امروز ، رفقای دبیرستانی برای بازدید از حوزهی علمیه وارد محفل گرم و صمیمی ما شده بودند ..
لحظات آخر ، میگفتند آدمهای اینجا خیلی خونگرم و خاکی هستند ؛ ما بین اونها احساس غریبی نمیکنیم . حتی یکی از دخترای مهربونِ جمع که غیرمحجبه بود و چهرهی شر و شیطونی داشت با هیجان گفت : شرایط ثبت نام چیه ؟
بعد از اینکه چایی و بيسکوئيت هاشون رو خوردند ، با اساتیدِ ما حرف زدند و من موجِ عظیمی از آرامش رو توی چشم هاشون میدیدم . انقدر از رفتارِ مادرانهی اساتید ، ابرازِ تعجب کردند که حد و اندازه نداشت -
فکر میکردند حوزوی ها آدمهای اخمو و مجادلهگری هستند - در حالی که دقیقا برخلاف این تصویر رو دیدند . .
پ.ن : چرا ما طلبه ها این دیدار های عاشقانه رو برای اطرافیانمون شرح نمیدیم !؟ خیلیها منتظر نشانهی نازک و ظریفی از طرف ما هستن تا حرکت کنن .
حرفِ دلشون اینه :
از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن :)
حقیقتا رابطه و احساسِ ما نسبت به مردم و رابطه و احساس مردم نسبت به ما ، دقیقا برعکس اون چیزی هست که در مجازی منتشر میشه .
#تجربه_نگاشت | #زینب_شهسوار