#خلاصه_شرح_داستان_اول_مثنوی
#مقدمه_قسمت_شانزدهم
علامه مروجی سبزواری🌻
اما در حرکت از ظلمت به نور، لازم است که انسان خود را در میدان مغناطیس یک انسان نورانی و یک ولیّ خدا قرار دهد و برای اینکه این کار را بکند باید روح خود را حداقل با ضعیفترین مرتبۀ نوری روح آن ولیّ متصل کند. البته هرکسی نمی تواند چنین اتصالی با یک ولی پیدا کند، بلکه باید حداقل نورانیتی در شخص باشد و به اصطلاح نسبت به مرکز روح ولی، کلمۀ طیبه باشد. آن ولی، نور است. 👌⭐️شخصی می تواند با او اتصال وجودی برقرار کند که از حداقل نورانیتی برخوردار باشد و اگر روح آن ولی از هزار درجه نورانیت برخوردار است، روح این شخص حداقل پنج یا ده درجه نورانیت داشته باشد.
اما کسی که وجودش در اثر غفلتهای فراوان ظلمت محض شده که نمیتواند اتصال وجودی و اتحاد نوری با ولی یا شیخ طریقت پیدا کند.
چون اتصال نوری بین روح این شخص مستعد یا این کلمۀ طیبه با روح شیخ برقرار شد، در اینجا وارد میدان جذب و مغناطیس روح او شده و حرکت جذبی آغاز میشود، ولی دو مانع وجود دارد.
⭐️ یکی اینکه این روح، ناخالص است و دوم اینکه ضعیف. پس ابتدا با کم کردن طعام و کلام و منام و ریاضات بسیار برای زدودن آثار پلید غفلت و گناه و آثار دنیا، روح را خالص کرد و نیز با گرفتن دستوراتی از شیخ، روح را قوی کرد و در نتیجه با خالص شدن روح و تقویت روح، جذبی که از مرکز روح وارد میشود بر روی او اثر بیشتری میکند و یک درجه او را جلو میکشد و روح او از مرتبۀ هزارم روح استاد به مرتبۀ نهصد و نود و نهم روح او منتقل میشود و این شخص، دو درجه تبدیل به استاد شده است. باز در اثر تصفیۀ بیشتر و انجام دستورات دیگر، روح قویتر شده و جذب به طور قویتر بر او تأثیر میکند و او را به مرتبۀ نهصد و نود و هشتم پیش میراند و این شخص از سه درجه نورانیت برخوردار میشود و خلاصه این شخص یک سیر نورانی در مراتب روح شیخ را در پیش میگیرد.
در اینجا آن سه حالتی که در قبل گفتیم پیش میآید.
⭐️یک گروه آنها که از ظرفیت کمی برخورداند که پیر طریقت آنها را در مراتب وجودی خود پیش میآورد و در حدی که ظرفیتش در نور تکمیل شود متوقفش میکند.
⭐️اما بعضیها هستند که از چنان ظرفیتی برخوردارند که میتوانند با مرتبۀ نوریِ امام ( علیه السلام ) اتصال یابند. در اینجا پیر طریقت چنین سالکی را در مراتب نوری خودش سیر میدهد تا او را به نور امام که نور الله است و روح امام که روح الله است برساند و در اینجاست که پیر، دست سالک را در دست امام میگذارد و از اینجا به بعد سالک در 👌حیطۀ جذب امام قرار میگیرد و در مراتب وجودیِ امام پیش میرود ولی 👈عمل صالح او در اینجا فقط انجام واجبات است و بس.
یعنی سفری را که ایشان در مراتب روح شیخ به پیش میرود، عمل صالح او، غیر از انجام واجبات و ترک محرمات، عبارتست از انجام مستحبات و ترک مکروهات و ترک حلالهای لغو و انجام اذکار و اورادی که شیخ دستور میدهد.
اما چون سالک از روح شیخ و از مراتب نوری او گذر کرد و وارد منطقۀ جذب امام شد و در درجات نوری امام قرار گرفت، در اینجا عمل صالحش، فقط انجام واجبات است.
🎯بنابراین سیر در مراتب نوری شیخ، بر اساس قرب نوافل است و سیر در مراتب نوری امام بر اساس قرب فرائض است.
انسان وقتی وارد مراتب نوری شیخ شد، با هر درجهای که در این مراتب پیش میرود، از ظلمتش کاسته و بر نورانیتش افزوده میشود تا به جایی که ظلمتش کاملا از بین رفته و یک پارچه نور میشود.
🍀اگر کسی بخواهد بفهمد که با شیخ یک اتصال روحی و نوری و اتصال وجودی برقرار کرده باید به قلب خود رجوع کرده و ببیند که آیا در قلب خود نسبت به شیخ عشق و علاقهای پیدا شده یا نه؟ زیرا قلب محلی است که اتصال و انفصال وجودی خود را در آنجا به صورت حب و بغض ظاهر میکند. یعنی وقتی وجود انسان (در مرتبۀ خیال یا عقل و یا روح) با وجود دیگری اتصال و اتحاد یافت پس او، من شده و از آنجا که من خودم را دوست دارم پس او را هم دوست دارم. اما اگر وجود من با کسی متصل و متحد نشد و او، من نشد، من نسبت به او بیتفاوت هستم. اما اگر ابتدا بین من و او وحدت وجودی پیدا شد و سپس من و او از هم بریدیم و اتصال برطرف شد، این انفصالِ بعد از اتصال بصورت تنفر و بغض روی قلب ظاهر میشود.
ادامه دارد...
علمی عرفانی👇
@wittj2