از ته دلت بخون
گفتم گرفتارم خدا گفتی که آزادت کنم
گفتم گنه کارم خدا گفتی که عفوت میکنم
گفتم خطا کارم خدا گفتی که می بخشم خطا
گفتم جفا کارم خدا گفتی وفایت میدهم
گفتم صدایت میکنم گفتی جوابت می دهم
گفتم ز پا افتاده ام گفتی بلندت میکنم
گفتم نظر بر من نما گفتی نگاهت می کنم
گفتم بهشتم می بری؟ گفتی ضمانت می کنم
گفتم که من شرمنده ام گفتی که پاکت می کنم
گفتم که یارم می شوی گفتی رفاقت میکنم
گفتم ندارم توشه ای گفتی عطایت میکنم
گفتم دردمندم خدا گفتی مداوایت کنم
گفتم پناهی نی مرا گفتی پناهت می دهم
#تلنگر💫👌
🥀نشانه های ضعف ایمان:
🍃سستی در نماز❗💔
🍃ترک تلاوت قران❗️💔
🍃ترک ذکر الله❗️💔
🍃ترک نماز جماعت❗️💔
🍃غیبت کردن❗️😕
🍃بی احترامی به والدین❗️😡😳
🍃رعایت نکردن حقوق دیگران❗️😏😪
🍃مشغول بودن به کارهای بیهوده❗️🤳
👈کدام یک از این موارد در ما وجود داره کمی فکر کنیم✧
#تلنگر
میگم: آخه این مدل لباس؟
میگه: همه می پوشن
میگـم: این جور حرف زدن؟
میـگه :همه همینجوری حرف میزنن
میـگم: غیبت؟
میـگه: همه می کنند!!
تاوانِ گناهات رو چی؟
اونو فقط خودت پس می دی.
《💛🌱》
.
.
° بعضیا ميگن: بابا دلت پاک باشه کافیه!
° جواب از قرآن ؛
اون کسی که تو رو خلق کرده ،
اگر دل پاک براش کافی بود
فقط میگفت " آمنوا "
در حالیکه گفته :
« آمَُنوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات »
یعنی هم دلت پاک باشه ،
هم کارت درست باشه ...🙂🦋
° اگرتخمه کدو رو بشکنی
و مغزش رو بکاری سبز نمیشه.
پوستش رو هم بکاری سبز نمیشه.
مغز و پوست باید با هم باشه.🥰🌸
♡هم دل ؛ هم عمل !
#آیتاللهمجتهدی
❤️ثواب یهویی❤️
رقم آخر شماره تماست چنده؟
واسه اون شهید بزرگوار ۱۰ شاخه گل صلوات بفرست…
0=شهیدقاسم سلیمانی
1=شهید محسن حججی
2=شهید احمد مشلب
3=شهید بابک نوری
4=شهید حمید سیاهکالی مرادی
5=شهید جهاد مُغنیه
6=شهید هادی ذوالفقاری
7=شهید هادی طارمی
8=شهید عباس دانشگر
9=شهید ابراهیم هادی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#سلام_بدرالدین:
من مدتے بعد از ازدواج باردار شدم و ۳۱آگوست سال ۱۹۹۵میلادے (۹شهریور ۱۳۷۴) زندگے شیرین ما با تولد اولین فرزندم زیباتر و جذاب تر شد و همسرم بہ عشق پیامبر مکرم اسلام نامش را #احمد گذاشت🌹✨
فاصله اجتماعی را رعایت کنید!
از آدم مشکوک به کرونا ۲ متر؛
از آدم دروغگو ۱۰ متر
از آدم ریاکار ۱۰۰ متر
از آدم متعصب ۱۰۰۰ متر
از آدم حسود ۱۰/۰۰۰متر
از آدم جاهل و خرافاتی همیشه
فاصله را رعایت کنید تا جسم و روانتان از هر آفتی مصون باشد.👌❤️
#شهیدانه🕊
یک روز در وضعیتی دیدمش که خیلی تعجب کردم.
دوکارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود.
جلوی یک مغازه کارتن ها را روی زمین گذاشت
وقتی کار تحویل تمام شد.
جلو رفتم و سلام کردم.
بعد گفتم:
آقا ابرام برای شما
زشته،
این کار باربرهاست نه کار شما!
نگاهی به من کرد و گفت:کار که عیب
نیست،
بیکاری عیبه،
این کاری هم که من انجام میدم برای خودم خوبه،
مطمئن میشم که هیچی نیستم.
جلوی غرورم رو می گیره!
گفتم:
اگه کسی شما رو اینطوری ببینه خوب نیست!
شما ورزشکاری و...
خیلی ها می شناسنت.
ابراهیم خندید و گفت:
ای بابا،
همیشه کاری کن که،
اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد نه مردم!
#شهید_ابراهیمهادی♥️✨
『
«🕊🤍»
-
-
رفیقشگفت:
حسین!
توکـھپاسدارنیستـے
نمیترسـےبعدازشھادتتفراموشبشـے؟!!
گفت:
وصیتکـردمرویقبرمبنویسن
کارگرشھیدحسینبواس🙂♥️
••📘💙••
دیدۍیهوقتایۍبیخودۍدݪتمیگیره؟!
هیچیهمنشدهها....
فقطدلتمیخوادگریهڪنی...
امایهوقتبچگینکنیواشکاتوهمینجوری
الکیخرجکنۍ...
بهاشڪهاتجهتبده،
دݪۍڪهگرفته؛نورمیخواد
دݪۍڪهگرفتهفقط #فابڪبالحسین..
••📘💙•
یهجوریمیگن
کپیحراموپیگردقانونیوالهیداردوروزقیامتو ...
کهمنحسمیکنم
یکیاز
مراجعتقلیدهستنومانمیشناسیم|:
گاهی برای رها شدن از زخمهای
زندگی باید بخشید و گذشت
میدانم که بخشیدن کسانی که
از آنها زخم خورده ایم،
سخت ترین کار دنیاست....
ولی تا زمانیکه هر صبح
چشمان خود را با کینه باز کنیم و
آدمهای،خاطرات تلخ را زنده نگهداریم
و در ذهن خود هر روز محاکمهشان کنیم
رنگ آرامش را نخواهیم دید
گاه چشم ها را باید بست و
از کنار تمام بد بودنها گذشت.
•|وصـٰال|•
#سلام_بدرالدین: من مدتے بعد از ازدواج باردار شدم و ۳۱آگوست سال ۱۹۹۵میلادے (۹شهریور ۱۳۷۴) زندگے شیرین
نام و نام خانوادگی: احمد مشلب
نام پدر : ---
محل تولد : نبطیه لبنان
تاریخ ولادت: ۱۳۷۴/۰۶/۰۹
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۱۲/۱۰
محل شهادت: تل حمام روستایی در جنوب حلب
مدت عمر: ۲۱ سال
محل مزار : محل شهدای شهر نبطیه
قطعه و ردیف و شماره : ------
کتاب مربوط به این شهید: ملاقات در ملکوت
وقتی میمیریم ما را به اسم صدا نمیکنند و درباره ما میگویند: جسد کجاست ؟
و بعد از غسل دادن میگویند :جنازه کجاست ؟
وبعد از خاک سپاری میگویند: قبر میت کجاست ؟
همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم بعد از مرگ فراموش میشه
مدیر ، مهندس ، مسؤول ، دکتر، بازرس...
پس فروتن و متواضع باشیم...نه مغرور و متکبر.
عارفی گفت : آنچه ازسر گذشت ؛ شد سرگذشت
حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت
تاکه خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم
بردرخانه نوشتند؛ درگذشت...
پس تا هستیم با هم خوب و مهربون و شکرگزار لحظات باشیم
آب را گل نکنیم
ماسک را ول نکنیم
در فرودست انگار، ناقلی عطسه زده
یا که با یک سرفه
گشته آلوده هوا.
ماسک را باید زد
دست را باید شست
واکسنی نیست کنون در ده بالا موجود
راه درمانی نیست
پیشگیری شده تنها ره درمان و نجات
تخت ها خالی نیست
چه گناهی کرده است
آن پرستار و پزشک؟ !!
خسته گشتند دگر زین همه هشدار و پیام.
ماسک را باید زد
دست را باید شست
همگی در خطریم
همه در یک کشتی
همره و همسفریم
باید این کشتی را
به سلامت برسانیم به ساحل با هم
ماسک را باید زد
دست را باید شست
ماسک را گر بزنیم
گر بشوییم سریع دستان را
گر کمی فاصله ایجاد کنیم
با شکست کرونا
باز هم می خندیم
باز هم بار سفر می بندیم
باز هم آینه در دست برقصیم همه
باز هم تازه شود نقش و نگار دیدار
باز هم می پرسیم
خانه ی دوست کجاست؟
ماسک را باید زد
دست را باید شست
چهار جمله از چهار کودک که در
تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است
یک: دختر سوری بود که در وقت جان
کندن یعنی آخرین مرحله زندگیش گفت :
همه چیز را به خداوند خواهم گفت
دوم: دختر معصومی که از وحشت
جنگ سوریه از صحنه جنگ فرار
میکرد خطاب به خبرنگاری که
می خواست ازش فیلم بگیرد در
حالت گریه وزاری گفت :
عموبه خاطر خدا عکسم را نگیر
چون بی حجاب ام
سوم: دختری کوچکی بود که از گرسنگی
چنین گفت: ای الله چیزی نمانده از
گرسنگی بمیرم نان خوردن نداریم
مرا به جنت خود ببر که در آنجا نان بخورم
چهارم دختر افغانی بود که در انفجار
دستش زخمی شده بود دکتردرحال
آمادگی برای عمل جراحی بودتا
دستش را قطع کند دخترک گفت:
آقادکتر آستینم را پاره نکن جز
این لباس دیگر ندارم
این نتیجه تمام جنگهاست چه ببری چه ببازی.