آن روز که رگ گردن نیروی نظم و امنیت در وسط خیابانهای این کشور زده شد، تنها رگ گردن یک انسان نبود که بریده شد.
آن روز که بدن مامور نظم و امنیت زیر دست و پای انسانهایی بیشرف لگد کوب میشد و یا برای آتش زدن یکی دیگر از آنان با یکدیگر همپیمان شدند، تنها بدن یک مامور در لباسی مقدس نبود که زیر مشت و لگد میرفت و یا در آتش میسوخت.
آری... آنچه بریده شد رگِ حیات، یعنی رگِ امنیت بود
و آنچه لگدمال شد نماد امنیت یک کشور
آن روز تیر دشمن به سنگ خورد و علیرغم خونی که بر زمین ریخت و تنی که کبود شد نقشهی شومشان نقش برآب شد و امنیت این درِّ گرانبها با جوشش خون غیرتمردان ما حفظ شد
اما هرکه چنین جنایاتی را تایید کرد و یا در برابر آن چشم فروبست و زبان به دهان گرفت و سکوت را برگزید، در جنایاتی که پس از آن یکی پس از دیگری به وقوع پیوست شریک شد.
چرا که نه آن قمه و شعلههای آتش تنها جان یک انسان را نشانه گرفته بود و نه آن دست و پاهای پر از بغض و کین تنها یک لباس را
بلکه هدف سلب حیات از مردم این مرزو بوم بود که اولین قدمش، سلب امنیت است.
پس بدانید هرکه ذرهای در ایجاد چنین جنایتی یعنی ناامنی قدمی بردارد، زبانی بچرخاند، قلمی بزند و یا حتی در دل خشنود از آن باشد، جا پای همان تروریستی گذاشته است که این چنین وحشیانه هم وطنان ما را به خاک و خون کشید.
چه در کسوت یک نخبه باشی چه در کسوت یک تروریست خارجی تو همان قدم را برمیداری که دشمن میخواهد.
✍زينب نجیب
#امنیت
#شهیدشیراز
#شاهچراغ