بعد از پنج سال زندگی متاهلی وقتی تموم فامیل حسرت از زندگی پر زرق و برق منو میخوردند یه شب نحس کل زندگیمو عوض کرد. از آگاهی زنگ زدن و خبر دادن شوهرم رو با یه زن دیگه توی پارتی دستگیر کردن! شوهری که پنج سال تموم توی اتاق جدا شبو صبح میکرد را با یک زن عجیب و غریب دستگیر کردن.. وقتی رفتم و اونا رو با اون وضع دیدم دنیا روی سرم خراب شد و شوهرم رازی را بهم گفت که اگه خانوادهاش از اون باخبر میشدند دیگه آبرویی براشون نمیموند... پس التماس کرد تا چیزی نگم و منم فقط یک شرط گذاشتم که مو بر تنش سیخ کرد...
https://eitaa.com/joinchat/1354236934C98afc64f54
#سرگذشت_نرگس