eitaa logo
دیالکتیک علم و عرفان ناب
415 دنبال‌کننده
3هزار عکس
268 ویدیو
114 فایل
کوانتوم(علم فیزیک جدید) وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب تلاشی در حد توان تقدیم به وجود مقدس صاحب الزمان .عج. و تمامی شهدای اسلام❤ 👈نشر باذکر شریف صلوات بر محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5974182393567773946.mp3
1.61M
⭐️ذوق عشق 🎷علامه حمیدرضا مروجی سبزواری برگرفته از جلسات علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷مثنوی اصول اصول اصول دین است یعنی چه ؟ برای پاسخ به این سوال به چند نکته باید توجه کنید: ⭐️1. مثنوی، کتاب معمولی داستان و قصه نیست که بتوان به راحتی آن را خواند و فهمید. مقدمات می خواهد، حتی با تسلط بر ادبیات فارسی و عربی، و حتی فلسفه و حکمت متعالیه هم نمی شود برخی از اسرار مثنوی را فهمید. باید عرفان دانست و مسلط به مباحث علم عرفان و تصوف بود. این سخن اگر خیلی برایتان عجیب آمد. بهتر است سخن حضرت امام خمینی (ره) در این باره را بشنوید که حتی معتقد است امثال حکیم سبزواری ها (صاحب منظومه) هم نمی توانند برخی از اسرار مثنوی را بفمند !! چه برسد به دیگران ! امام .ره. می ‌فرماید: 🌻«کثیرى از ناس، شعر مثنوى را جبر مى دانند و حال آنکه مخالف با جبر است و علت آن این است که آقایان معناى جبر را نمى دانند. و چنانکه مرحوم حاجى (مراد امام، حکیم ملا هادی سبزواری است) نیز در شرح خود بر مثنوى نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوى را برساند؛ زیرا حکیمى قول عارفى را بیان نموده👌✨ بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانى داشته باشد و بلاتشبیه مثل این است که ملحدى، مرام نبى مرسلى را شرح کرده باشد. بیان مرام شخصى قریب الافق بودن با اعتقاد او را لازم دارد، براى شرح قول عارف رومى، مردى صوفى که یک نحوه کشف ذوقى داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بلکه با نظمى که از روى ذوق عرفانى برخاسته باشد مانند نسیمى که از سطح آبى برمى خیزد، به شرح آن بپردازد.» 🚨بنابراین بیشتر کسانی که در وادی مثنوی، شرح و نقد می زنند چون مسلط به عرفان نظری و عملی و مباحث اصیل تصوف نیستند، در بیشتر مسائل دقیق و عمیق، دچار خطا می شوند. ⭐️2. مثنوی، اصول اصول اصول دین است. این جمله، عبارت خود مولانا در مقدمه مثنوی است و اشاره به این است که معارف الهی سه مرحله دارد؛ عام (مرحله عمومی)، خاص (مرحله دوم که بالاتر از اول است) و اخص (مرحله سوم که مختص عارفان است) به تعبیر دیگر، نوع نگرش‌ ها به هستی، سه مرحله دارد؛ 🍂نگاه عمومی (مراحل ابتدایی عامیانه)، 🍂نگاه خاص (مراحل متوسط سالکانه) و 🍂نگاه اخص (مراحل نهایی واصلانه و عارفانه)؛ 🔑اصول دین: معارف عام و معمولی دین است. 🔑اصول اصول دین: معارف متوسط سالکانه دین است. 🔑اصول اصول اصول دین: معارف نهایی و واصلانه دین است. 👈مثنوی، این قسم سوم را توضیح می دهد. اگر گفته شود مثنوی دارای اشکالاتی است. 👇👇👇👇 🎯در جواب می گوییم: چنانکه گفتیم مراد از عبارت اصول اصول اصول دین، نوع نگرش به عالم هستی و معارف نهایی و عارفانه دین است. یعنی جهان بینی عرفانی که همان مساله وحدت وجود (توحید عرفانی)، انسان کامل و مسائل مربوط به این دو مساله مهم. ⭐️در مثنوی به روش های مختلف، این مسائل اصلی عرفان اسلامی، به تصویر کشیده شده است. خود مولانا می گوید🌻 مثنوی ما دکان وحدت است / غیر واحد هر چه بینی آن بت است از این رو، مثنوی با روش های مختلف و بیانات گوناگون، در صدد است مساله 👌وحدت وجود (توحید عرفانی)، انسان کامل و مباحث مهم عرفانی را با قصه، تمثیل، تشبیه، کنایه، استعاره، مجاز، و.... گوشزد کند. 🎯و اما اینکه؛ مولوی شیعه بوده یا سنی، از ابوبکر و عمر و عثمان تعریف کرده یا نکرده، قصه های ساختگی دارد یا ندارد، برخی مطالبش به نوعی بی ادبی محسوب می شود یا نمی شود، از شیعیان بد گفته یا نگفته، و .... چه وجه صحیحی داشته باشد و چه وجه صحیحی نداشته باشد و قابل قبول نباشد، خللی به بحث اصول اصول اصول دین وارد نمی کند. چون مراد از اصول اصول اصول دین، روشن شد. گرچه بنده معتقدم بیشتر اشکالات فوق، توجیه صحیحی دارد و ایرادی بر مثنوی به خاطر اشکالات بالا وارد نیست (مگر در موارد اندک) و البته اگر بخواهیم اشکالات را تک به تک پاسخ گوییم نیاز به مقالات سلسه وار دارد که خداوند توفیق این کار را عنایت فرماید. ✍ حجت الاسلام و المسلمین وحید واحدجوان علمی عرفانی👇 @wittj2
" قصۀ نی " 🍂 غزلم به هوشیاری نمکی ندارد ای جان قدحی دو موهبت کن چو ز من غزل ستانی این تمثیل 👌نی شدن برای رسیدن به درک حقایق اشیاء در همه فرهنگهای باستانی با تصویرهای گوناگون به چشم می خورد. چینیان معتقدند که تا کسی نی نشود نمی تواند نی را بکشد. قصه نی در اساطیر یونان نیز قصه شیرین و عبرت آموزی است و ماجرای او با قصه نی مولانا هم آهنگ است. داستان نی به روایت یونانیان چنین است که: نی در آغاز دختر زیبایی بود. در بیشۀ سبز و خرمی زندگی می کرد و همه جوانان آن ناحیت بر او عاشق بودند. روزی یکی از عاشقان او که مجنون تر از دیگران بود او را دنبال کرد تا دامنش را بگیرد و با او معاشقه کند، اما او گریخت و در نیزاری انبوه خود را پنهان کرد و برای آنکه راه را بر آن جوان ببندد خود را به صورت یک نی درآورد تا در میانِ نی ها بکلی گم شود اما جوان آن نیِ خاص را شناخت و چید و بندهای آن را تهی کرد و سوراخهایی به آتش در آن پدید آورد و آنگاه آتشِ عشق خویش را در او دمید... ✨آتش است این بانگ نای و نیست باد هرکه این آتش ندارد نیست باد✨ علمی عرفانی👇 @wittj2