eitaa logo
بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت
1.3هزار دنبال‌کننده
678 عکس
116 ویدیو
7 فایل
✨ بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت 📍 مشهد مقدس 🏫 مجموعه‌های وابسته: ▫️ مدارس علمیه ولایت - شعبه ۱و۲ ▫️ حسینیه آیت‌الله شیرازی ▫️ مدرسه امام حسین(ع) ▫️ مرکز تخصصی امامت‌شناسی ▫️ پوشاک اسلامی مائده ▫️ مهارتخانه پازل ▫️ کافه بازی رُز 📬 ارتباط با ما: @vlth_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📿 🔻 یک نماز دو رکعتی: رکعت اول ⬅️ حمد + ۳۰مرتبه سوره توحید رکعت دوم ⬅️ حمد + ۳۰مرتبه سوره قدر ➖ بعد از نماز این دعا خوانده شود ➖ سپس مبلغی صدقه کنار بگذارید (مقدارش مهم نیست) یا همان موقع به نیازمند بدهید ✅ تاثیر نماز: به فرموده امام جواد (علیه‌السلام) اگر این عمل را انجام بدهی را در آن ماه از خداوند متعال خریده‌ای. ♻️ بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت 🆔 @vlth_ir
سفر (ع) به خراسان، با وجود اجباری بودن، برکات زیادی به همراه داشت و به دو نتیجه بسیار بزرگ منجر شد: 1️⃣خروج از انزوا و انتشار جهانی آن 2️⃣احیاء و تبیین هدف قیام به عنوان پرچم در تاریخ. 📚 بیانات در مراسم عزاداری شهادت امام رضا علیه‌السلام (۱۴۰۴/۰۶/۰۲) ♻️ بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت 🆔 @vlth_ir
هدایت شده از مهارتخانه پازل
سلام رفقا 😎✋ یه سوال مهم: چند بار شده وسط کارای روزمره به خودت بگی «من اصلاً کی‌ام؟! چرا این‌جوری شدم؟» 🤔 یا حس کنی داری یه زندگی می‌کنی که انگار خودت انتخابش نکردی؟ حقیقت اینه که خیلیامون خودمونو درست نمی‌شناسیم… برای همین هم تصمیمای اشتباه می‌گیریم، هم زود می‌بازیم، هم گاهی حس پوچی می‌کنیم. 🧩 اما خبر خوب: از شنبه توی مهارتخونه پازل یه حرکت خفن شروع می‌کنیم → چله خودآگاهی ✨ ۴۰ روز، هر روز یه قدم کوچیک ولی مهم برای اینکه بفهمیم: واقعاً کی هستیم چی دوست داریم چه استعدادایی تو وجودمونه و چطور می‌تونیم بهترین نسخه‌ی خودمون بشیم 💪 این چله مخصوص نوجواناست ولی قشنگ جوری طراحی شده که خانواده‌ها هم بتونن همراه بشن. یعنی تو تنها نیستی، همه با هم پیش می‌ریم 👨‍👩‍👦🔥 🎯 نکته مهم: اگه شنبه با ما نیای، حس می‌کنی یه قطعه از پازل زندگیت کمه. این ۴۰ روز یه فرصته که یا برنده باشی یا تماشاچی… انتخاب با توئه! 😉 🌱 شروع: شنبه 📌 مدت: ۴۰ روز 🧩 محل: مهارتخانه پازل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┏━━ °•🍃🌸🍃•°━━┓ pazel1400 ┗━━ °•🍃🌸🍃•°━━┛
بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت
سلام رفقا 😎✋ یه سوال مهم: چند بار شده وسط کارای روزمره به خودت بگی «من اصلاً کی‌ام؟! چرا این‌جوری شد
✌️ این حرکت قشنگ کار کانون پازله؛ یکی از زیرمجموعه‌های بنیاد. کانون پازل مخصوص آقاپسرهای ۷ تا ۱۵ ساله‌ست و مدتیه شروع به کار کرده. اونا تابستون امسال یه عالمه برنامه‌های جذاب فرهنگی، تربیتی و تفریحی اجرا کردن. 🔥🧩
امام عسکری(ع) فرمود: ناگوارتر از نداشتن پدر و مادر، یتیمی آن کسی است که از خود دور افتاده و توان وصول به او را ندارد و پاسخ مسائل مورد نیازش را نمی داند. پس بدانید: ما دانای به ما است. افرادی که از علم ما بی خبرند، همچون یتیمی در کنف حمایت ایشانند. بدانید جایگاه کسی که می کند و دستورات ما را می دهد، همراه ما در گروه اعلی است. 📚طبرسی، احتجاج، ج۱، ص۱۶ ♻️ بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت 🆔 @vlth_ir
🏴 شهادت امام حسن عسکری(ع) تسلیت باد. 🔳 کامل بن ابراهیم مدنی گوید: بر امام حسن عسکری (علیه السلام) وارد شدم دیدم لباس زیبایی بر تن دارد، با خود گفتم: حجت خدا لباس زیبا می پوشد و ما را از آن منع می کند. حضرت تبسمی کرد و آستین جامه اش را کنار زد که لباس خشنی در زیر آن بود، سپس فرمود: این (لباس خشن) برای خداست و این (لباس زیبا) برای شماست. ▪️کامل بن ابراهیم در خانۀ امام عسکری، حضرت مهدی را نیز دید که طبق گفتۀ او، همچون پاره ای از ماه بود و حدوداً چهار سال داشت. کامل بن ابراهیم گوید که قصد داشت از امام عسکری بپرسد که آیا کسانی که معرفت و اعتقاد وی را ندارند، وارد بهشت میشوند(؟)؛ پس حضرت مهدی (عج) در حضور پدر، بر ورود محبان علی(علیه السلام) به بهشت تأکید کرد و فرمود: «قلوب ما ظرفهایی برای مشیت و ارادۀ الهی است...»؛ قلوبنا اوعية لمشية الله، فإذا شاء شئنا... 📚 طوسي، الغيبة، ص۲۴۷. ♻️ بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت 🆔 @vlth_ir
یک لحظه مباد در دلم شک باشد جز نام تو، نام دیگری حک باشد ای منجی مردمان عالم، مهدی! آغــاز امـــامتت مبــارک باشد ♻️ بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت 🆔 @vlth_ir
🌸 مسابقه بزرگ 🌸 به مناسبت میلاد پیامبر رحمت 💚 هر روز، یک داستان کوتاه و شیرین در کانال می‌خونید و شب هم یک سؤال ساده از همون داستان مطرح میشه. ⏳ فرصت پاسخ: تا ساعت ۱۲ روز بعد 🎁 در پایان، بین کسانی که بیشترین پاسخ درست رو بدن، به قید قرعه هدایای نفیسی تقدیم میشه. 📅 شروع: سه شنبه ۱۱ شهریور 📅 پایان: چهارشنبه شب ۱۹ شهریور ♻️ بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت 🆔 @vlth_ir
🔹 💚 کوچه باریک بود. دیوارهای خشتی دو سوی آن، در آفتاب داغ مدینه بوی خاک گرم می‌دادند. هر روز که پیامبر از آنجا می‌گذشت، از بالای بامی دستی پنهان سطل خاکستر را می‌تکاند. خاک نرم و سیاه همراه با جرقه‌های ریز آتش بر دوش و عمامه‌اش می‌ریخت. مردمان اگرچه در دل می‌جوشیدند، اما او جز سکوت و صبوری پاسخی نداشت. تنها نگاه آرامش بود که از پسِ غبار، راه خویش را ادامه می‌داد. آن روز اما، خبری از خاکستر نبود. هوا سبک‌تر می‌نمود، کوچه خلوت و خاموش بود. پیامبر ایستاد، سر برداشت و به بام نگریست. هیچ دستی بر لبه دیوار پیدا نشد. به یاران فرمود: «امروز آن همسایه‌ی یهودی کجاست؟» گفتند: «یا رسول‌اللّه، بیمار است و بر بستر افتاده.» بی‌درنگ، گام‌های پیامبر به سوی خانه‌ی مرد شتافت. دری کهنه و چوبی در برابرش بود. صدای زنی از پس در برخاست، کمی هراسان و محتاط: «کیست؟» پاسخ آمد: «محمد، پیامبر اسلام.» مکثی، بعد صدایی لرزان: «برای چه آمده‌ای؟» «برای عیادت شوهرت.» در آرام گشوده شد. زن، بی‌اختیار به کنار رفت. خانه تاریک بود و خاموش. پیامبر قدم نهاد و کنار بستر مرد نشست. دست او را گرفت و با مهربانی احوالش را پرسید، چنان که گویی هیچ خاکستری هرگز بر شانه‌هایش ننشسته است. مرد یهودی چشم گشود. نگاهش در آرامش بی‌پایان آن چهره غرق شد. صدایش لرزید: «ای محمد... این همه بزرگواری از اخلاق شخصی توست یا از دین تو؟» پیامبر لبخند زد؛ لبخندی که غبارها را می‌شست: «از دین من است.» خانه در سکوتی ژرف فرو رفت. و در دل مرد، سیاهی‌ها جای خود را به نوری تازه سپردند. ✴️✴️✴️✴️ گر بر سر نفس خود امیری، مَردی بر کور و کر اَر نکته نگیری، مردی مردی نَبُوَد فِتاده را پای زدن گر دست فِتاده‌ای بگیری، مردی ✍🏻 ♻️ بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت 🆔 @vlth_ir
بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت
🔹 #روز_اول 💚 #حدیث_مهرورزی کوچه باریک بود. دیوارهای خشتی دو سوی آن، در آفتاب داغ مدینه بوی خاک گرم
🏁 💚 1️⃣ این داستان چه درسی از اخلاق پیامبر به ما می‌دهد؟ الف) مهربانی حتی با دشمن ب) خشم و انتقام ج) بی‌توجهی به دیگران 2️⃣ اگر تو جای پیامبر بودی و کسی همیشه آزارت می‌داد، وقتی بیمار می‌شد چه واکنشی نشان می‌دادی؟ 📬 ارسال پاسخ سوالات: @vlth_admin
🔹 💚 هوای مکّه سنگین بود. نسیم داغ بیابان ذرات شن را در کوچه‌های تنگ می‌پراکند، اما شهر در سکوتی سرد فرو رفته بود. قریش، همانانی که سال‌ها شمشیر به روی رسول خدا (ص) کشیده بودند، اکنون از بالای بام‌ها سایه‌های لشکری را می‌دیدند که همچون سیل از هر سو جاری شده بود. مشعل‌ها شب مکّه را روشن کرده بود؛ ده هزار شمشیر، ده هزار پرچم، و هزاران نگاه مصمم که حلقه‌ای آهنین بر گرد شهر بسته بودند. ابوسفیان، سالخورده و مضطرب، در میان بزرگان قریش ایستاده بود. رگ‌های گردنش برآمده و صدایش لرزان بود: – ای بزرگان! اگر به شمشیر روی آوریم، خاک مکّه از خون ما سرخ خواهد شد. هیچ‌کس زنده نخواهد ماند. چشم‌ها در چشم‌های هم دوخته شد. سکوتی تلخ بر مجلس افتاد. مردانی که روزی بر بام‌ها به او می‌خندیدند و سنگبارانش می‌کردند، اینک سرنوشتشان را در دست همان مرد می‌دیدند. صبحگاه، دروازه‌ها گشوده شد. سپاه اسلام بی‌آنکه شمشیری از نیام کشیده شود، آرام به شهر درآمد. مردمان از لابه‌لای کوچه‌ها با هراس به صفوف مسلمانان می‌نگریستند. صدای سم اسبان در دل شهر می‌پیچید، اما هیچ فریادی از خشم برنمی‌خاست. پیامبر، سوار بر مرکب خویش، آرام پیش آمد. در نگاهش نه کینه بود و نه انتقام، بلکه وقاری داشت که گویی سایه‌ای از رحمت آسمان بر زمین فرود آمده است. آنگاه در برابر خانه خدا ایستاد. از مرکب فرود آمد، دست بر حلقه در کعبه نهاد. سکوتی مرگبار شهر را فراگرفت. حتی صدای پرواز پرنده‌ای شنیده نمی‌شد. با صدایی رسا که در کوچه‌های مکّه پیچید، فرمود: – ای اهل قریش! ای کسانی که دیروز مرا از خانه‌ام بیرون راندید، بر سرم خاک ریختید، یارانم را کشتید... فکر می‌کنید که با شما چه می‌کنم؟ قُرَشی‌ها، سرهایشان را پایین انداختند. هیچ‌کس جرئت نداشت که در چشمان او نگاه کند. در میان جمع، ابوسفیان پیش آمد، صدایش لرزید: – ای محمد! تو فردی بزرگواری و فرزند مردی بزرگوار... از تو جز کرامت و بخشش انتظار نداریم. لحظه‌ای سکوت همه‌چیز را در بر گرفت. نفَس‌ها در سینه‌ها حبس شد. سپس لب‌های پیامبر گشوده شد، و کلامی که بوی رحمت داشت بر مکّه بارید: – اذهبوا فأنتم الطلقاء. بروید، آزادید! هیچ خونتان ریخته نخواهد شد، نه اسیری، نه انتقامی، نه فدیه‌ای. همه در راه خدا آزادید. صدای همهمه در میان جمع برخاست. زنان گریستند، مردان با ناباوری به یکدیگر نگریستند. برخی زانو زدند و به خاک افتادند. همانانی که دیروز او را دشنام می‌دادند، امروز نامش را با لرزشی آمیخته به احترام بر زبان آوردند. در آن روز، مکّه بی‌هیچ شمشیری فتح شد. و تاریخ، آن لحظه را با این آیه به یاد سپرد: «وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ» ♻️ بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت 🆔 @vlth_ir
بنیاد علمی‌فرهنگی ولایت
🔹 #روز_دوم 💚 #حدیث_مهرورزی هوای مکّه سنگین بود. نسیم داغ بیابان ذرات شن را در کوچه‌های تنگ می‌پراک
🏁 💚 1️⃣ (سوال تستی) رفتار پیامبر (ص) با اهل مکه پس از فتح این شهر، بیشتر نشان‌دهنده کدام ویژگی اخلاقی ایشان است؟ الف) گذشت و بخشش حتی نسبت به دشمنان ب) بی‌تفاوتی به سرنوشت دیگران ج) انتقام‌جویی برای گذشته د) ترس از آینده و عواقب جنگ 2️⃣ (سوال مفهومی) پیامبر (ص) در این واقعه تاریخی، به جای انتقام، بزرگ‌منشی و عفو را انتخاب کردند. به نظر تو، این رفتار چه تأثیری بر دشمنان سابق و جامعه تازه تشکیل‌شده مسلمانان داشت و امروز ما چگونه می‌توانیم از این درس در زندگی شخصی و اجتماعی خود استفاده کنیم؟ 📬 ارسال پاسخ سوالات: @vlth_admin