eitaa logo
ویرگول (منبرکوتاه)
13.1هزار دنبال‌کننده
279 عکس
116 ویدیو
57 فایل
شرح مختصر روایات #سخنرانی #کلاس #معنویت #تدریس ⚠️نظرات و پیشنهادات، تاثیر مطالب را به ما ارسال کنید. استاد سطح عالی حوزه #استاد دانشگاه فرهنگیان مبلغ و فعال فرهنگی دکتر سیدحسین فاطمی @Seyedhosein_fatemi @Hich_v_shich
مشاهده در ایتا
دانلود
دوفقیر دو روز بود که گرسنه بودند. یکی از آنها شب دوم اظهار بی طاقتی کرد و دیگری گفت: «صبور باش، روزی که برای ما مقدر است، خدا وند خواهد رساند » فردا صبح به مسجد رفتند. بازرگانی دیدند که در کاسه‌هایی عسل و بادام ریخته و به فقرای های مسجد می‌داد. به هر یک از آنها هم کاسه‌ای داد. فقیر دومی، از بازرگان پرسید: «این هدیه‌ها برای چیست؟» بازرگان گفت: «هفت روز پیش مال‌التجاره عظیم و پرسودی از هندوستان در دریا می‌آوردم. ناگاه طوفان عظیمی برخواست و ترسیدم. بادبان‌ها نزدیک بود بشکند و خودم با ثروتم در دریا غرق شویم. از خدا خواستم من به سلامت به ساحل برسم و صد فقیر را غذایی شاهانه بدهم. دعای من مستجاب شد. این نذرِ بخاطر آن روز طوفانی است. مرد فقیر سپس به دوست خود رو کرد و گفت: «ای پسر! یقین کن خداوند اگر بخواهد شکم من و تو را سیر کند، چنین طوفانی می‌فرستد بعد فرو می‌نشاند تا بندگانش را روزی دهد. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅بین الصلات شماره77☝️☝️
حكيمی به روستایی رفته بود. زنی مجذوب سخنان حکیم شد. او از حكيم خواست تا مهمان وی باشد. حكيم پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد. کدخدای دهکده هراسان خود را به حكيم رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید !حكيم به کدخدا گفت : یکی از دستانت را به من بده! کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حكيم گذاشت. آنگاه حكيم گفت: حالا کف بزن! کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند؟ شیخ لبخندی زد و پاسخ داد: هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند! 🔻اکثر انسان ها همیشه به دیگران توجه میکنند، که از آنها عیب گیری و نقل عیب کنند. ولی به عیب های خود فکر نمیکنند. 🔻انسان اگر به عیب های خود توجه کند، خجالت میکشد که از دیگران عیب جویی کند و عیب آنها را بیان کند.چون خود را پر از عیب پیدا میکند. ولی عده ای همه را پر از عیب میدانند و خود را بی عیب و به همین خاطر مشغول عیب دیگران هستند. 🔻لذا حضرت فرمود: تعجب میکنم از كسي كه عيب هاي مردم را بد مي‏داند، در حالي كه خودش از همه پر عيب‏تر است و آنها را نمي‏بيند. ♦️در این داستان شاید زن بخاطر فقر و نیاز مالی مجبور به کارغیر شرعی میشد و مردان روستا به جای برطرف کردن نیازغیر شرعی خود در قبال پول دادن به زن،اگر نیاز مالی او را برطرف میکردند،شاید زن خلاف نمیکرد،ولی اهالی فقط عیب زن را مطرح میکردند،نه کوتاهی خود را در تامین نیاز زن. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅بین الصلات شماره78☝️☝️
ناپلئون بناپارت امپراطور فرانسه روزی به تیمارستان (خانه دیوانگان) وارد شد، دید یک نفر را با زنجیر به دیوار بسته‌اند. از وضع رقت بار آن دیوانه متاءثر شد، و رئیس تیمارستان را خواست و گفت: چرا این دیوانه را با زنجیر به دیوار بسته ای؟ گفت: این دیوانه حرفهای بدی می زند. ناپلئون گفت: چه می‌گوید؟ قربان او می‌گوید: من ناپلئون بناپارت هستم. ناپلئون خنده ای کرد و گفت: مانعی ندارد، بگذارید یک دیوانه خود را ناپلئون بداند. رئیس تیمارستان گفت: نباید اجازه بدهم او این حرف را بزند، زیرا ناپلئون بناپارت خودم هستم. ناپلئون از شدت خنده نتوانست خود را نگه دارد، زیرا فهمید که رئیس تیمارستان بر اثر تماس دائم با دیوانگان، همانند آن‌ها حرف می زند.  🔻در هر یک از ادارات، و شرکت ها نیز کارمندان اخلاق ارباب رجوع را برمیدارند. مثلا؛ در دادگاه اکثرا با ارباب رجوع با عصبانیت برخورد میکنند، زیرا؛ از بس دعوا و درگیری میبینند ناخودآگاه تاثیر می پذیرند. 🔻سعی کنیم که تاثیر گذار خوبی ها باشیم، نه تاثیر پذیر بدی ها. زیرا؛ انسان شبیه به کسانی میشود که بیشترین رابطه را با آن‌ها دارد. ♦️لذا حضرت فرمود: همنشين خوب نعمت و همنشين بد، بلا و مصيبت است. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅بین الصلات شماره79☝️☝️
مردی از روستا به شهر آمد،یکی از دوستان شهری او كه دختری بسیار زشت داشت با تشویق و ترغیب های بسیار، او را راضی کرد با دخترش ازدواج کند. دهاتی زمانی فهمید که چه حقه ای به او زده اند، كار از كار گذشته بود. دو روز بعد همسرش را سوار الاغش كرد و به روستا رفت. زن چون شهری بود، لباس زرق و برق دار و كفش پاشنه بلند پوشیده بود و قروفری تمام عیار از خود نشان می داد . وضعیت ظاهری او ،توجه دهاتی ها را به خودش جلب كرد. ولی صورتش را کسی نمیدید(چون در روستا نوعی لباس محلی میپوشند که صورت هم پوشیده میشود) همگان خیال می كردند كه صورتش هم، مثل لباسش نیكوست! روزی مردباچندنفر جلوی قهوه خانه چایی میخوردند؛ زنش را با همان لباس قروفری دید كه از آنجا می گذرد و دو سه نفری از جوانهای روستا هم با حسرت نگاه میکنند و به دنبال زن میروند . ظاهر جذاب و سر وضع دلفریب زن باعث شده بود که همه به او با حسرت نگاه کنند و... شوهرش وقتی نگاه حسرت آمیز مردم و تعقیب جوانان به دنبال زنش را دید، بی اختیار از جای برخاست و (یاشماق)صورتش را باز کرد و چهره زشت او را که همه دیدند گفت: ببینید و دقت كنید كه چگونه:« او از درون مرا میکشد و میسوزاند و از بیرون شما را» ♦️لذا حضرت فرمود:به ظاهر زندگی دیگران توجه نکن؛ زیرا: عده ای با سیلی صورت خود را قرمز نگه میدارند،و در ظاهر کار و رفتار و زندگی خود را به زیبایی نشان میدهندو دیگران حسرت زندگی و داشته های آنها را میخورند؛ولی در باطن زندگی،حتی خودشان هم راضی نیستند. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅بین الصلات شماره80☝️☝️
پادشاهی روزی به وزیر خویش گفت : چه خوب است اگر پادشاهی جاودانه باشد. وزیر گفت : اگر جاودانه بود نوبت به تونمی‌رسید ! 🔻خداوند در قرآن کریم به کسانیکه آرزوی جاودانه بودن دنیا را دارند، مثال هایی ذکر میکند که این افراد با فکر و تامل در این امثال، یقین کنند که روزی باید این دنیا را ترک کنند. ♦️لذا خداوند در این آیه برای درک بهتر و برانگیختن انسان ها به فکر و تفکر در زمینه مرگ و ایمان آوردن به خدا و زندگی پس از مرگ بیان میکند:آیا برای هدایت آنها همین کافی نیست انسان هایی که قبل از شما زندگی میکردند، همه مردند و هلاک شدند. و شما در خانه های آنها زندگی میکنید و از زمین های آنها استفاده میکنید. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅بین الصلات شماره81☝️☝️
ﺩﻭ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭﻟﯽ:ﺩﯾﺸﺐ، ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ؟ ﺩﻭﻣﯽ:ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻮﺩ،ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﻓﺖ و خوابید. ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ بخوریم. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﻨﺰﻝ، ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ.» همسران این دو خانم نیز همکار بودند و درباره دیشب صحبت می‌کردند. ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ:ﺩﯾﺮﻭﺯ ﭼﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟ ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻭﻣﯽ:ﻋﺎﻟﯽ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺑﺸﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ. ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ.» 🔻گول ظاهر زندگی دیگران را نخوریم. شاید ما خوشبختتر از کسی هستیم که همیشه حسرت زندگیشو داریم. 🔻غالبا ظاهر همیشه تمیز و فریبنده دیده میشود، ولی باطن و واقعیت آن تا از نزدیک برسی نشود معلوم نمیگردد. در داستات ما شاید خانم دومی آرزوی داشتن مردی مثل شوهر رمانیک اولی داشته باشد. وشوهر اولی در آرزوی داشتن خانمی،خانه دار مثل خانم دومی. ♦️لذا حضرت فرمود: کسی که مدام به زندگی دیگران چشم بدوزد، غم واندوهش فراوان میشود.بخاطر آرزوی داشتن،و حسرت نداشتن آن امکانات. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅شماره82☝️☝️
🔹️نقل است ساربانی در آخر عمر خود، شترش را صدا می‎زند و به دلیل اذیت و آزاری که بر شترش روا داشته از شتر حلالیت می‌طلبد. یکایک آزار و اذیت‎هایی که بر شتر بیچاره روا داشته را نام می‎برد. از جمله؛ زدن شتر با تازیانه، آب ندادن، غدا ندادن، بار اضافه زدن. همه را می‎شمرد و می‎پرسید آیا با این وجود مرا حلال می‎کنی؟ شتر در جواب می‎گوید همه اینها را که گفتی حلال می‎کنم، اما یک‎بار با من کاری کردی که هرگز نمی‎توانم از تو درگذرم و تو را ببخشم. ساربان پرسید آن چه کاری بود؟ شتر جواب داد یک بار افسار مرا به دُم یک خر بستی. من اگر تو را بخاطر همه آزارها و اذیت‎ها ببخشم بخاطر این تحقیر هرگز تو را نخواهم بخشید! 🔻ضرب‎المثل معروف «افسار شتر بر دم خر بستن» اشاره به سپردن عنان و مسئولیت کار به افراد نالایق است. 🔻لذا حضرت فرمود: هر كس متصدى و مسئول كارى از مسلمانان باشد و مردی را بر یکی از کار ها مسئول کند و بداند به جای او کسی هست كه از او عالم تر است، او بخدا و رسول خدا و همه مؤمنان خیانت کرده. ♦️زیرا هدف از انتخاب مسئول پیشرفت و پیشبرد کار هست و مسئول نالایق نه تنها نمیتواند کار را پیش ببرد بلکه خسارات فراوان بخاطر عدم مدیریت،و عدم آگاهی به بیت المال وارد میکند. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره83☝️☝️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا پول بدیم به عرب ها بریم زیارت؟ چرا مدرسه نسازیم ثواب بیشتر ببریم؟ 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/732430612C95848e19f9هم اکنون عضو شوید. 👆👆👆
ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺯﺩی ﺑﺎ ﻳﻚ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ مقداری ﺁﻟﻮﭼﻪ ﺧﺮﻳﺪﻧﺪ. ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ,ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ ﺗﺎ تمام شود. ﻭﺳﻂ خوردن ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﻣﭻ ﺩﺯﺩ را ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : ﻣﺮﺩﻙ، ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻣﺸﺖ ﻣﺸﺖ ﻣﻴﺨﻮﺭﻱ؟ ﺩﺯﺩ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﮐﻪ ﮐﻮﺭﻱ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪی ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﺸﺖ ﻣﺸﺖ ﻣﻴﺨﻮﺭﻡ؟ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ گفت: ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﻣﻦﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﻣﻴﺨﻮﺭﻡ ﻭ ﺗﻮ ﺻﺪﺍﺕ ﺩﺭ ﻧﻤﻴﺎﺩ! 🔻بسیاری از انسان ها هر روز در حق دیگران ظلم میکنند، و احساس زرنگی میکنند و به وعده های خدا بر گرفتار شدن به عذاب اهمیت نمیدند،و چه بسا مسخره کنند و به ظلم خود نسبت به دیگران ادامه دهند. ♦️لذا حضرت برای امیدوار شدن مظلوم و اتمام حجت با ظالم فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: به عزّت و جلالم سوگند كه از ظالم در دنيا و آخرت انتقام مى گيرم و از كسى هم كه مظلومى را ببيند و بتواند ياريش كند و نكند بى گمان انتقام مى گيرم. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅بین الصلات شماره84☝️☝️
ﻗﻠﻤﯽ ﺍﺯ ﻗﻠﻤﺪﺍﻥ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ : ﺟﻨﺎﺏ ﻗﺎﺿﯽ ﮐﻠﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ ﻗﺎﺿﯽ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ : ﻣﺮﺩﮎ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﮐﻠﻨﮓ ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻠﻨﮓ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺭﺍ ﻧمیشناسی ؟! ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪ ی ﻣﺮﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﯼ .. 🔻اگر در جامعه ای عدالت برقرار نباشد و مردم حقشان پایمال شود، و طبقات ضعیف جامعه به حداقل رفاه و عدالت نرسیده باشند.و آه و ناله و نفرین طبقات ضعیف،به جای دعا ، خیرات هم دیگر شود؛ خیر و برکت در جامعه از بین میرود. 🔻 درخت برای اینکه بار بیشتر و با کیفیت دهد، نیاز به هرس، سم پاشی، آبیاری دارد.شکوفا و با برکت شدن جامعه نیاز به عدالت دارد. 🔻لذا حضرت فرمود: هنگامى كه به غير عدالت حكم كنند، بركت ها از بين مى روند. ♦️زیرا؛ اگر طعم عدالت از مشام مردم جامعه برود، مردم به جان یکدیگر می افتند. و بی عدالتی که در حق او شده است را سر شخص دیگر تلافی میکنند. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅بین الصلات شماره85☝️☝️
5_Dastan_Kafi_109924.mp3
2.25M
(عج) پسر مهزیار 20 بار به مکه رفته بود،یک سال از امام زمان ناراحت شد و قهر کرد و مکه نرفت؛بخاطر اینکه این همه سال یک بار توفیق دیدار حضرت را نداشته و.... (س) https://eitaa.com/joinchat/732430612C95848e19f9 ☝☝☝☝
روزی خان یک روستایی به خانه کدخدا می رود. ساززن آبادی پیش خان می آید و ساز عالی می زند. خان که خوشش آمده بود، وعده می دهد، سر خرمن که شد، یک خروار گندم به ساززن بدهد. ساززن خوشحال شد و تا زمان رسیدن خرمن روزشماری می کرد. سر خرمن که رسید خان برای برداشت محصول به روستا آمد و ساززن با خوشحالی پیش او رفت و بعد از عرض سلام یادآوری کرد که: من همان ساززن هستم که گفتید سرخرمن یک خروار گندم میدهم. خان خنده ای می کند و می گوید:« تو یک چیز زدی و خواندی، من خوشم آمد و لذت بردم ، من هم یک چیزی گفتم که تو خوشت بیاید و لذت ببری. 🔻از آن روز اگر کسی به یک نفر جهت راه انداختن کارش و یا چاپلوسی قولی بدهد ومعلوم شود که قصد عمل کردن به قولش را ندارد ضرب المثل« وعده سر خرمن دادن» استفاده میشود. 🔻انسان هر سخنی را که به زبان می آورد باید عمل کند. ♦️لذا حضرت فرمود: بى قرارى شبانه مردى در بسترش كه به او و عده اى داده ام، تا صبح شود و به مرادش برسد بيشتر از بى قرارى من در بسترم نيست. (زیرا که من بیشتر از او) جوش مى زنم که صبح شود و از دَين و و عده اى كه به او داده ام بيرون آيم. و (من بیشتر از او بی قرار هستم) از ترس اينكه مبادا مانعى پیش آید که باعث خُلف وعده شود؛ بخاطر اینکه خلف وعده از خصلت هاى كريمان نيست. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره86☝️☝️
ابوعلی سینا هنگام عبور از شهری ، جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش نشست تا غذا بخورد. مردی آمد و خر خود را درکنار اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست . شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند،زیرا؛خر تو از کاه و یونجه او می خورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را می شکند. مردسخن شیخ را نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد. مرد گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی. شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد. صاحب خر،شیخ را نزد قاضی برد. قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت. قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است؟ روستایی گفت:این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد! قاضی پرسید: به تو چه گفت؟ صاحب خر گفت: او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را می شکند . قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت. قاضی به ابوعلی سینا گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود. ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به بعد درزبان فارسب به مثل تبدیل شد :«جواب ابلهان خاموشی ست» ♦️لذا حضرت فرمود: انسان ها، مخصوصا افراد مومن باید این خصلت را داشته باشند، که نصیحت،هشدار و خیرخواهی دیگران را قبول کنند.اگر قبول نکنند،به جای پیشرفت ضرر و تاوان زیادی میدهند. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅شماره 87☝️☝️
در دادگاه قاضی اعلام کرد: این آقا با بیل زنش رو کشته و به اعدام محکوم شد... یکی بلند شد به متهم گفت: تف تو صورتت،بیشور... قاضی گفت: آقا بشین سرجات به شما چه مربوطه؟ یارو گفت: دوساله همسایشم، میگم: بیل داری؟ میگه: نه😁😁 🔻حضرت علی علیه السلام فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نهی میکرد از امانت ندادن اشیا و لوازم خانه به همسایه و میفرمود:«هرکس از امانت دادن وسائل خانه اش به همسایگانش دریغ کند، خداوند نیز خیر خود را در قیامت از او دریغ میکند و او را بخودش واگذارد، و هرکس را خداوند بخود واگذاشت؛ پس چه حال بسیار بدی پیدا میکند. 🔻 واژه «ماعون» نام جامعى است براى اثاث خانه ، مانند ديگ، قابلمه، چکش، تيشه، بیل،گلنگ،چاقو و امثال آن.و هر چيزى كه به ديگرى در رفع نيازى از نيازهاى زندگى كمك كند ، مانند قرض دادن به بدهکار ... خداوند در سروه ماعون نیز میفرماید وای به حال کسانیکه به همسایه امانت نمیدهند: «و يَمْنَعُونَ الْماعُونَ» . ⚠️ديگر معانى متفرّقه (ماعون) كه در سخنان اهل بيت عليهم السلام در تفسير اين واژه آمده ، همگى به همين معنا باز مى گردند . ♦️و لذا انسان باید هر کمکی که به دیگران، مخصوصا همسایه، میتواند انجام دهد، دریغ نکند. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅شماره88☝️☝️
شخصی میگفت: با پدرم رفتم سیرک،در صف خرید بلیط،زن و شوهری با ٤ تا بچه جلوی ما بودند. وقتی به باجه رسيدند و متصدی باجه قیمت بلیط هارو بهشون گفت، رنگ صورت مرد تغییر کرد و نگاهی به همسرش انداخت،معلوم بود که پول کافی ندارد و نميدانست چه کار کند...!! ناگهان پدرم دست در جیبش کرد و یک اسکناس ١٠ دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت، سپس خم شد و پول را از زمین برداشت و به شانه مرد زد و گفت: ببخشید آقا، این پول از جیب شما افتاد. مرد که متوجه موضوع شده بود، بهت زده به پدرم نگاه کرد و گفت: متشکرم آقا..!! مرد شریفی بود ولی برای اینکه پیش بچه هايش شرمنده نشود، کمک پدرم را پذیرفت؛ بعد ازينکه بچه ها همراه پدر و مادرشان داخل سیرک شدند، ما آهسته از صف خارج شدیم و به طرف خانه برگشتیم و من در دلم به داشتن چنین پدری افتخار کردم. 🔻عده ای از افراد فقط به کسانی خوبی میکنند که به آنها نفعی داشته باشد.( مثل ایستادن برای کمک کردن به ماشین خراب شده ی خانمی که آراسته هست، ولی اگر ماشین پیرمردی را ببیند خراب شده به روی خود هم نمی آورد). 🔻در مقابل عده ای از افراد هم هستند که بدون درنظر گرفتن منافعی، کریمانه به همه کمک میکنند و کمک کردن را وظیفه ی دینی و انسانی خود میدانند. ♦️لذا حضرت فرمود:بخشش های انسان کریم و بزرگوار، نيكوكارى هاى خود را بدهى به گردن خود مى داند كه بايد بپردازد و انسان غیر کریم،خسیس، احسانهاى گذشته خود را بدهى به گردن ديگران مى داند كه بايد پس بگيرد. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره89☝️☝️
مرد ثروتمندی، پسر خوشگذرانی داشت. هرچه به او نصیحت می‌کرد ولخرجی‌ نکن، با دوستانت معاشرت نکن؛آنها دنبال پولت هستند،ولی قبول نمی‌کرد. پدر هنگام مرگ به او گفت: من از دنیا میروم، داخل زیرزمین طنابی آویزان کرده ام،زمانیکه نتوانستی به زندگی ادامه دهی برو خودت را با آن طناب خلاص کن. مدتی بعداز مرگ پدر،ثروتش تمام شد.همه دوستان از او دور شدن. در اوج فقر تکه نانی پیدا کرد، بخورد، آنرا هم هنگام استراحت،کلاغ برد. پسر ناراحت و گرسنه نزد رفقای سابقش رفت و گفت:جای نشستم تا استراحت کنم، کلاغی نانم را برد. همه او را مسخره کردن که چرا دروغ میگویی؟ پسر ناراحت شد و به خانه رفت، تا بخاطرسیدن به اوج بدبختی، به گفته پدرش، خودش را با طناب خلاص کند. طناب را دور گردن خود انداخت. ناگهان به زمین افتاد و کیسه‌ای پر از طلا و سکه نیز از سقف پایین افتاد. پسر گفت: پدر خدا ترا بیامرزد؛مرا نجات دادی. او مهمانی تدارک دید و رفقای خود را دعوت کرد،در مجلس بگو و بخند شروع می‌شود. در این موقع پسر گفت:من امروز کلاغی دیدم که بزغاله‌ای را به پنجه گرفت و برد. رفقا گفتند: بله درست میگویی. پسر گفت: ای نامردها! من گفتم تکه نانم را کلاغ برد، شما باور نکردید و مرا مسخره کردید، حالا چطور می‌گویید کلاغ یک بزغاله را می‌تواند از زمین بلند کند؟؟ در این هنگام چماق‌دارهای خود را صدا کرد و کتک مفصلی به آنها زد و بیرونشان انداخت.گفت: شما دوست نیستید پدرم میگفت:شما دنبال پول هستید. غذاها را داد به چماق دارها خوردند و بعد هم زندگی خود را عوض کرد. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅شماره89👆👆
شخصی در تاریکی شب اوائل صبح افسار الاغش را جلو حمام به مردی که چهره اش نمایان نبود سپرد و به حمام رفت، وقتی برگشت دید که افسار الاغش در دست دزدِ معروفِ ده است. شروع کرد به داد و بیداد. دزد گفت: چرا داد و بیداد می کنی؟ مرد گفت: ای دزد نابه کار، افسار الاغ من در دست تو چه می کند؟ دزد گفت: تو خود در تاریکیِ شب الاغت را به دستِ من سپردی و تازه مرا از کارم باز داشتی. حالا داد و بیداد هم می کنی؟ مرد پرسید: پس چرا الاغ را ندزدیدی؟ دزد گفت: تو الاغت را به من امانت سپردی. من دزدم نه خیانتکار و چیزی را که امانت به من بسپارند، به آن خیانت نمی کنم. 🔻انسان در هر شغلی که باشد، باید حداقل چند صفت از صفات انسانهای خوب و بزرگوار را داشته باشد. یکی از آن صفات بزرگواری، امانتداری میباشد. ♦️لذا حضرت فرمود: امانت را به كسى كه شما را امين دانسته است، باز گردانيد، زيرا حتّى اگر قاتل اميرالمؤمنين عليه السلام امانتى را به من بسپرد هر آينه آن را به او بر مى گردانم. # امانت https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅شماره90☝️☝️
عارفی ۳۰ سال مرتب ذکر استغفر الله میگفت. شخصی از او پرسید: چرا این همه استغفار می کنی، ما که از تو گناهی ندیدیم. جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟ گفتند: مال شما نسوخته… گفتم: الحمدلله… معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک! آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی. 🔻روزانه چه بسیار از این الحمدلله ها میگوییم و فکر میکنیم انسان شکر گذاری هستیم. 🔻مثل: زمانیکه که در صف نانوایی،نان به ما برسد و به دیگران نان نرسد.تاکسی به یک نفر جا داشته باشد، ما سوار شویم و دیگران همچنان منتظر بمانند. بچه ها که بازی میکنند، خیال کنیم فرزند ما زمین خورده و گریه میکند، ولی مشاهده میکنیم که فرزند همسایه زمین خورده. و.... ♦️لذا حضرت فرمود: از مصيبت (گرفتارى) برادرت اظهار شادى مكن ؛ كه خداوند به او رحم مى كند و تو را گرفتار مى سازد . https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره91☝️☝️
در یکی از شهرها پادشاه مهربانی بود که بسیار ضعیفان را یاری می کرد و مانع از زورگویی افراد ثروتمند می شد.بخاطر همین دشمنان زیادی پیدا کرده بود و چندین بار قصد جانش را کردند. یک شب دزدی از شهر خود گریخته و سر از شهر این پادشاه درآورد و چون خسته و گرسنه بود تصمیم گرفت به خانه ای رفته و دزدی کند. تصمیم گرفت از قصر دزدی کند. دزد همان شب وارد قصر شد و به اتاق پادشاه رفت و میمونی را در کنار پادشاه دید. پادشاه که به خواب رفت ناگهان مارمولکی بزرگ بر روی سینه پادشاه رفت. میمون که مارمولک را دید خنجری برداشت که مارمولک را بکشد که ناگهان دزد فریاد زد و دست میمون را گرفت. پادشاه بیدار شد و میمون و دزد را در آن وضعیت دید و پرسید: تو کیستی؟ دزد جواب داد: من برای دزدی وارد قصر شده بودم و اگر اینجا نبود این میمون شما را می کشت. خداوند مرا امشب به قصر شما کشاند تا شما جان سالم به در ببرید. پادشاه نیز وقتی داستان را شنید سجده شکر انجام داد. 🔻انسانی که دیگران را از مشکلات و گرفتاری نجات میدهد، خداوند نیز او را در مشکلات و گرفتاری با اسباب گوناگون حتی بوسیله ی دشمن، نجات میدهد. ♦️لذا حضرت فرمود: هر كس مى‌خواهد دعايش مستجاب و غمش و گرفتاریش از بين برود، بايد گره از كار شخص گرفتار را، باز كند. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره92☝️☝️
وجود تارعنکبوت در مکانی، نشانه این است که مدت‌هاست کسی از آن مکان عبور نکرده و عنکبوت تار تنیده. ضرب المثل «جیبش تارعنکبوت بسته» مثل جیبی است که دست صاحبش مدت‌هاست درون آن نرفته زیرا که پولی در آن نبوده تا لازم شود شخص دست در جیب خود کند. ♦️لذا حضرت فرمود:فقر دین انسان را ناقص، عقل را مشوش، مردم را به او، و او را به مردم بدبین میکند. سوال؟؟ ⁉️چرا فقر باعث نقصان دین میشود؟ زيرا؛ انسان فقیر بخاطر پول ممکن است کار خلاف و گناه انجام دهد، و حتی به فکر حلال و حرام نیز نباشد. ⁉️چرا فقر باعث سستی اعتقاد انسان به خدا مى شود؟ زيرا؛ شنيده است كه خدا رزّاق و روزى رسان است ولی خود را در فقر و تنگدستى مى بيند و اين مايه سوءظنش به خدا و وعده هاى الهى مى شود، بنابراين نقص اعتقادى پیدا میکند. ⁉️چرا فقر، عقل فقیر را مشوش مى سازد؟ زیرا؛ افراد گرسنه و فقير هرچند عقل نيرومندى داشته باشند، توان فكر كردن و انديشيدن را از دست مى دهند و حتى گاه در مسائل ساده زندگى گرفتار اشتباه مى شوند وقدرت بر تفكر و تصميم گيرى را به دليل فقر و پريشانى از دست مى دهند. ⁉️چرا مردم به فقیر، و او به مردم بدبین میشود؟ زیرا؛ مردم از چنين شخصى فاصله مى گيرند و حتى او را مزاحم خود تصور مى كنند. او هم از مردم فاصله مى گيرد، چراكه بسيارى از اوقات فكر مى كند مردم اسباب فقر او را فراهم كرده اند و حق او را خورده و کمک نکردند پیشرفت کند. بنابر این انتظارات، او به مردم بدبین میشود. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره93☝️☝️
شخصی نزد دانشمندی رفت و گفت: میدانی راجع به شاگردت چه شنیده ام؟ پاسخ داد: آیا کاملا مطمئنی آنچه که می خواهی بگویی حقیقت دارد؟ مرد گفت: نه، فقط در موردش شنیده ام. دانشمند گفت: آیا خبرخوبی است؟ مرد پاسخ داد: نه، برعکس. دانشمند گفت: آیا آنچه که می خواهی بگویی،برایم سودمند است؟ مرد گفت : نه . دانشمند گفت: تو می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد، نه خبر خوبی است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟ 🔻کسانی به موفقیت های بزرگی می رسند که ، از کارهای بی فایده و بی ثمر دوری کنند. 🔻لذا حضرت فرمود: چيزى را بجوى كه سودمند است و آنچه را كه بيهوده و بی ثمر است رها کن؛ زيرا رها کردن چيزهاى بيهوده، باعت رسيدن به كارهاى سودمند و پر ثمر هست. ♦️مانند کسی که اگر سر سفره، شکم خود را با نون و پنیر سیر کند، به چلوکباب دیگر میل نمیکند، نگاه کند. کسی که به کار بی فایده مشغول شود، اصلا فرصتی برای کار پر ثمر پیدا نمیکند. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره94☝️☝️
زنه پشت جنازه همسرش داشت میخندید. گفتن : چرا میخندی ؟ گفت : اولین باره که میدونم کجا میره !!! 😐😂😅 🔻بسیاری از انسان ها بخاطر دلایل و توجیهات مختلفی در کارهای خود از پنهان کاری استفاده میکنند. برخی از پنهان کاری ها ممکن هست در خانواده آسیب و خللی ایجاد کند. ولی مرد، زن، یا فرزند بخاطر عواقب برخورد تند در خانواده، سعی در پنهان کاری میکنند، و با دروغ شخص مقابل را قانع میکنند. 🔻با خانواده سعی کنیم طوری برخورد، کنیم که همسر و فرزندمان ما را، دوست، و امین و دلسوز خود بداند و اسرار خود را با ما در میان بگذارد. در غیر اینصورت او ترجیح میدهد، اسرار و واقعیت های خود را پنهان کند. 🔻لذا حضرت فرمود: تمام خیر دنیا و آخرت در دو چیز جمع شده، در رازدارى و دوستى با نیکان. و تمام بدى ها در دو چیز جمع است افشاى سرّ و دوستى با بدان. ♦️زیرا؛ با فاش شدن اسرار، شخص با سرزنش، قضاوت، گاهی تمسخر، آبروریزی، دعوا، عصبانی شدن بزرگتر و.... روبرو میشود. و شخص ترجیح میدهد واقعیت را بیان نکند. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره95☝️☝️
درویشی به در خانه ثروتمندی رفت. به او گفت حضرت آدم پدر من و تو است و حضرت حوا نیز مادر ماست. پس ما با هم برادریم، تو این همه ثروت داری و من میخواهم که تو برادرانه سهم مرا بدهی. خواجه به غلام خود گفت: :یک سکه به او بده." درویش گفت: "ای خواجه چرا در تقسیم، برابری را رعایت نمیکنی؟" خواجه گفت: "ساکت باش که اگر برادرانت با خبر شوند همین یک سکه هم به تو نمیرسد." 😀😂😁 🔻انسان کریم و بزرگوار همیشه سعی میکند، کسی که از او درخواستی میکنند، رد نکند. و اگر چیزی هم نداشته باشد، با خوش اخلاقی با او برخورد کند. ♦️لذا حضرت فرمود: خداوند عزّ و جلّ حضرت ابراهيم را دوست و خليل خود انتخاب كرد ؛ چون او دست رد به سينه هيچ سائلى نزد و دست نياز به سوى احدى جز خداوند عزّ و جلّ دراز نكرد. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره96☝️☝️
اربابی مرغ بریانی را به غلامش داد تا آن را برای قاضی شهر ببرد. ارباب چون کاری داشت که دست قاضی گیر بود، تاکید کرد مرغ را سالم برساند. از خانه ارباب تا خانه قاضی فاصله زیاد بود. بین راه بوی مرغ به مشام غلام می رسید، و او وسوسه می شد تا از مرغ بخورد ولی از اربابش میترسید. بعد از کمی راه رفتن، نتوانست جلوی خود را بگیرد؛ یکی از ران های مرغ را کند و خورد. غلام قبل از رسیدن به خانه قاضی نقشه ای کشید. وقتی نزد قاضی رسید و قاضی با آن غذای پس مانده و مرغ یک پا مواجه شد، فهمید که غلام دست درازی کرده و باید مجازات شود.قاضی شروع کرد به شلاق زدن او.غلام گفت: در شهر ما همه مرغ ها یک پا دارند. قاضی باور نکرد و به شلاق زدن غلام ادامه داد. غلام از درد شلاق فریاد می کشید اما روی حرفش پافشاری می کرد و با هر ضربه شلاق، بلند داد می زد: باور کنید مرغ شهر ما یک پا دارد. خلاصه از قاضی کتک و از غلام انکار و دروغ! قاضی دید غلام همچنان اصرار دارد که مرغ های شهرشان یک پا دارند، با خود گفت: شاید این غلام بدبخت راست می گوید و مرغ های شهرشان واقعا یک پا دارند! این گونه شد که دست از سر غلام برداشت و او را رها کرد. 🔻کسی که برای کار های خود دلایل غیر منطقی بیاورد و پافشاری کند و حرف دیگران را نپذیرد. میگویند:«مرغش یک پا دارد» ♦️لذا حضرت فرمود:جابجا کردن سنگ بزرگ راحتتر از فهماندن کسی هست،که نمیفهمد یا نمیخواد بفهمد.زیرا به اینگونه افراد هر چقدر هم استدلال بیاوری،یا از روی لجبازی یا از بی خبری و یا از روی قصد و غرض قبول نمیکنند. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره97☝️☝️
یه نفر نام خانوادگیش«ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ» ﺑﻮﺩﻩ! ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ، یارو ﺩﺳﺖ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯿﮑﺮﺩ و میگفت: ﺣﺎﺿﺮ ﻗﺮﺑﺎﻥ! ✋️ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﻫﻢ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻪ: ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﺻﺎﻑ ﺑﺎﯾﺴﺖ. ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮏ ﻫﯿﺄﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ، ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺁﺑﺮﻭﺵ ﻧﺮﻩ ﺑﻬﺶ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻣﺮﺧﺼﯽ ﻣﯿﺪﻩ ﻫﯿﺄﺕ ﺑﺎﺯﺩﯾﺪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﻭﻣﺪﻧﺪ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ: ﺧﺒﺮﺩﺍﺭ همه ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻧﺪ : ﺭﻓﺘﻪ ﻣﺮﺧﺼﯽ … 😂😂 🔻امروزه با توجه به اینکه انسان بیشتر در اجتماع قرار میگیرد، خانواده باید نام نیکو به فرزندان خود انتخاب کنند. واگر نام خوانوادگی خوب هم ندارند، عوض کنند، که فرزندشان در اجتماع مورد تمسخر و بی احترامی واقع نشود. ♦️لذا حضرت فرمودند: اولین نیکی و احسان مرد به فرزندش آن است که نام خوب برای او انتخاب کند،پس برای فرزندان خود از بهترین نام ها استفاده کنید. https://eitaa.com/joinchat/815333562Cf516a20880 ✅ شماره98☝️☝️