به پرندگان بگو شاخه هایت را فراموش نکنند. پاییز، آخرین حرف درخت نیست... @vlog_ir

#آخرین_جمعه_سال #امام_زمان آخرین جمعه سال است کجایی آقا ؟ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

حق با جناب صائب تبریزی بود که گفت: ناخوشی ها از دل بی ذوق ماست ذوق اگر باشد، همه دنیا خوش است.🤍🍃 @vlog_ir

#همسرانه #زناشویی با این دو راهکار.... سهم عمده ای از چالش های زندگیت رو حل کن یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

#مشاوره #خانواده #حرف_حساب همه ملاک نیستند، ببین چی درسته؟! . ❌ حتما تا آخر کلیپ رو ببینید یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

#ماه_رمضان خدایا قرار بده‌ در این‌ ماه‌ مرا از‌ آمرزش‌ جویان، وقرار ده‌‌ مرا‌ از بندگان‌ شایسته‌ و فرمانبردارت‌ و ازاولیاء نزدیکت، به‌ رأفتت‌، اى‌ مهربان‌ ترین‌ مهربانان..🤍 دعا‌ی‌روزپنجم‌ماه‌‌مبارک‌رمضان🌱 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

اگه اینقد که هر روز بی‌بهانه ، با آدمها حرف زدیم، با خدا حرف زده بودیم، خیلی جلوتر بودیم🍃💕᭡ @vlog_ir

در شکسته شد و خان با شلاق توی دستش تو چارچوب در ظاهر شد. كلثوم هم کنارش ایستاده بود و گریه میکرد گفت خان تو قسم خوردی کاری با جمیله نداشته باشی من فقط برای اینکه جون نغمه نجات بدیم بهتون گفتم خان بی توجه به حرفهای اون آروم آروم به من نزدیک شد گفت که میخواستی آبروی منو ببری؟آره؟چند قدم عقب رفتم برای خودمم عجیب بود که چرا نمیتونستم کلمه ای حرف بزنم از ترس زبونم بند اومده بود اونقدر که نمیتونستم بهش التماس کنم منو ببخش اونقدر عقب عقب رفتم تا به دیوار خوردم خان تو یک چشم بهم زدن خودشو بهم رسوند موهامو کشید و منو رو زمین انداخت و شروع کرد به کتک زدنم کلثوم اومد جلوشو بگیره خان از بازوش گرفت کشون کشون از اتاق انداختتش بیرون بعد گفت کسی پا تو این اتاق بذاره خونش حلاله در اتاق رو محکم بهم کوبید و دوباره اومد سراغم داشتم سعی میکردم که از جام بلند بشم که با لگد کوبید تو شکمم اینقدر کتکم زد که داشتم از حال میرفتم هیچوقت به اون شکل کتک نخورده بودم حتی وقتیکه مادرش زنده بود و تشویقش میکرد مطمئن بودم زیر دستش جون سالم به در نمیبرم داشتم اشهدمو میخوندم که در با شدت باز شد و عماد و دخترا اومدن داخل عماد اومد طرف خان و هلش داد طرف دیوار گفت هیچ معلوم هست داری چیکار میکنی؟؟ چخبرته سر پیری اینطور معرکه گرفتی؟ خان گفت: برو گمشو عماد این زن آبرو برای من نذاشته؟ پدر منو در آورده گمشین بیرون عماد گفت: این هوس بازیهای توئه که برامون آبرو نذاشته نه کارای مامان با این حرف خان کشیده محکمی به گوشش زد بعد رو به عماد :گفت خیلی ناراحتی گورتو از این خونه گم کن و برو پسرهی یاغی عماد گفت: آره میرم معلومه که میرم دیگه یک دقیقه تو خونه پیرمرد هوس بازی نمیمونم که به خاطر یک گدا زاده اینطور زنشوبه باد کتک میگیره نگین و زمرد داشتن کمک میکردن از جام بلند بشم بریده بریده گفتم....... نذارین بره زمرد برو دنبالش زمرد گفت تو غصه اونو نخور مامان به فکر خودت باش داشتم به زمرد گوش میدادم نفهمیدم چیشد که از حال رفتم...... https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff

میخواستم به تو بگویم که به جز تو از همه نا امید گشته ام و میترسم از همه اما پیش از آن که به تو بگویم تو نیز نا امیدم کرده ای :) @vlog_ir

#اخلاق 🔰 *اگر بهت بهتان زدن، اینطوری جواب بده* 🌕 روایت دارد که امام صادق سلام الله علیه شنیدند که کسی پشت سر ایشان غیبت کرده است. البته ائمه طاهرین علیهم السلام که عیب ندارند تا عیبشان را پشت سر او بگویند، باید تهمت زده باشند. ⚡️ امام صادق علیه السلام یک طبق خرما برایش هدیه فرستادند. این دشمن آقا بود تعجب کرد. حتی به آقا گفت که من دوستی با شما ندارم، من به شما خوبی نکردم، این طبق خرما چیست؟ ✴️ حضرت فرمودند: نه؛ تو به من خیلی خوبی کردی. دیگر نامه عمل تو خوبی ندارد، خوبی‌هایش در نامه عمل من آمده است. استاد مظاهری یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

نوید محمدزاده توفیلم "خفگی" یه دیالوگ داره که میگه: "من تو همین روزا عاشقت شدم، تو همین روزایی کـه کسی عاشق نمیشه.″☘🍁 @vlog_ir

#ازدواج عقب انداختن زندگی به چه قیمت؟! . . وقتی صحبت از فرصت های ازدواج میکنیم که با بالا رفتن سن از دست میرن، فقط راجع به دخترا حرف نمی‌زنیم! این یه مسئله انسانیه که آقا / خانم شما هر چقدر سنت بره بالاتر ؛ امکان اینکه با کسی منطبق بشی و تا آخر عمرت کنارش ادامه بدی کاهش پیدا میکنه... « پیشرفت کردن کنار عشقتون رو به تنها دویدن تو زندگی ترجیح ندین! وقتی پشیمون میشید که خیلی دیره...» یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

قشنگ ترین چیزی که امروز خوندم این بود: چیزی را که عاشقش هستی، پیدا کن، بگذار تا تو را بُکشد! و از این مرگ لذت ببر!🌱 @vlog_ir

#طب_سنتی علت و درمان خارش های بدن(شما چه روشی رو تا حالا امتحان کردین) یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

چقدر علیرضا روشن قشنگ میگه که:« خودم را دوست دارم؛ همه جا همراهم بوده و یک بار نگفت حاضر نیستم با تو بیایم.. آمد و هیچ نگفت، حرف نزد.. گفتم و او شنید، رنجش دادم و تحمل کرد..! »🌱🍁 @vlog_ir

#خاطره 🚗 وقتی ماشین نو خریدی ولی دلت نمیاد سوار شی یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

هیچ چیزی، شبیه چیز دیگری نیست و هیچ کسی جای خالی کسی دیگر را جبران نمی‌کند، چیزهایی را که داریم اگر گم شوند، جایگزینی ندارند.🌱☘ @vlog_ir

#عید #هفت_سین حتما یه نگاهی بنداز شاید خوشت ا مد درست کردی😅✨️ یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

بهترین قلب ها در پیشگاه خدا متعلق به كسانیست كه بی هیچ توقعی مهربانند ♥️ @vlog_ir

#آشپزی چه قدر برای ی سیخ جوجه کباب توی ی رستوران معمولی باید هزینه کنی؟؟ با همون هزینه تو خونه ۳ تا سیخ با بهترین طعم و‌مزه میتونی داشته باشی😍😍 مواد لازم: فیله سینه مرغ (۱۲) تکه ماست : ۱ ق غ آب لیمو ترش ۳ق غ روغن مایع ۱ ق غ پودر زنجبیل: ۱ق م نمک فلفل آویشن زعفران دم‌کرده به میزان لازم مواد سس سس مایونز ۱ ق غ سس کچاب ۱ ق غ آویشن ۱ ق م عسل ۱ ق م نمک و‌فلفل به میزان لازم ✅ نکته مهم: اگه میخوایید حالت چین و‌پلیسهای روی فیله ها داخل تابه حفظ بشه و‌ظاهر کار زیبا تر باشه ، در تابه رو برای ۲۰ دقیقه با شعله ملایم ببندید تا فقط از یک طرف سرخ بشه و در عین حال مغز پخت یشه یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

‌ خدایا بابت همه اون لحظه‌هایی که ازت ناامید بودم و فکر کردم حواست بهم نیست ولی بود... ممنونم ازت 🌹❤️ @vlog_ir

#بهار #عید #عشق_مذهبی حیف براش نفرستی🥹❤️ تو همانی که خیالم همه شب در پی توست🥹❤️🫂 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

بغل تو امن ترین جای دنیا بود واسه منی که تو اتاق خودمم احساس غریبگی داشتم.🌱 @vlog_ir

#سرگذشت #سرگذشت_طلاق #ازدواج #روایت_یک_زندگی #قسمت_۱ 🚫سرگذشت طلاق ... پارت ۱ 🚫 . طلاق در هر مقطعی از زندگی که اتفاق بیفتد🥲 هرچقدر هم تصمیم درستی باشد قطعا با چالش‌های مختلفی همراه است که از فردی به فرد دیگر متفاوت است🤔 اما برای افرادی که در سنین پایین طلاق و جدایی را تجربه می‌کنند این فرآیند متفاوت است . با ما همراه باشید تا سرگذشت یکی از عزیزان رو که در سن پایین تجربه طلاق داشتن بشنوید .... . (منتظر پارت های بعدی باشید ) یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

#به_وقت_عاشقی -ای خداوندی که عذر و بهانه‌ی توبه‌‌ کنندگان را می‌پذیرد..🩵 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

میگفت.. عبد هر گره کوری که داشته باشد در ماه رمضان با رب خود در میان بگذارد آن را باز می‌کند..🌱 @vlog_ir

از زبان نغمه: با سردرد شدیدی که داشتم بزور چشمامو باز کردم اول همه چیزو تار میدیدم چند بار محکم پلک زدم. چیزی یادم نمیومد سعی کردم از جام بلند بشم نشستم سر جام و به دور و برم نگاه کردم نگاهم به در افتاد که چشمم به یک پسر بچه افتاد که یواشکی داشت منو نگاه می کرد وقتی نگاه منو به خودش دید خیلی زود رفت داشتم به این فکر میکردم که اینجا کجاست که یک خانم جوان در حالیکه یک بچه به پشتش بسته بود و یک سبد تخم مرغ تو دستش بود سراسیمه اومد تو اتاق با دیدن من اون سبدو گذاشت زمین اومد طرفم ،گفت خدا رو شکر خدار صدهزار مرتبه شکر که به هوش اومدی نمیدونی این بچه وقتی گفت تو بهوش اومدی چقدر خوشحال شدم. داشتم تخم مرغ هارو جمع میکردم با همینا اومدم تو خونه بعد سبد تخم مرغها رو داد دست اون پسر بچه ای که بعدا فهمیدم اسمش احمد که ببره بعد رو به من کرد گفت الان حالت خوبه؟ سرت که درد نمیکنه؟؟ گفتم نه ممنون خوبم فقط میشه بگین اینجا کجاست گفت: اینجا خونه من و آقا یدالله است. اسم منم خدیجه است. حالا تو بگو کی هستی. اون وقت شب تو جنگل چیکار میکردی؟ باور کن از دوروز پیش که با خودمون آوردیمت اینجا این سوال مثل خوره به جونم افتاده؟ اسم جنگل رو که آورد همه اتفاقات از جلوی چشمم رد شدن خانم بزرگ،باجی،حییون وحشی که دنبالم اومده بود.... با یاد آوری بچه اشک تو چشمام حلقه زد با بغض گفتم:بچه..... بچم چیشد.وای... بچم گفت: ای داد بر من مگه بچه هم همراهت بود.ای خدا منو مرگ بده آخه تو دختر به این کوچیکی با یک بچه تو جنگل چیکار میکردی آخه گفتم:بچه که نه... یعنی..چیز..... خب من حامله ام گفت راست میگی؟ وای چه جالب تو با این سن بچه داری؟ گفتم بله شما میدونی بچه طوریش شده یا نه؟ گفت: والا وقتی ما آوردیمت اینجا فقط سرت خیلی آسیب دیده بود. حالا بچه رو خبر ندارم ان شاالله که طوریش نشده باشه من میرم برات یک چیزی درست کنم و بیام دو روزه که هیچی نخوردی با اینکه سوالات زیادی تو سرم میچرخیدن ولی من اینقدر مبهوت و شک زده بودم که دیگه حرفی نزدم و چیزی نپرسیدم. جای منو کنار پنجره انداخته بودن . سعی کردم بلند بشم و پنجره رو باز کنم.اول سرم خیلی گیج میرفت ولی خودمو سرپا نگه داشتم و پنجره رو باز کردم باهوای تازه و مرطوبی که بوی درختای سبز رو میداد روحم تازه شد. هوا رو توی ریه هام کشیدم آروم سر جام نشستم و مشغول تماشای مرغ و خروسها و غاز هایی شدم که توی حیاط بودن با اینکه خودم بچه روستا بودم و همیشه این چیزا جلوی چشمم بود،ولی انگار برام تازگی داشت. عاشق طبیعت بودم تو دنیای خودم غرق بودم که صدای یک مرد منو به خودم آورد...... https://eitaa.com/joinchat/2160263385C70b5bf0bff

وقتی که عشق به پایان می‌رسد، بدان که عشق نبوده است. عشق را باید لحظه به لحظه زندگی کرد، نه آنکه روزی به یاد آورد… @vlog_ir

#دعای_عهد دعای عهد که خودمم عاشقشم😍 یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡ @vlog_ir

من فقط تشنهٔ خندیدن لب های توام جان من جان خودت جان خدا قهر نکن🌱 @vlog_ir