.•🕊⃝⃡❤️•.
.
.
#روایت_آرمان
.
خیلے جاها گزینش رفت، حتے ارتش گزینش زده بود و قبول شده بود...
در همون حین ڪنڪور هم قبول شد، براے مهندسے عمران؛ گفتیم خب دانشگاه رو برو...🌱
تو دانشگاه ڪہ میخوند، یه روز اومد گفت:
_مامان من دانشگاه میرم با روحیات من سازگارے نداره، اصلا نمیتونم، احساس میڪنم من براے اینجا ساختہ نشدم...
+پس میخواے چیڪار ڪنے؟!
_مامان اگہ یہ چیزے بگم ناراحت نمیشے؟
+نہ مامان
_میخوام برم حوزه :)
+خب پسرم تو دانشگاه هم برے میتونے همہ جوره فعالیت ڪنے، مثلا مهندس شدے برو یہجور دیگہ خدمت ڪن...‼️
گفت: نہ، ســرباز امــام زمــان شدن براے مــن یہ افتخــاره...❤️
.
.
#شهید_آرمان_علی_وردی
#شهیدانه
🔴به کانال معاونت فرهنگی تبلیغی حوزه علمیه خواهران استان سمنان بپیوندید👇
🌐@farhangi_whc_semnan
✨🕊
.
.
#روایت_آرمان
.
سال آخر خیلے دغدغہ داشت.
چند ماه قبل شهادتش، همش زنگ مےزد و پیام مےداد ڪہ بیا صحبت ڪنیم.
بین صحبتهامون مدام مےگفت: زخمزبونها اذیتم مےڪنه؛
اینڪہ
بعضےها هروقت من یا خانوادهم رو میبینن، میگن چرا پسرتون فرستادید حوزه؟ آیندهش خراب شد... فلانے تو فامیل یا دوستاے هم سن و سالش پزشڪے و مهندسے مےخونن، آرمان چے؟
انقدر اذیتش ڪرده بودن ڪہ گفت: بہ فڪرم زده چند سال از حوزه برم یہ ڪارے راه بندازم، از این فشار در بیام، دوباره برگردم.
باهاش صحبت ڪردم و دلدارے دادم، گفتم: شرایط اڪثر طلاب همینہ، اما با وجود همہ این سختےها باید پاے اسلام و انقلاب ایستاد.
چند روز بعد زنگ زد، گفت: فڪرهام رو ڪردم،
هیچ مسیرے بهتر از طلبگے امام زمان(عج) نیست. هرڪے هم هرچی مےخواد بگہ. حالا ڪہ این توفیق رو بهم دادنـد، منم ڪـم نمیذارم.
واقعا هم ڪم نذاشت...
🌺بہ روایت دوست شهید بزرگوار 🌺
.
.
#شهید_آرمان_علی_وردی
#شهیدانه
#طلبگی_عشق_است
♦️#پذیرش_حوزه_علمیه_خواهران👇
paziresh.whc.ir
♦️#پذیرش_حوزه_علمیه_برادران👇
paziresh.ismc.ir
♦️#مهلت_ثبتنام_پایان_اردیبهشت
باماهمراهباشید🔰
#معاونت_فرهنگی_تبلیغی_حوزه_علمیه_خواهران_استان_سمنان
🍃 https://eitaa.com/farhangi_whc_semnan