[معجزه حاضر شدن انگور 🍇
برای حضرت علیاکبر علیهالسلام]
کثیربنشاذان روایت میکند:
خدمت حسینبنعلی علیهالسلام بودم
که فرزندش علیاکبر علیهالسلام"
انگور از پدر خواست، در حالی که فصل
انگور نبود، امام حسین علیهالسلام
دست به ستون مسجد زد و انگور
و موزی بیرون آورد و به او خوراند(:
-وفرمود: آن چه نزد خدا برای
دوستانش میباشد بیشتر است.
دلائل الإمامة،ص۱۸۳.
مدينة المعاجز،ج۳،ص۴۵۲.
إثبات الهداة،ج۴،ص۵۴.
القطرة،ج۲،ص۳۰۶
اینروزا
بینهَیاهویایندُنیا
بینبروبیـٰامَردماینشَھرهِزاربارمیمیرن
یکیازدِلتنگۍ
یکیازدَرد
یکیازظُلم
-یِڪیهَمازفراق ..💔:)
کجاییمولایمن؟!
#اللهمعجللولیڪالفرج
رسانههایِ مخالفکاری کردند که
من به تو میگم ضدانقلاب ،
تو به من میگی جیره خور و افراطی!
با ساختنِ این القاب و فروکردنِ اینا
توی افکار،کاری کردن که صدایِ همدیگه
رو نشویم و تحمل شنیدنِ حرفای همدیگه
رو نداشته باشیم و به قول یکی از شهدا؛
یادمون رفته باید کنار هم ، باری از رویِ
دوش هم برداریم!
+کمی حق👍
خودت گفتی کـہ وعدہ در بهار است،🌱
بهار آمد دلـم در انتظار است
بهار هرکس عیـد است و نوروز
بهار عاشقـان دیدار یار است..)!💚
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
توینمازاشمیگه:
اهدناالصراطالمستقیم..
بعد،تویمسائلروزواجتماعی
گوشاشوباپنبه؛چشماشوباچشمبندبسته؛..
بعدهمانتظاردارهندایالهیروبشنوهو
مسیرالهیروببینه/:💔
#تلنگر
•°~🖇️📓
باشهداصحبتڪنید
آنهاصداۍشمارابہ
خوبےمۍشنوند
وبرایتاندعامےڪننددوستے
باشهدادوطرفہاست🖐🏼..!(:
دختری داد میزد،
گریه میکرد''
میگفت:میخوام صورت پدرمو ببوسم!
اما اجازه نمیدادند،
یکی گفت:دخترشه مگه چه اشکالی داره؟
بزارید پدرش را ببوسه..
گفتند شما اصرار نکنید بخدا نمیشه..!
آخه این شهید سر نداره..):💔🥀
#شہیدانہ
#استادرفیعی میگهکهمومنواقعی رو ۵ جا میشه شناخت :🖐🏻
1_تقوادرخلوت
(خودمم و موبایل خودمم و لپ تاپمو..
خب کسیم نگاه نمیکنه پس..👀🚫واویلا...!)
2_کمکبهمردموصدقهبهوقتنداری!!
(خبمیگیدطرفندارهچجوریمیخوادصدقه
بده...؟!
آقادارا همبده
#اماداراکههنرنمیکنه):😊
مثلامنیه5میلیونتوجیبمه..
حالایه۵۰تومنازشبهشمابدمکهاتفاقینمیفته..!👩🏻🦯
امااونیکههمون۵۰تومنیهمکهدارهرومیده
جیبشخالیمیمونه..!
#اینهنره..!🙂
هنراونکه...
زمانجنگیهپیرزنهتوروستاهمهدارایش
دهدوازهتاتخممرغِ..
همهروهمینجورمیدادمیگفتببرید
برایررزمندگان..!⚘️
3_صبر در مصیبت
مصیبتیپیشبیاد...
البتهآدمگریهمیکنهعیبیهمندارهداغسخته..!
پیامبرهمبچشازدنیارفتگریهمیکرد..
حضرتعلیهمبرایحضرتزهراگریهمیکرد..):💔
اماجزعوفزعوکفروچرااینطورشدوایخداحاشابهحکمتتو..
نهدیگه..!
اینخلافصبره..!
خداوندمتعالهمتوقرآنمیگهکه :
وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ ...
بهکسانیکهدرمصیبتهاصبرپیشهمیکنند بشارتدهید کهمابهشترابرایآنان قراردادیم..!
4_کنترلخشم
مخصوصاخانوهاوآقایانتوخونه..!🤨
ماقبولداریمامروزهاسبابعصبانیتزیادشده..
باهمهاینوجودعصبانیتکهچیزیوحلنمیکنه..!👍
آستانهتحملمونروبایدبالاببریم..!❤️🙂
5_راستگویی
مخصوصاروزهاییکههزینهداره🙂🖐🏻
گاهیراستشومیگیبرات هزینهاینداره..
مثلایهپولیاینجاپیداشدهمنمیگممالمنه..!
راستممیگهاینراستگوییهکهبهنفعممبودپول
گیرماومد..
امامثلایهجاییتصادفکردیپلیسممیاد و خودتم میدونی چیکار کردی..!
منالانبگمآقایپلیسمنازاینجااومدم
اینجوریشداونجوریشدکهزدمبهایشون...
خبمیگهآقاشمامقصری..بایدخسارتبدی..!
بعدباخودتمیگیکهراستشوبگمبرامکلی
هزینهدارهکه..!
دقیقاهمینجاستکهراستگوییهنره..!😉
#هنرمندباشیم🌱
هیچکاریدردنیابدونِتشکیلاتپیشنمیرود.
انقلاباسلامیایرانهمبدونتشکیلاتپیش
نرفتوپیروزنشد .
| رهبرمعظمانقلاب ۱۳۶۰/۱۱/۲۷ |
وقتیازاذیتهایدیگرانزیادیناراحت
میشویم،اینعلامتضعفهاواشکالات
درونیماست؛آدمسالم،قویاست
وازآزاردیگرانزیادبهمنمیریزد...!
-استادپناهیان
#صرفاجھتاطلاع..
خدا اگر بہکسۍعلاقہمند باشد اورا تحت فشار قرارمۍدهد
لذا تمام انبیاء تحت فشاربودند
_حاجاسماعیلدولابۍ
#صرفاجھتاطلاع..
مافرزندانمدرسهاۍهستیم
کہدرآنجایادگرفتیمآزادزندگۍکنیم
ماامنیتراازدشمنالتماسوگدایۍنمۍکنیم؛
ماحقخودراباخونھایمانکہبراۍسربلندۍ
نذرشدهوبر
آزادگۍایستادهاست،بازپسمۍگیریم!
_شهیدجهادمغنیہ
⊰•💛☁️•⊱
بعضیهاهمهستند
نهمیخوانسنگقبریداشتهباشند
نهمیخوانکسیبالاسرقبرشونوایسه
اینجورآدمارومیگنگمناممفقودالاثر :)
یعنیتهتهشهادت...
یعنیحضرتزهرابراتویژهمادریکنن... 🕊
⊰•☁️💛•⊱¦⇢#شهیدانه
رفقا..!
یهجملهروقابڪنیم
یابزنیـمگوشهذهنمون
وهرازگاهےنگاهےبھشبندازیم
دونهدونه #گنـاه من
لحظهلحظهظھور #امامزمان
روعقبمیندازه
اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج..💔
شماییکهداریبراندازیمیکنیمیگی
پشتناموسمهستمالانکجایی؟
ناموستدارهازسرمامیلرزه
ناموستگرسنههس
ناموستبیخانههس
ناموستالانبهحمایتهمهنیازداره
ولیخبریازشماهانیس ...
کجایینبیغیرتا؟؟
بازمدم #سپاهیها گرمکهدرمنطقه
حضورحداکثردارن
ومشغولکمکرسانیو
خدمترسانیبهمردمهستن
💕ازعزرائیل پرسیدند:
تابه حال گریه نکردی زمانیکه جان بنی آدمی را میگرفتی؟
عزرائیل جواب داد:
یک بارخندیدم،
یک بارگریه کردم
ویک بارترسیدم.
#خنده ام زمانی بودکه به من فرمان داده شد جان مردی رابگیرم،اورادرکنارکفاشی یافتم که به کفاش میگفت:کفشم را طوری بدوز که یک سال دوام بیاورد! به حالش خندیدم وجانش راگرفتم.
#گریه ام زمانی بود که به من دستور داده شدجان زنی رابگیرم، او را دربیابانی گرم وبی درخت و آب یافتم که درحال زایمان بود..
منتظرماندم تا نوزادش به دنیا آمد سپس جانش را گرفتم..دلم به حال آن نوزاد بی سرپناه درآن بیابان گرم سوخت وگریه کردم..
#ترسم زمانی بودکه خداوندبه من امر کرد جان فقیهی را بگیرم نوری ازاتاقش می آمد هرچه نزدیکتر میشدم نور بیشترمی شد و زمانی که جانش را می گرفتم از درخشش چهره اش وحشت زده شدم.. دراین هنگام خداوندفرمود:
میدانی آن عالم نورانی کیست؟
او همان نوزادی ست که جان مادرش راگرفتی.
من مسئولیت حمایتش را عهده دار بودم هرگز گمان مکن که باوجودمن، موجودی درجهان بی سرپناه خواهد بود..