eitaa logo
•|وصـٰال|•
342 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
136 فایل
بسم‌اللھ'🌱 •. نمیشه توی کار نیارید! زمین باتلاقیه که باشه! برید فکر کنید چطور میشه ازش رد شد.. هرکاری راهی داره.. #شهیدحسن‌باقری
مشاهده در ایتا
دانلود
میگوینـد...؛ هرگاه به هرامامۍ"سلام"دهید... خود آن امام جوابـــــ سلام‌تان را میدهد! ولۍاگرکسۍ بگوید: "السلام‌علیڪ‌یا‌فاطمه‌الزهرا‌س🌹" همه‌ۍ امامان جوابش را میدهند ... مۍگوینـــــد: ڪه این فرد نام مادرمان را برده است !؟ [ السلام‌علیک‌یا‌فاطمة‌الزهراس]😍✋ ----------------------------- j๑ïท➺°.•|https://eitaa.com/joinchat/1132134534C69ff27cd7e
هدایت شده از ❤لینکدونی❤
بهار کیوتم سین بزن برنده ۱۰۰۰ ر شی https://eitaa.com/joinchat/4013228165Cd190129caf
•|وصـٰال|•
هر‌جوری‌بود‌خودمُ‌رسوندم‌بہ ضریح‌حضرت‌معصومہ😍💔
این‌دست‌من‌نیست‌تو‌عکس😐😄 منکہ‌داشتم‌عکس‌میگرفتم چجوری‌دستم‌و‌گذاشتم!😕😅 انقدر‌شلوغ‌بود‌کہ‌از‌بس‌بهم‌ فشارآوردن‌ شکمم‌بہ‌شدت‌درد‌میکنہ!
بیشتر‌عرب‌ها‌میزدن‌زیرم و‌هلم‌میدادن😐😂 آخہ‌لامصب‌منم‌آدمم‌!😂
حــــــرمــــلــــه هــــا ی بــــی حـــجـــاب تو‌موشک نقطه زن ساختی . نقطه ی فرق ما و دشمن این است نظام آنها نقطه ی شروع انسانیت که دامان زن و خانواده است را زده . ‌ونظام ما نظام زن و خانواده است .نقطه ی شروع موشک آنها زن را زده و نقطه ی شروع موشک نقطه زن ما یک نقطه نظر فقهی هست . فقه یعنی ریز بینی نکته بینی . نقطه ای را دیده ولی فقیه ما و آن اینکه مانقطه زن می خواهیم که زن و کودک را نزنیم . می گویند حسن تهرانی مقدم موشک روانه کرد و قتی که به قول خودش که ما فرق لوله و تفنگ را نمیدانستیم و قبلش دعا کرد و توسل که خدا یا کاری کن به زن و بچه نزنیم آیه ی " وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَلکن الله رَمی " یعنی تو نمی زنی خدا میزند بعد اخبار اعلام کرد موشک ایران دقیقا به پادگان نظامیان بعثی خورده . این آیه در حقیقت مارا نقطه زن کرد و قـــــاتـــِـــلــــوا فـــي سَــــبــیــلِ اللهِ ولاتـَــعـُــدّوا یعنی جنگ کنید ، ولی تعدی نکنید و زن و بچه نکشید. . @onsbashahadatchoemamali
رفقا‌حرفـے‌چیز‌معنوی‌و.....‌اگر‌هست پـے‌وی‌در‌خدمتم!🌱
خدا‌چیکارتون‌نکنہ! پیر‌بشین‌ایشاالله😂😎 آخہ‌پدر‌صلواتـے‌ها‌من‌چجوری‌شام‌بخورم با‌این‌شکم‌درد😐😂🔪 -با‌عربا‌هستمااا
کمیــــل😐💔♥️
*شهیدی که بعداز۱۷سال زنده شد* 💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... 🔹می گفت:اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به وهمراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم. یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم. یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه... 🔹تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم. 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم. 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم. 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم. 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد. 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم، 🔹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار ازحال رفتم. 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 🌀 اگر دلت شکست برای شادی روح شهدا و اموات خود ، در این شب جمعه بخوانید فاتحه مع الصلوات. ----------------------------- j๑ïท➺°.•|https://eitaa.com/joinchat/1132134534C69ff27cd7e
•|وصـٰال|•
کمیــــل😐💔♥️
قرص کمیل تجویز کرده دکتر؟ هر هشت ساعت یکبار؟ 😂😂😂😂😂😂
•|وصـٰال|•
قرص کمیل تجویز کرده دکتر؟ هر هشت ساعت یکبار؟ 😂😂😂😂😂😂
چند‌روز‌پیش‌کہ‌مسموم‌کردم دکتر‌قرص‌هایـے‌‌بهم‌داد گفت‌۸‌ساعت‌یک‌‌بار‌یکـے‌بخور با‌خودم‌هم‌آوردمشون‌ ولـے‌کلا‌یادم‌رفت😐😂 خوب‌شد‌یادم‌آوردیاااا😂😂♥️
﴿بِسمِ‌رَبِ‌حَضرتِ‌مادَر🖤﴾
0bikalam download1music.ir (12).mp3
4.13M
‌با‌این‌‌بی‌کلام‌محفل‌رو‌دنبال‌کنید...✋🏻
فاطمیہ‌هم‌داره‌میرسه‌رفیق(:
قصہ‌بگم‌برات!؟ یہ‌قصہ‌ی‌تلخ "💔 یہ‌قصہ‌ۍعجیب!
ازچهل‌تا‌مردو.. یہ‌خانوم!؟ چهل‌تامردِ‌ ویہ‌خانوم‌پابہ‌ماه "💔 !؟؟
خانمای‌مجلس‌ خوب‌براغربت‌ مادرگریہ‌کنید !💔 آخہ‌خیلۍسنگینہ... خانمامیدونن! هیچ‌جوره‌‌دلم‌باهاش‌راه‌نمیاد! آقاببخش‌زبونم‌لال... زیربغل‌آقاروبگیرید! زهرامیون‌چهل‌تا‌مرد‌نامحرم؟😭 یہ‌دخترازمادرش‌زهراسلام‌الله‌علیها عفت‌و‌روگرفتن‌ازنامحرمویادمیگیره! ولی‌بمیرم‌واسہ‌این‌مادرکہ‌نامحرمازدنش :) 💔
بگم‌اونۍکہ‌‌درِخیبروشکست! چطورۍکمرش‌شکست!؟💔 بگم‌ماموربہ‌صبربود!؟ بگم‌یہ‌دخترکوچولو.. دیددشمن‌اومده‌دم‌درخونہ! مادرش‌رفتہ‌بہ‌میدان!
بگم‌مادرش‌پشت‌در‌بود! دروشکوندن.. درافتاد "💔 مادرزیردربود بگم‌چهل‌تا‌مردرواین‌در‌رد‌شدن!
بگم‌برات‌اربابمون‌میگفت: مونده‌بودم‌مادرمو کہ‌زیر‌دربودبگیرم یاباباموکہ‌تو‌کوچہ‌‌ دست‌بستہ‌میبردن!💔
این‌صحنہ‌هابخدانمیشہ‌باورم "💔
ازنالہ‌هاۍحسن‌ "عَلَیْہ‌ِسَلآم" توخواب‌بگم‌!؟ هرشب‌حَسن‌ "عَلَیْہ‌ِسَلآم" درخواب‌میگوید: مغیره‌دست‌ازسرش‌بردار! کشتی‌مادرَم‌را💔
+حَسن‌دقیق‌ترازماجراخبردارد :)
ڪݪابۍمادرۍ _بۍ‌ڪسۍمیآره _غربت‌میآره "💔 توقصہ‌ی‌امشبِ‌ما غریب‌ترازهمہ‌آقاامآم‌حسنہ :) توخونہ‌بمونہ نگاهش‌بہ‌درسوختہ‌ودیوآرخونۍمیفتہ "💔 بیرون‌ازخونہ‌هم‌خاطرات‌ڪوچہ‌وسیلی..
نامرداهرجورۍشدمادرموزدن😭"💔
اماهیچکس‌نفهمید! نفس‌چہ‌سختہ‌وقتۍکہ‌ (:"💔
قبول‌باشہ‌رفقا🖐🏼 حلآل‌کنید‌قلم‌قاصره.. وحق‌مطلب‌رونمیتونیم‌خوب‌اداکنیم! میونِ‌اشڪآتون(:" دردودلآتون🖇 نمازشب‌خوندناتون📿 التماس‌دعاۍ‌ ! 🤲🏻 🤲🏻