لقمه ی هر خورنده را درخور او دهد خدا
آنچه گلو بگیردت حرص مکن مجو مجو!
مولانای جان🌻
👇
@wittj2
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند
نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند
زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند
بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند
رهی معیری🌻
👇
@wittj2
وسواسی باشید
در انتخاب
كتابهايى كه ميخوانيد
فيلمهايى كه ميبینید
آدمهايى كه با آنها معاشرت میکنید
موضوعاتی که به آن فکر میکنید
چون اینها غذای روح شما هستند..!
علمی عرفانی👇
@wittj2
🔮🎷تدریس اسفار لازم، و ترک آن در حکم کفر سلوکی است🚨
علامه طباطبایی:🌻
من وقتی از تبریز به قم آمدم و درس «أسفار» را شروع کردم، و طلاّب بر درس گرد آمدند و قریب به یکصد نفر در مجلس درس حضور پیدا میکردند؛ حضرت آیتالله بروجردی رحمتالله علیه اوّلاً دستور دادند که شهریّۀ طلاّبی را که به درس «أسفار» میآیند قطع کنند. و بر همین اساس چون خبر آن به من رسید، من متحیّر شدم که خدایا چه کنم؟ اگر شهریّۀ طلاّب قطع شود، این افراد بدون بضاعت که از شهرهای دور آمدهاند و فقط ممرّ معاش آنها شهریّه است چه کنند؟
و اگر من بخاطر شهریّۀ طلاّب، تدریس «أسفار» را ترک کنم لطمه به سطح علمی و عقیدتی طلاّب وارد میآید؟!
من همینطور در تحیّر به سر میبردم، تا بالاخره یک روز که بحال تحیّر بودم و در اطاق منزل از دور کرسی میخواستم برگردم چشمم به دیوان حافظ افتاد که روی کرسی اطاق بود؛ آن را برداشتم و تفأّل زدم که چه کنم؟
👈آیا تدریس «أسفار» را ترک کنم، یا نه؟ این غزل آمد:
🍀"من نه آن رِندم که ترک شاهد و ساغر کنم
محتسب داند که من این کارها کمتر کنم
من که عیب توبه کاران کرده باشم بارها
توبه از مِی وقت گل دیوانه باشم گر کنم ..."🍀
باری، دیدم عجیب غزلی است؛
👈این غزل میفهماند که تدریس «أسفار» لازم، و ترک آن در حکم کفر سلوکی است.
👈و ثانیاً یا همان روز یا روز بعد، آقای حاج أحمد خادم خود را به منزل ما فرستادند، و بدینگونه پیغام کرده بودند: ما در زمان جوانی در حوزۀ علمیّۀ اصفهان نزد مرحوم جهانگیر خان «أسفار» میخواندیم ولی مخفیانه؛ چند نفر بودیم، و خُفیةً بدرس ایشان میرفتیم، و امّا درس «أسفار» علنی در حوزۀ رسمی به هیچ وجه صلاح نیست و باید ترک شود!
من در جواب گفتم:
به آقای بروجردی از طرف من پیغام ببرید که این درسهای متعارف و رسمی را مانند فقه و اصول، ما هم خواندهایم؛
و از عهدۀ تدریس و تشکیل حوزههای درسی آن برخواهیم آمد
و از دیگران کمبودی نداریم.
من که از تبریز به قم آمدهام فقط و فقط برای تصحیح عقائد طلاّب بر اساس حقّ، و مبارزۀ با عقائد باطلۀ مادّیّین و غیرهم.
⭐️در آن زمان که حضرت آیتالله با چند نفر خُفیةً به درس مرحوم جهانگیرخان میرفتند، طلاّب و قاطبۀ مردم بحمدالله مؤمن و دارای عقیدۀ پاک بودند؛ و نیازی به تشکیل حوزههای علنی «أسفار» نبود؛ ولی امروزه هر طلبهای که وارد دروازۀ قم میشود با چند چمدان (جامهدان) پر از شبهات و اشکالات وارد میشود!
⭐️و امروزه باید به درد طلاّب رسید؛ و آنها را برای مبارزۀ با ماتریالیستها و مادّیّین بر اساس صحیح آماده کرد، و فلسفۀ حقّۀ اسلامیّه را بدانها آموخت؛ و ما تدریس « اسفار» را ترک نمیکنیم.
⭐️ولی در عین حال من آیتالله را حاکم شرع میدانم؛ اگر حکم کنند بر ترک «أسفار» مسأله صورت دیگری به خود خواهد گرفت.
⭐️پس از این پیام؛ آیتالله بروجردی دیگر به هیچ وجه متعرّض ما نشدند، و ما سال های سال به تدریس فلسفه از «شفاء» و «أسفار» و غیرهما مشغول بودیم.
⭐️و هر وقت آیت الله برخوردی با ما داشتند بسیار احترام میگذاردند، و یک روز یک جلد قرآن کریم که از بهترین و صحیحترین طبعها بود بعنوان هدیّه برای ما فرستادند.
📗 بیان فوق به نقل از علامه حسینی طهرانی میباشد مهرتابان، ص ۱۰۴ - ۱۰۶ .
#علامه_طباطبایی.
#اسفار.
#ملاصدرا.
#طلاب.
#ماتریالیسم.
#فلسفه.
#فلسفه_اسلامی.
علمی عرفانی👇
@wittj2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮🎷جناب استاد فیاض بخش نقل میکنند که مرحوم استادشان میفرمود:
⭐️وقتی نفس انسان از گناه پاک شد، مانند معتادی که آثار مواد مخدر از او برداشته میشود، تازه طعم بندگی را احساس میکند و زشتی گناه را درک میکند.
🎯انسان در عالَم دنیا همچون مستی است که دائماً به واسطه مواد مخدر، دچار بیحسی شده است و متوجه نیست که اثر گناه در روح او، همچون اثر چاقویی است که بر بدنش وارد میشود
اما با پرهیز از گناه، آرامآرام مواد مخدر از بدن او تخلیه میشود و تازه زشتی گناه را درک میکند.
⭐️به چنین انسانی لازم نیست گفته شود «به اهلبیت عشق بورز!»؛ لازم نیست گفته شود «به خوبیها عشق بورز!». زیرا آن عشق و محبت، خودش میآید.
زیرا مقام ولایت، جبلّی انسان است و هر انسانی فطرتاً اهلبیت(ع) را دوست دارد
کافی است اثر آن مواد مخدر، یعنی گناهان، از بین برود تا خود به خود این 👌✨محبت نمایان شود.
علمی عرفانی👇
@wittj2
🔮🎷بررسی یک پدیدۀ عجیب کوانتومی
🎯اصل عدم قطعیت جدیدی بیان می کند که اشیاء کوانتومی میتوانند در یک زمان دو دما داشته باشند، که شبیه به آزمایش👈 معروف گربه شرودینگر است که در آن، یک گربه در جعبهای با عنصر رادیواکتیو میتواند هم زنده باشد و هم مرده.
🎯در سال ۱۹۲۷، “ورنر هایزنبرگ” فیزیکدان آلمانی، ادعا کرد که هرچه وضعیت ذره کوانتومی را دقیقتر اندازه بگیریم، با دقت کمتری میتوانیم به موقعیت آن پی ببریم، و برعکس- قاعدهای که اکنون با عنوان اصل عدم قطعیت هایزنبرگ معروف شده است. این عدم قطعیت کوانتومی جدید بیان دارد که هرچه دما را دقیقتر بدانیم، کمتر میتوانیم در مورد انرژی آن صحبت کنیم، و برعکس، پیامدهای بزرگی برای 👈علوم نانو دارد. علوم نانو اشیاء فوقالعاده کوچکی که کوچکتر از نانومتر هستند را بررسی میکند. طبق گفتۀ دانشمندان در مطالعهای جدید که بتازگی در مجله Nature Communications منتشر شده، این اصل نحوۀ اندازهگیری دمای چیزهای بسیار کوچک از قبیل نقطههای کوانتومی، نیمهرساناهای کوچک یا سلولهای واحد، توسط دانشمندان را تغییر میدهد.
⭐️در دهۀ ۱۹۳۰، “هایزنبرگ” و “نیلز بور” فیزیکدان دانمارکی، رابطه عدم قطعیتی بین انرژی و دما در مقیاس کوانتومی ارائه دادند. این ایده این بود که اگر بخواهید دمای دقیق شیئی را بدانید، بهترین و دقیقترین شیوه علمی برای این کار این است که آن شیء را در «مخزنی» با دمای معلوم – مثلاً وانی پر از آب، یا یخچالی پر از هوای سرد- غوطهور کنید و اجازه دهید که شیء به آرامی به دمای آن مخزن برسد. که این، تعادل گرمایی نامیده میشود.
⭐️با این حال شیء و مخزن که دائماً در حال تبادل انرژی هستند، آن تعادل گرمایی را حفظ میکنند. سپس انرژی در شیء به طور حیرتانگیزی بالا و پایین میرود و تعریف دقیق را غیرممکن میسازد. از طرف دیگر، اگر بخواهید انرژی دقیق در شیء را بدانید، باید آن را جدا کنید تا نتواند با هیچ چیزی تماس داشته باشد و نتواند با هیچ چیزی تبادل انرژی کند. اما اگر آن را جدا کردید، دیگر نمی توانید با استفاده از مخزن، دمای آن را به طور دقیق اندازهگیری کنید. این محدودیت باعث میشود که دما نامعلوم شود. در مقیاس کوانتومی اتفاقهای عجیب و غریبتری میافتد...
ادامه مقاله:👇
bigbangpage.com/?p=79219
✍ترجمه: زهرا جهانبانی/ سایت بیگ بنگ
علمی عرفانی👇
@wittj2
24.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔮🎷آیا واقعیت جهان ما،قابل دستیابی است؟
👈مکس تگمارک، فیزیکدانی است که بر خلاف همکارانش مایل نیست از زیر بار این سؤالات بزرگ شانه خالی کند. در اینجا به صورت خلاصه،نظراتش را بیان می کند.
علمی عرفانی👇
@wittj2
🔮🎷روانشناسی تحلیلی کارل یونگ(تحلیلی بر روان و شخصیت انسان و نحوه ی تعالی روحی عرفانی در انسان)
یونگ توجیه جدید و پیچیده ای را از ماهیت انسان ارایه داد که کاملا با توجیهات دیگر تفاوت داشت و آن راروانشناسی تحلیلی نامید. اولین نکته ای که یونگ درباره آن با فروید مخالف بود، به نقش امیال جنسی مربوط می شد. یونگ تعریف لیبیدوی فروید را گسترش داد و آن را به صورت انرژی روانی کلی تری که میل جنسی را شامل می شود، ولی به آن محدود نمی شود، تعریف کرد. دومین زمینه اختلاف عمده، به نیروهایی که بر شخصیت تاثیر می گذارند مربوط می شد. فروید انسان ها را زندانیان یا قربانیان رویدادهای گذشته در نظر داشت، یونگ معتقد بود که ما علاوه بر گذشته خود، توسط آینده خویش نیز شکل می گیریم. آنچه آرزو داریم در آینده انجام دهیم نیز بر ما تاثیر می گذارد.سومین نکته اختلاف مهم، به ناهشیار مربوط می شود. یونگ به جای اینکه نقش ناهشیار را به حداقل برساند، بیشتر از فروید بر آن تاکید کرد. او ناهشیار را عمیق تر کاوش کرد و بعد تازه ای را به آن افزود : تجربیات مورروثی گونه انسان و پیش از انسان. گرچه فروید از این جنبه نوع پیدایشی شخصیت آگاه بود، یونگ آن را جوهر نظام شخصیت خود کرد. او مفاهیمی را از تاریخ، اسطوره شناسی، انسان شناسی و مذهب ترکیب کرد تا برداشت خود را از ماهیت انسان شکل دهد. یونگ در سال ۱۹۰۰ کار خود را در بیمارستان روانی به سرپرستیاوژن بلولر، روان پزشکی که اصطلاح اسکیزوفرنی را ساخت شروع کرد.
یونگ نتیجه گرفت که مهمترین مرحله در رشد شخصیت، میان سالی است که زمان بحران خود یونگ بود. یونگ نیز مانند فروید، نظریه خود را بر مبنای شهود پایه ریزی کرد که از تجربیات و رویاهای شخصی او بدست آمد.
🎯انرژی روانی : اضداد، هم ارزی و آنتروپی ( افت)
یونگ با اینکه اهمیت میل جنسی را در نظریه شخصیت خود به حداقل رساند، زندگی جنسی نیرومند و بدون اضطراب داشت و از تعدادی رابطه خلاف موازین زناشویی بهره مند بود.
⭐️ یونگ اصطلاح لیبیدو را به دو صورت به کار برد: اول به صورت زندگی پراکنده و کلی، و دوم از دیدگاه مشابه با دیدگاه فروید، به صورت انرژی روانی محدودتری که به کار شخصیت سوخت می رساند و آن را روان نامید. فعالیت های روان شناختی، مانند درک کردن، فکر کردن، احساس کردن و آرزو داشتن از طریق انرژی روانی صورت می گیرند. در صورتی که کسی مقدار زیادی انرژی روانی را در فکر یا احساس خاصی صرف کند، گفته می شود که آن فکر یا احساس، ارزش روانی زیادی دارد.
یونگ برای توضیح دادن کارکرد انرژی روانی، مفاهیمی را از فیزیک برداشت. او سه اصل بنیادی را مطرح کرد: اضداد، هم ارزی و آنتروپی (افت). 🔑اصل اضداد، به وجود اضداد یا قطبیت ها در انرژی طبیعی موجود در دنیا مانند گرما در برابر سرما، ارتفاع در برابر عمق، آفرینش در برابر زوال اشاره دارد. همین امر در مورد انرژی روانی هم صدق می کند : هر میل یا احساس ضد خود را دارد. ضدیت یا تناقض، این تعارض بین قطبیت ها، برانگیزنده اصلی رفتار و تولید کننده انرژی روان است. در واقع هرچه تعارض بین قطبیت ها شدیدتر باشد، تولید انرژی بیشتر است. 🔑اصل هم ارزی می گوید، انرژی که برای ایجاد وضعیتی مصرف می شود، از بین نمی رود. اگر ارزش روانی در زمینه خاصی ضعیف یا ناپدید شود، آن انرژی به جای دیگر روان منتقل می شود. انرژی روانی که وقتی بیداریم صرف فعالیت های هشیار می شود، وقتی خوابیم به رویاها جابجا می شود.
زمینه تازه ای که انرژی به آن جابجا شده، باید ارزش روانی برابری داشته باشد، در غیر اینصورت انرژی اضافی به ناهشیار جاری می شود. انرژی روانی به هر مسیر و شیوه ای که جریان یابد، اصل هم ارزی اعلام می داد که این انرژی دایما دوباره درون شخصیت پخش می شود. 🔑اصل آنتروپی در فیزیک به مساوی شدن اختلاف انرژی اشاره داد. برای مثال اگر شی داغ و سردی در تماس مستقیم قرار گیرند، گرما از شی داغ به شی سرد منتقل می شود تا اینکه آنها از نظر دما برابر شوند. یونگ اظهار داشت که در شخصیت نوعی گرایش به تعادل یا آرامش وجود دارد. اگر دو میل یا عقیده از نظر شدت یا ارزش روانی خیلی تفاوت داشته باشند، انرژی از آنکه قوی تر است به ضعیف تر جاری می شود. در حالت ایده آل، شخصیت انرژی روانی را به طور مساوی بین ابعادش پخش می کند، اما این حالت ایده آل هرگز به دست نمی آید. زیر برای اینکه انرژی روانی تولید شود، اصل اضداد به تناقض نیاز دارد.
ادامه دارد...
علمی عرفانی👇
@wittj2