🔮🎷مفهوم وجود، مشترک معنوى است!
و اين مفهوم بر آنچه حمل مىشود به 👌معناى "واحدى" حمل مىشود.
⭐️اين نكته روشن است وقتى كه به ذهن خود مراجعه كنيم، هنگامى كه وجود را بر اشياء مختلفى حمل مىكنيم يا از آنها نفى مىنماييم، مانند آنكه مىگوييم <<انسان موجود است>> <<گياه موجود است>> <<خورشيد موجود است>> يا <<اجتماع نقيضين موجود نيست>> <<اجتماع ضدين موجود نيست>>.
و چه خوب فرموده است مرحوم آخوند، صدرالمتألهين(ملا صدرا)🌻
<<مشترک معنوى بودن وجود بين ماهيات، قريب به قضاياى اولیه است>>.
ضمن اینکه اشتراک، دو گونه است: "لفظى" و "معنوى".👇
🍀اشتراک لفظى این است كه لفظ، ميان معانى مختلفى مشترک باشد. يعنى يک لفظ از چند معناى مختلف حكايت كند، و به عبارت ديگر، يک لفظ نماينده چند معناى مختلف باشد، مانند آنكه در فارسى لفظ <<شير>> به شير نوشيدنى، شير درنده و شير آب اطلاق مىشود.
🍀 اشتراک معنوى این است كه لفظ، معناى واحدى داشته و ميان چند مصداق نابرابر، مشترک باشد، مانند <<انسان>> كه معناى آن ميان مرد و زن، پير و جوان مشترک است.
در اينجا لفظ، نماينده چند معناى مختلف، آن طورى كه در اشتراک لفظى بود، نيست. لفظ، يک معنا بيشتر ندارد. اما همان يک معنا سعه و شمول داشته، مصاديق گوناگون را شامل مىشود.
🎯اما قضیه مهم بحث ،اين است كه آيا لفظ "وجود" مشترک لفظى است، كه معانى مختلف و متغايرى دارد يا مشترک معنوى است كه فقط يک معنا دارد.
⭐️يعنى <<هست>> لكن مصاديق آن گوناگون مىباشد، يكى "وجود بالفعل" است، ديگرى "وجود بالقوه" ، يكى "واجب" است ديگرى "ممكن"، يكى "وجود جوهر" است ديگرى "عَرَض" و هكذا!
وجود بالقوه یا جوهر👈واجب الوجود
وجود بالفعل یا عَرَض 👈 ممکن الوجود
⭐️وجودِ جوهر گرچه یک مصداق از موجود است و آن متفاوت با وجود عَرَض است، اما از نظر مفهوم و از جهتى كه هر دو <<هست>>اند يكسان مىباشند.
⭐️و اینکه گفته شود به چه دلیل مفهوم <<اشتراک لفظی وجود>>باطل است، مهم به نظر میرسد، لذا در مطلب بعدی ابطال اشتراک لفظی وجود را شرح خواهیم کرد.
ادامه دارد...
#علم.
#ادراک.
#معلوم.
#فلسفه_اسلامی.
#اشتراک_معنوی_وجود.
#موجود.
#آموزش_فلسفه.
#عشق_فلسفه.
#مخالفان_فلسفه_اسلامی.
علمی عرفانی👇
@wittj2
🚨پاسخ به شبهات مخالفان فلسفه اسلامی
ادامه مطلب....👇
🔮🎷در پاسخ ممکن است اشکال کنید که "ماده در هر مرحلهای استعداد صورتی را دارد؟" اين استعدادها در واقع چيست؟ آيا بنا بر اينکه ماده در هر مرحلهای استعداد صورتی را دارد، نمیتوان گفت پس ماده بايد امری مجزای از صورت باشد؟
در پاسخ میگوییم:👇👇👇
⭐️ما گاهی ماده اولی را اعتبار میکنيم و گاهی ماده ثانيه را. ماده اولی همان هيولای اصلا اولی است که قوه محض است، و ماده ثانيه يعنی ماده در حالی که متعين و متلبس به يک صورت خاص است و مستعد برای صورتی ديگر است؛ مثلا نطفه را که میگوييم " ماده ثانيه " به اين معناست که هيولای اولی و قوه محض در آن هست در حالی که اين هيولای اولی الان متلبس به صورت نطفه است؛ نطفه انسان استعداد صورت انسانيت را دارد و نطفه گوسفند استعداد صورت گوسفندی.
⭐️پس اين استعدادها برای ماده، به يک اعتبار از صورتها پيدا میشود؛ يعنی مثلا نطفه انسان که استعداد صورت انسانيه را دارد، اين استعداد مولود ماده است به علاوه صورت نطفه بودن.
اينجا حتی موضوع هم دو بيان مختلف ديده میشود چون شما عزیزان متوجه آن نمیشوید باید توضیحی اجمالی بدهیم.
⭐️ گاهی میگويیم "ماده با هر صورتی ( ماده ثانيه) استعداد صورت خاصی را دارد؛ مثلا دانه گندم که ماده ثانيه است استعداد خوشه گندم شدن را دارد و دانه جو که ماده ثانيه ديگری است استعداد جو شدن را دارد."
⭐️در اينجا اين استعدادها چيست؟ آيا وقتی ماده صورتی پيدا میکند استعدادی در آن حادث میشود، يا حقيقت چيز ديگری است؟ حقيقت اين است که صورتها برای ماده بيشتر شکل مانع را دارند نه شکل شرط ،و ما میگويیم:
در هيولای اولی ،يعنی ماده محض، قوه محض، همان معنا که از همه مراتب طبيعت قابل انتزاع است، استعداد همه صورتها است.
🎯اين يعنی:
هيولای اولی لاتعين محض است و هرچه شیء غيرمتعين تر باشد قابليتش برای صورتهای گوناگون بيشتر است؛ يعنی استعداد از جنبه عدمی پيدا میشود و هرچه شیء بیتعينتر باشد استعداد صورتهای مختلف در آن بيشتر است.
⭐️پس اگر ما هيولای اولی را که مجاور عدم محض است اعتبار کنيم، چون فاقد هر فعليتی غير از فعليت قوه است استعداد همه صورتهای عالم را دارد. اما وقتی هيولی متلبس به صورتی شد خاصيت اين صورت اين نيست که به کمک هيولی استعداد جديدی حادث میکند، بلکه خاصيت صورت اين است که جلوی همه استعدادها را میگيرد الا يک استعداد. هيولای اولی مثل شیئی است که در يک نقطه مرکزی قرار گرفته و براي او در ذات خودش به عدد شعاعهایی که از مرکز دايره به محيط آن میتوان کشيد راه باز است، ولی وقتی هيولی متلبس به صورتی شد مثل اين است که شما برای آن شیء وضعی را به وجود بياوريد که تمام راهها بر او بسته شود غير از يک راه.
⭐️لذا صورت ملاک تمانع است و صورتها با يکديگر تمانع و تضاد دارند. دانه گندم از آن جهت که دارای ماده اولی است استعداد انسان شدن در او هست، ولی صورت گندم امکان انسان شدن را از او گرفته است؛ همچنين با صورت گندم امکان گوسفند شدن، طلا شدن، جو شدن و... از دانه گندم گرفته شده است، همه امکانات از آن گرفته شده است الا يک امکان و آن امکان خوشه گندم شدن است.
⭐️👌پس اين استعدادها حادث نيستند که بگوييد "اين استعدادها از کجا پيدا شدهاند؟" بلکه استعداد مثل قوه از جنبه عدمی پيدا میشود؛ هرچه شیء از نظر صورت ضعيفالوجودتر باشد امکانِ شدن در آن بيشتر است و هرچه قوی الوجودتر باشد امکانِ شدن از نظر عرضی برای آن محدودتر میشود و از نظر طولی ممکن است بيشتر شود؛ مثلا اگر يک شیء فلان معدن شد امکان اينکه معدنهای ديگر بشود از او گرفته میشود، بعد که گياه شد امکانهای بيشتری از او گرفته میشود، بعد که حيوان شد امکانهای بيشتری گرفته میشود و بعد که انسان شد باز امکانهای بيشتری از او گرفته میشود.
🎯خلاصه هرچه صورت قوی تر و شديدتر شد امکانات ماده محدودتر میشود. پس نقش صورت مانعيت است.
#سینا_حیدری
#هیولی.
#حدوث.
#حدوث_ذاتی.
#فعلیت.
#استعداد.
#عشق_فلسفه.
#مخالفان_فلسفه_اسلامی
علمی عرفانی👇
@wittj2
🔮🎷وجود، و اصالت وجود! چگونه و چرا؟!
بحث اصالت وجود و اعتباريت ماهيت اولين بار توسط👈 <<ملاصدرا>> تحت يک عنوان مستقل مطرح شد. گرچه قبل از آن جسته و گريخته اين بحث در كتابهاى فلسفى موجود بود و جمعى طرفدار اصالت وجود و جمع ديگرى طرفدار اصالت ماهيت بودند، اما
👈صدرالتالهين(ملاصدرا)، كه خود در مقطعى از زمان اصالت ماهوى بوده، از نظر خود عدول نموده و براهين متعددى بر اصالت وجود اقامه مىكنند.
⭐️مقصود از اصالت، اين است كه آن چيزى كه در خارج از ذهن واقعيت اشياء را پديد مىآورد و اشياء به سبب آن، حقيقت عينى مىگردند، چيست؟
حال چون هر موجود يک واقعيت بيشتر ندارد، پس امر اصيل از ميان وجود و ماهيت، يكى بيش نمىتواند باشد؛ يا وجود بايد اصيل بوده و ملاک عينیت و حقيقت خارجى را تشكيل دهد و يا ماهيت.
و چون هر موجود وقتى واقعيت پيدا مىكند كه صلاحيت براى حمل وجود را داشته باشد و بتواند متصف به وجود گردد، از اينجا كشف مى شود كه آن امر اصيل که ملاک واقعيت هست، وجود مىباشد، و ماهيت با انضمام وجود، موجود مىشود.
👌✨و اگر وجود را از آن كنار زدند ديگر آن ماهيت، موجود نبوده پوچ و هيچ خواهد بود. كه از اين حالت به اعتباريت ماهيت تعبير مىآوريم. هر ماهيتى چون انسان، اسب، گياه، كوه و دشت به واسطه وجود و انضمام وجود به آن موجود مىشود. اگر از اين مفاهيم، وجود را منها كرديم، اين عناوين مفاهيمى خواهند بود كه واقعيت خارجى ندارد.
👌✨مقصود از اعتباريت، اين نيست كه ماهيت پس از آن كه وجود بر آن عارض شد و به سبب وجود، موجود شد باز هم در خارج، يک امر پندارى و به واقعيت باشد، خير، هرگز چنين نيست.
قطعا ماهيت در خارج در پناه وجود و در پرتو آن موجود است، لكن موجوديت و واقعيت اولا و بالذات از آن موجود است كه او را اصيل مىناميم و ثانيا و بالعرض از آنِ ماهيت.
👈لذا علامه طباطبایی (ره) فرمودند:
<<و انما تتاصل بعرض الوجود>> ماهیت به سبب عارض شدن وجود بر آن، اصالت ثانوى مىيابد.
🎯پس اعتباريت ماهيت به معناى اين است كه هر ماهيتى فى نفسه و بدون انضمام وجود، موجود نيست، همانطور كه معدوم هم نيست.
🎯هيچ موجود به ملاک ماهيت خود واقعيت نمىيابد، ولى وجود، فى نفسه موجود است، يعنى اصيل است. و ماهيات به سبب وجود، واقعيت مىيابند و اصالت ثانوى مىگيرند.
ادامه دارد...
#فلسفه.
#اصالت_وجود.
#ماهیت.
#اعتباریت_ماهیت.
#آموزش_فلسفه.
#عشق_فلسفه.
#مخالفان_فلسفه_اسلامی.
علمی عرفانی👇
@wittj2
دیالکتیک علم و عرفان ناب
🔮🎷وجود، و اصالت وجود! چگونه و چرا؟! بحث اصالت وجود و اعتباريت ماهيت اولين بار توسط👈 <<ملاصدرا>> تحت
🔮🎷ابطال اصالت ماهیت، و مغایرت در اصالت ماهیت!
⭐️خود اصالت ماهوی ها (ماهیت را اصیل داننده گان )قبول دارند که ماهيت فى حد ذات ها اعتبارى است، و نمىتوان ملاک واقعيت را به اين امر اعتبارى استناد داد.
اما در توجیه مىگويند:👇
🤔"ماهيت وقتى صلاحيت آن را پيدا كرد كه بشود از آن مفهوم وجود را (به دليل شرايط خاصى) انتزاع كرد، آنگاه اين ماهيت اعتبارى، اصيل خواهد شد."
🎯جواب اين ادعا اين است كه اگر انتزاع مفهوم اعتبارى وجود از ماهيتى كه تا به حال، خود نیز اعتبارى بوده، دليلی بشود بر اين كه آن ماهيت از اعتباريت به اصالت، تغيير موضع داده و از اين پس، ماهيت يک حقيقتى شود كه واقعيت به آن مستند بوده و حقيقت خارجى بر آن قائم شده باشد، اين انقلابى خواهد بود كه در ذات ماهيت پديده آمده و ذات آن را بدون هيچ دليل از اعتباریت به اصالت منقلب میکند، و انقلاب در ذات، همانطورى كه همه منطق میدانند میدانند که👈 یعنی تقدم بر نفس است، محال است، مانند این است که بگوییم حادث شدن(پدیده آمدن) مستلزم به داشتن علت نیست.
ادامه دارد...
#فلسفه_اسلامی.
#حکمت.
#اصالت_وجود.
#اعتباریت_ماهیت.
#آموزش_فلسفه.
#عشق_فلسفه.
#مخالفان_فلسفه_اسلامی.
علمی عرفانی👇
@wittj2