بهم سرکوفت میده میگه روسری بستنش هم دیونه ام کرده خیلی ناراحت 😰شدم بهش گفتم غصه نخور یادمیگیری 😬 با اصراربهش گفتم یه کانالی هست به اسم #ایده_های_هنری حتماعضوشو؛
اینم لینکش تقدیم به همه خانم های عزیز 😜👇
https://eitaa.com/joinchat/2164129798Cba4f746a31