-امیرالمونینعلیهالسلام:
به سوی خدا فرار کنید؛ و از خدا
فرار نکنید...!🌱
@vlog_ir
عاشقانه ای برای زندگی
#سرگذشت_زندگی_اعضا #قلب_شکسته یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـ
قسمت دوم
سال سوم دبیرستان بودم که پسر خاله ام به خواستگاریم اومد. دروغ نگفته باشم، اصلا شاید تا اون سن سه بار بیشتر ندیده بودمش.ما با خانواده خاله ام زیاد صمیمی نبودیم یعنی طرز رفتارشون یک جوری بود که پدرم همیشه مخالف ارتباط ما با اونا بود،بعدها فهمیدم که حتی خاله و شوهر خاله هم مخالف این وصلت بودن چون میدونستن اگر بیان خواستگاری پدرم صد در صد جواب منفی میده.به گفته خود پسر خاله ام وقتی از سرویس مدرسه پیاده شدم منو دیده و عاشقم شده و هر روز کارش این بوده که ساعت رسیدن من بیاد پشت درخت ها و به من نگاه کنه و به اصرار خیلی زیاد باعث راضی کردن خانواده اش میشه و دو تا مادر بزرگ یعنی مامان بابا و مادر بزرگ مادرم رو روی کار میکنن تا با ما حرف بزنن و جواب بله رو بگیرن.
منک تا اون موقع اصلا باهاش برخوردی نداشتم و اصلا نمیدونستم چجور شخصیتی داره کار رو سپردم به پدر،بابا هم بسکه مادر بزرگ باهاش حرف زده بود فقط راضی شد این ها بیان و حرف بزنیم اما قول اینکه قبولشون کنیم رو نداده بود.شبی که به عنوان خواستگاری اومدن و منو پسر خاله قرار شد حرف بزنیم،پسرم خالم خیلی از آینده و فکر ها و ایده هایی که داشت برای آینده درخشان حرف زد اینقدر زیبا و با وقار حرف زد که منو شیفته خودش کرد.
وقتی خواستگاری تموم شد مادر بزرگ اومد که جواب من رو بگیره و باز سپردم به بابا و گفتم تشخیص میدم پدر جواب بدند.میدونستم پدرم مخالفه و دلم نمیخواست دلش رو بشکنم.پدرم آدم فهمیده و منطقی هست و به مادر بزرگ گفت من امشب با مارال صحبت میکنم فردا جواب میدم.آخر شب که شد لب ایوون نشسته بودم که پدر اومد کنارم و نظرم رو در مورد خواستگاری پسر خاله خواست گفتم"بابا نظر شما چیه؟_گفت: تو که نظر منو میدونی من میخوام از نظر تو اطلاع پیدا کنم،گفتم: پسر خوب و متینیه و حسم میگه میتونه آینده درخشانی داشته باشه.بابا گفت:خب حالا جوابت چیه گفتم: نمیدونم من تجربه ندارم.و اصلا نمیدونم الان چی بگم... ...
پدر گفت: حالا برو بخواب تا بهت بگم چیکار کنیم، بسکه مادر بزرگ اصرار کرد پدر خواست تا دوباره بیان اما این بار خودش با پسرخاله میخواست صحبت کنه؛و اون شب حدود ۴۰ دقیقه ای پدر و میثم(پسرخاله) تو اتاق صحبت کردن.پدر خیلی روی من حساس بود و دلش نمیخواست بی گدار به آب بزنه.روز بعد از میثم خواست ..
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff
May 11
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ماه_رمضان #عید_فطر
تونستی امسال روزه بگیری؟😍
تا حرف رفتن میزنی
یهو دلم میلرزه
ماه رمضون یه روزشم
به کل سال میارزه💚
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
کافیست چند قدم با این آدمها قدم بزنی
تازه میفهمی این آدمها فقط از دور نزدیکند...
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
12.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حق #حرف_حساب #پیشنهاد_دانلود
هيچ كس اينارو بهت نميگه✋🏻
اما خواهر من برادر من چراغ خاموش زندگي كن تا راحت زندگي كني⚠️
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
اگر میشد صدا را به آغوش کشید
صدای تو پناه من بود در برابر خستگیهایم :)♥
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
اونجا که هلالی جغتایی میگه:
با رنج ایوب درد مرا نیست نسبتی
صبرم از او کمتر، و دردم از او بیشتر.
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا