۳ سال از عروسیم با امیر گذشته بود
امیری که تو این ۳ سال یه شبم منو تنها نزاشته بود از زمانی که حامله شدم یه شب در میون به بهانه های مختلف شب خونه نمیومد دیگه واقعا از رفتاراش کلافه شده بودم و بهش #شک_کرده بودم
ماه ششم حاملگیم بود امیر ساعت ۵ از سرکارش اومد خونه یه دوش گرفت و گفت امشب باید برگردم سرکار و شب کاری وایستم به رفیقم پیام دادم که آماده باشن جای خونمون که امیرو #تعقیب کنیم ببینیم کجا میره همین که امیر رفت منم سریع حاضر شدم و راه افتادیم دنبالش اما امیر سمت محل کارش نرفت و....👇
https://eitaa.com/joinchat/524812572C82e52b8d6b
کاش هیچوقت #تعقیبش نمیکردم😞