آنقدر در رمز و راز عشق سِیر نمود که جز مهربانی و عطوفت چیزی میان خانه قلبش حضور ندارد.
ذکر بر لب به سمت آب حرکت میکند. با هر قدمش گویی لاله و نسرین میشکفد. قصد وضو دارد. قطره های آب با هیجان سعی میکنند خودشان را به دستانِ مهربانش برسانند، شستن صورت تمام میشود و به سمت دست ها میرود. گربه ای تشنه سر میرسد و زار زار به آب نگاه میکند. وضو را قطع میکند و آب را نزد گربه میگذارد. #مبعث
هدایت شده از مُرتاح
آنقدر در رمز و راز عشق سِیر نمود که جز مهربانی و عطوفت چیزی میان خانه قلبش حضور ندارد.
ذکر بر لب به سمت آب حرکت میکند. با هر قدمش گویی لاله و نسرین میشکفد. قصد وضو دارد. قطره های آب با هیجان سعی میکنند خودشان را به دستانِ مهربانش برسانند، شستن صورت تمام میشود و به سمت دست ها میرود. گربه ای تشنه سر میرسد و زار زار به آب نگاه میکند. وضو را قطع میکند و آب را نزد گربه میگذارد. #مبعث