🔮🎷"بعد ناکارآمد چهارم"
سخنرانی مشهور ریمان، توسط فیلسوفان و هنرمندان در بین عموم مردم پخش شد. هرچند به درک بیشتر ما از طبیعت کمک زیادی نمی کرد زیرا اولأ تلاشی صورت نگرفت تا با استفاده از ابعاد بالاتر، قوانین طبیعت ساده تر شوند. دانشمندان در این مدت، تنها در تاریکی به لمس موضوع می پرداختند. اندیشه پربار ریمان در مورد استفاده از هندسه -یعنی ابرفضای مچاله شده- برای توضیح اساس یک "نیرو" در آن سال ها فراموش شده بود. ثانیأ هیچ کوششی برای استفاده از مفاهیم تانسور متریک ریمان برای پیداکردن معادلات میدانی که ابرفضا از آن تبعیت می کرد به عمل نیامد. ابزار ریاضی که توسط ریمان توسعه داده شد، برخلاف مقاصد اصلی او، موضوع ریاضیات محض قرار گرفت.
بدون تئوری میدان، نمی توان در مورد ابرفضا اظهار نظر کرد. بنابراین با شروع قرن جدید، افراد بدگمان ادعا کردند که هیچ تصدیق تجربی برای بعد چهارم وجود ندارد و بدتر آنکه استدلال کردند جز تحریک مردم با داستان های ارواح، هیچ انگیزه فیزیکی برای معرفی بعد چهارم وجود ندارد. این وضعیت نامطلوب به زودی تغییر می یافت. ظرف چند دهه تئوری بعد چهارم (زمان) برای همیشه مسیر تاریخ بشر را تغییر می داد و فردی که قرار بود این کار را انجام دهد، فیزیکدان گمنامی به نام آلبرت انیشتین بود.
@wittj2
🔮🎷"اساس نبوغ انیشتین در کجا نهفته است؟"
ژاکوب برونوفسکی در کتاب خود بهنام "صعود انسان" مینویسد:
"نبوغ انسانهایی مانند نیوتن و انیشتین در این نکته است که آنها سوالات شفاف و بنیادینی میپرسند که در نهایت جوابهای مصیبتباری بهدنبال میآورند. انیشتین شخصی بود که توانایی پرسش سوالات فوقالعاده سادهای را داشت."
زمانیکه انیشتین کودکی بیش نبود، از خود یک سوال ساده پرسید: " اگر با سرعتی برابر سرعت یک پرتو نور حرکت کنید، این پرتوی نور چگونه به نظر خواهد رسید؟ آیا یک موج ایستا را خواهید دید که در زمان متوقف شدهاست؟ "
این سوال او را به سفری پنجاه ساله، به درون اسرار فضا و زمان رهنمون گشت. فرض کنید که با یک ماشین سریعالسیر بخواهیم از یک قطار در حال حرکت سبقت بگیریم. اگر به پدال گاز فشار وارد کنیم، پا به پای قطار حرکت خواهیم کرد. در این حالت میتوانیم به داخل قطار نگاه کنیم که حال ساکن بهنظر میرسد. میتوانیم صندلیها و مسافرین قطار را در وضعیتی ببینیم که گویی قطار حرکت نمیکند. بهطور مشابه، انیشتین بهعنوان یک کودک، حرکت در جهت یک پرتوی نور را فرض نمود. او چنین اندیشید که پرتوی نور باید شبیه یک سری امواج ایستا و منجمد در زمان باشد، یعنی پرتوی نور باید بیحرکت بهنظر برسد...
@wittj2
طبق فرضیه جهان های موازی تعداد بی شماری از ما در جهانهایی موازی با هم زندگی میکنند که هرکدام سرنوشتی متفاوت دارند. هزاران هزار من دیگر در این دنیا وجود دارد .
@wittj2
🔮🎷آلبرت انیشتین: تنها دلیل برای وجود زمان این است که همه چیز با هم اتفاق نیفتد.
@wittj2
🔮🎷"ماده به عنوان انرژی متراکم"
تا این جای کار، موضوع یگانگی قوانین طبیعت نسبتأ مبهم بوده و اگر انیشتین قدم مهم بعدی را برنمی داشت، شاید به همین صورت نیز باقی می ماند. او فهمید که اگر زمان و فضا می توانند بصورت یک ماهیت منفرد که فضا-زمان نامیده می شود با هم یکی شوند، پس شاید ماده و انرژی هم بتوانند بصورت رابطه ای دیالکتیک با هم یکی شوند. او استدلال کرد که اگر خط کش ها می توانند کوتاه تر شده و یا ساعت ها کندتر شوند، پس هر چیزی که ما با خط کش و ساعت ها اندازه گیری می کنیم نیز باید تغییر کند. در آزمایشگاه یک فیزیکدان، هر چیزی توسط خط کش و ساعت اندازه گیری می شود، این به آن معناست که فیزیکدان ها مجبور بودند تمام کمیت های آزمایشگاهی را که قبلأ ثابت فرض می کردند، دوباره تنظیم کنند. بخصوص انرژی، کمیتی است که بستگی دارد به اینکه ما چگونه بازه های زمان و مکان را اندازه بگیریم.
یک اتومبیل آزمایشی که در حال سرعت، با یک دیوار آجری برخورد می کند قطعأ دارای انرژی می باشد. اما اگر اتومبیل در حال سرعت، به سرعت نور نزدیک شود، خصوصیات آن در هم می ریزند. بدنه آن مثل یک آکاردئون جمع شده و ساعت ها درون آن کندتر کار می کنند. مهم تر از آن اینکه انیشتین دریافت که با بالا رفتن سرعت اتومبیل، بر جرم آن افزوده می شود.
اما این جرم اضافی از کجا می آید؟!
@wittj2
🔮🎷ادامه از "ماده به عنوان انرژی متراکم"
انیشتین این گونه نتیجه گیری کرد که جرم اضافی از انرژی حاصل شده است. این موضوع، عواقب نامطلوبی بدنبال داشت؛ دو نمونه از کشفیات بزرگ فیزیک در قرن نوزدهم بقای جرم و بقای انرژی بود، یعنی جرم کل و انرژی کل یک سیستم بسته، که بطور جداگانه در نظر گرفته شده است، تغییر نمی کنند.
به عنوان مثال، اگر اتومبیل در حال شتاب گرفتن به دیوار آجری برخورد کند، انرژی اتومبیل ناپدید نمی شود، بلکه بصورت انرژی صوتی تصادف، انرژی جنبشی قطعات خرد شده آجر که به اطراف پرت می شوند، انرژی حرارتی و غیره تبدیل می شود. انرژی کل (و جرم کل) قبل و بعد از تصادم، یکسان خواهند بود.
با این وجود، حال انیشتین می گفت که انرژی اتومبیل می تواند به جرم تبدیل شود! یک قانون بقای جدید که بر اساس آن جمع کل ماده ای که به انرژی تبدیل می شود، ثابت باقی می ماند. جرم بطور ناگهانی ناپدید نمی شود و همچنین انرژی نیز از هیچ بوجود نمی آید. جرم، تنها زمانی ناپدید می شود که مقادیر عظیمی از انرژی آزاد شده باشد و یا برعکس. وقتی که انیشتین 26ساله بود، دقیقأ محاسبه نمود که در صورت صحت اصل نسبیت، انرژی چگونه باید تغییر کند و رابطه "E=mc^2" را کشف کرد.
ادامه دارد...
@wittj2
🔮🎷ادامه از "ماده به عنوان انرژی متراکم"
از آنجایی که توان دوم سرعت نور (c^2) عددی نجومی است، لذا مقدار بسیار اندکی از ماده میتواند انرژی فوقالعاده عظیمی ایجاد کند. داخل کوچکترین ذرات ماده، منبعی از نوشته نهفته است که بیش از یک میلیون برابر انرژی آزاد شده از انفجار یک ماده شیمیایی است. به مفهومی، میتوان ماده را بعنوان یک منبع انرژی تقریباً پایانناپذیر دانست، یعنی ماده عبارت است از انرژی متراکم. با این وصف، تفاوت زیادی بین کار "هینتون" ریاضیدان و "انیشتین" فیزیکدان میبینیم. هینتون بیشتر وقت خود را صرف متصور ساختن ابعاد فضایی بالاتر نمود. او علاقهای به یافتن یک توضیح فیزیکی برای بعد چهارم نداشت. اما انیشتین دریافت که بعد چهارم را میتوان بعنوان یک بعد زمانی در نظر گرفت. او با این عقیده و غریزه فیزیکی، به این موضوع رسید که ابعاد بالاتر هدفمند هستند: متحد ساختن اصول طبیعت. او با افزودن ابعاد بالاتر، میتوانست مفاهیم فیزیکی را با هم متحد کند، مفاهیمی چون ماده و انرژی که در یک دنیای سهبعدی، هیچگونه ارتباطی با هم ندارند. در این اصل، مفهوم ماده و انرژی بعنوان یک واحد در نظر گرفته میشود: ماده-انرژی.
تأثیر مستقیم کار انیشتین درباره بعد چهارم، بمب هیدروژنی بود که ثابت شدهاست قویترین ساخته علم در قرن بیستم بود.
@wittj2
🔮🎷 در جهان کوانتمی ما،هر حرکتی بر روی حرکت دیگر تاثیر میگذارد و هیچ دو حرکتی با یکدیگر اشتباه گرفته نمیشود.از آن جایی که موجودات کوانتمی امواج هستند،تمام حرکات از جمله اعمال و رفتار ما نیز روی یکدیگر تاثیر میگذارد و مصداق جمله "از هر دست بدهی ،از همان دست میگیری" است. به قول ریچارد فاینمن کوانتم دان معروف: ذرات با همدیگر میرقصدند ،نه جداگانه.
یکی از مهمترین مکاتبی که در این موضوع مطرح میشود،مکتب همئومورفیسم است و در حال حاضر در ایران توسط یکی برجسته ترین نوابغ کشور،"دکتر هادی هدایتی"، در دست تحقیق و توسعه است.ایشان معتقد به استفاده از تاثیرات اجتماعی علم فیزیک به خصوص شاخه کوانتم ،در عرصه های اجتماعی و حتی اقتصادی و سیاسی میباشند که برای اولین بار مطرح شده است و مباحث ایشان در این زمینه حتی با نتایج "جان نش" در نظریه بازی ها برابری میکند.
@wittj2
🔮🎷"درهم پیچیدگی های فضا"
این ایده که "نیرو" را می توان با استفاده از هندسه محض توضیح داد، بنای اعتقادی انیشتین را تشکیل می داد. انیشتین به تنهایی، برنامه اصلی کاری ریمان را مبنی بر ارائه توضیح هندسی محض برای مفهوم نیرو کشف کرد.
به یاد داریم که ریمان از مثال سطحستانی هایی که روی یک صفحه کاغذ مچاله شده زندگی می کنند استفاده کرد. از نظر ما روشن است که سطحستانی هایی که روی یک سطح مچاله شده و چروک خورده کاغذ حرکت می کنند، نخواهند توانست که روی یک خط مستقیم حرکت کنند. با حرکت در هر مسیری، احساس خواهند کرد که "نیرویی" از چپ و راست بر آن ها اعمال می شود. برای ریمان، انحنا یا درهم پیچیدگی فضا، علت بروز نیرو می باشد. بنابراین درواقع نیروها وجود ندارند و آنچه اتفاق می افتد، این است که شکل خود فضا خمیده می شود. با این حال اشکال روش ریمان این بود که او نمی دانست گرانش یا الکتریسیته و مغناطیس چگونه باعث درهم پیچش فضا می شوند. رویکرد وی بر اساس ریاضیات محض بود، بدون داشتن هرگونه تصویر فیزیکی ملموس از اینکه انحنای فضا دقیقأ چگونه صورت می گیرد.
انیشتین بر این مانع که باعث عدم موفقیت ریمان شده بود، فائق آمد.
ادامه دارد...
@wittj2
🔮🎷 "در هم پیچیدگیهای فضا"
برای مثال فرض کنید یک وزنه بر روی یک پارچه گسترده، قرار گرفته شده باشد. مسلماً وزنه در داخل پارچه فرو رفته و تورفتگی ملایمی ایجاد خواهد نمود. در این صورت اگر گلوله کوچکتری روی این پارچه انداخته شود، مسیری دایروی یا بیضوی، حول وزنه طی خواهد نمود. ناظری که از دور به این گلوله در حال گردش نگاه کند، ممکن است بگوید که یک "نیروی آنی" از طرف وزنه بر گلوله اعمال میشود و مسیر حرکت آن را تغییر میدهد. با این وجود، در نگاهی دقیقتر، مشاهده اینکه چه اتفاقی میافتد، ساده خواهد بود. وزنه باعث انحنادار کردن پارچه و بنابراین مسیر حرکت گلوله شده است.
بهطور مشابه، اگر سیارهها حول خورشید میگردند، بهدلیل حرکت در فضایی است که بهخاطر حضور خورشید، انحنا یافته است. بنابراین، دلیل ایستادن ما روی کره زمین و پرت نشدن به فضا این است که زمین دائماً فضای اطراف ما را میپیچاند.
ادامه دارد...
@wittj2
🔮🎷 "در هم پیچیدگیهای فضا"
انیشتین دریافت که وجود خورشید، مسیر نور رسیده از ستارههای دوردست را منحرف میسازد. لذا این تصویر فیزیکی ساده، روشی ارائه نمود که بتوان این تئوری را بهطور عملی آزمایش کرد.
ابتدا موقعیت ستارگان را شب هنگام که خورشید حضور ندارد، اندازه میگیریم. سپس در طول کسوف، زمانیکه خورشید حاضر است اما مانع از دیده شدن نور ستارهها نمیشود، موقعیت ستارهها را میسنجیم. بر طبق نظر انیشتین، موقعیت نسبی ظاهری ستارگان، موقعی که خورشید حاضر است باید تغییر کند، زیرا میدان گرانشی خورشید مسیر نور این ستارگان را در راه رسیدن به زمین منحرف میکند. با مقایسه ستارگان در شب و در طول یک کسوف، باید بتوان این تئوری را مورد سنجش قرار داد.
اینچنین تصویری را میتوان با کمک آنچه اصل ماخ نامیده میشود، خلاصه نمود. انیشتین با استفاده از آن، تئوری "نسبیت عام" خود را کشف نمود. بهیاد داریم که حضور وزنه، تعیین کننده درهم پیچیدگی و انحنای پارچه بود. انیشتین چنین نتیجهگیری میکند که حضور ماده-انرژی، تعیین کننده انحنای فضا-زمان دربرگیرنده آن است.
ادامه دارد...
@wittj
بخش پایانی🔮🎷 "در هم پیچیدگیهای فضا"
این چکیده اصل فیزیکی است که ریمان نتوانست به آن دست پیدا کند، اینکه انحنای فضا، مستقیمأ به مقدار انرژی و ماده موجود در آن فضا بستگی دارد. این امر به نوبه خود، می تواند توسط معادله معروف انیشتین خلاصه شود که در حالت کلی بیان می کند:
ماده-انرژی ---> انحنای فضا-زمان
(علامت پیکان به معنی "تعیین می کند" می باشد)
این معادله به ظاهر کوتاه، یکی از بزرگترین دستاوردهای ذهن بشر می باشد. از این معادله، اصول حاکم بر حرکت ستارگان، کهکشان ها و سیاه چاله ها و انفجار بزرگ و شاید سرنوشت خود جهان پدیدار می شوند. با این وجود هنوز انیشتین قسمتی از معادله را گم کرده بود. وی اصل فیزیکی صحیح را کشف نموده بود ولی فاقد یک فرمول بندی ریاضی دقیق بود که به اندازه کافی برای بیان این اصل توانمند باشد. او نسخه میدان های فاراده برای گرانش را در اختیار نداشت. جالب اینکه ریمان ابزار ریاضی را داشت ولی اصل فیزیکی راهنماکننده را نداشت.
@wittj2
🔮🎷 تکامل یک مشکل برای الهیات دینی نیست!!
بلکه خدا بوسیله تکامل حیات را بر روی زمین بوجود آورده است!!
بطور مشابه خدا بوسیله جاذبه، جهان را در سطح ماکرو ایجاد کرده است، نه تکامل و نه جاذبه، هیچکدام چالشی را برای الهایت دینی بوجود نیاورده اند!!
⭐️ خدا علت غایی وجود است!!
خدا چیزی است که بدون آن اصلا تکاملی وجود نداشت!!
#Evolution does not constitute a problem for Christian Theology. God uses evolution to unfold the living world around us. In a similar way, God uses gravity to unfold the universe on a large scale. Neither gravity nor evolution present challenges for Christian Faith. God is the ultimate cause of all that exists. God is that without which there would be no evolution at all.
📖 مارتین نواک - پروفسور زیست شناسی و ریاضیات دانشگاه هاروارد
#فرگشت #داروینیسم
@wittj2
🔮🎷#بخش_هایی_از_نوشتار
"#اختر_فیزیک_و_عرفان: زندگی #آرتور_استنلی_ادینگتون"
✍نوشته Ian H. Hutchinson.
استاد مهندسی و علوم هسته ای دانشگاه MIT
👈سر آرتور استنلی ادینگتون، اختر فیزیکدان بریتانیایی، در 28 دسامبر 1882 در کندال انگلستان چشم به جهان گشود💡. هنگامی که تنها دو سال داشت پدرش را به علت بیماری تیفوئید از دست داد. از همان کودکی، استعداد ریاضی درخشان و حافظه قوی داشته و پیش از خواندن و نوشتن، جدول ضرب را حفظ کرده بود. علاقه وی به اخترشناسی با یک تلسکوپ🔭 سه اینچی، از ده سالگی آغاز شد. برای تحصیلات عالیه در 1898 ابتدا وارد دانشگاه منچستر و سپس وارد کالج ترینیتی کمبریج شد🎓. در همین زمان به مطالعه روی گسیل گرمایونی پرداخت.
👈دستاورد های علمی پرشمار وی در اخترشناسی و فیزیک همچنان پابرجاست. شاید مهم ترین آن ها، کار روی نظریه نسبیت عام اینشتین باشد. در سال 1915، هنگامی که اینشتین نظریه خود را طی مجموعه مقالاتی در آکادمی برلین منتشر کرد🗞، جهان درگیر جنگ بود. ادینگتون نسخه هایی از مقالات را دریافت کرد و به سرعت ارزش کار اینشتین را درک کرد. به دلیل نبوغ ریاضی خود به سرعت توانست بر محتوای نظریه مسلط شود. ادینگتون و تیم تحقیقاتی اش، ⭐️در خورشید گرفتگی 29 می 1919 انحراف نور ستارگان توسط میدان گرانشی خورشید را ثبت کردند، که نخستین تایید تجربه برای نسبیت عام به شمار می رفت.
👈ادینگتون در سراسر عمر خود یک کویکر بود. جنبش عرفانی کویکریسم (Quakerism)، به عنوان یکی از مکاتب مسیحی، در اواسط قرن هفدهم آغاز شد. آن ها ابتدا خود را "جستجوگر (seeker)" می نامیدند که به حالت ذهنی آن ها در مکاشفات مذهبی اشاره دارد. نام تمسخر آمیز کویکر [به معنای ملخ] عنوانی است که از سوی منتقدین این جنبش، به دلیل مناسک و اعمال جسمی ای که برای تسلط درونی بر روح خود انجام می دهند، به آن ها اطلاق شد.
ادینگتون مکاشفه را در ایمان مذهبی خود، با آن چه روش صحیح علمی می دانست، مرتبط می دانست. برای مثال وی گفته است:
📄"در علم، درست مانند دین، حقیقت با نور افشانی خود مسیر را به ما نشان می دهد؛ ما دست یابی [به مسیر صحیح] را طلب نمی کنیم، بسیار بهتر است که اجازه داشته باشیم خودمان به دنبال آن بگردیم".
👈تعهد ادینگتون یه انجمن دوستان، که کلیسای کویکر ها محسوب می شود، در زندگی و افکار وی تاثیر عمیقی داشت. وی مرتبا در گردهمایی محلی مذهبی شرکت داشت و به عضویت صنف مربیان کویکر در آمده بود: جمعیتی که به اعضای خود کمک می کرد تا ایمان دینی و حیات فکری خود را هماهنگ کنند. سخنرانی هایی هنگام صبح و غروب در این مجمع ایراد می شد که درباره موضوعاتی چون مسیحیت و دشمنان مسیحیت در اوایل ظهور آن، عرفان و اقدامات اجتماعی بوده اند.
👈شاید مهم ترین چیزی که به ما کمک می کند ادینگتون را درک کنیم، این آموزه کویکر ها درباره "روشنایی درون" است که باور دارند عامل روشن شدن روان هر انسانی است. این آموزه بر ارتباط مستقیم و خاموش روح شخص معتقد با خداوند تاکید دارد. احساس می کنم اعتماد به نفس و دل گرمی همیشگی ادینگتون در اکتشافات علمی اش، ناشی از ایمان درونی معهود او بوده است که بر پایه تعهدات و تعالیم معنوی اش بنا شده بود. نوشته های فلسفی ادینگتون به روشنی نشان می دهند او ادراکات شهودی و بی واسطه خود را به اندازه روش علمی، معتبر می دانست.🖊📖
#بخشی_از_ترجمه_مقاله_زیر
🌐http://silas.psfc.mit.edu/eddington
@wittj2
🔮🎷#تکرار در قرآن-تکرار کلمات در قرآن- آیات تکراری در قرآن
❓چرا برخی از موضوعات، اسامی و آیات در قرآن تكرار شده است؟
پاسخ
در خصوص تكرار آيه فباي الاء ربكما تكذبان در سوره الرحمان ،نكات جالبي از مقاله تحلیل نشانه شناختی گفتمانی سوره الرحمن (مبتنی بر الگوي تنشی) نوشته حدیث شریفی؛فؤاد نجم الدین منتشر شده در دوفصلنامه علمی ـ پژوهشی پژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن / شماره پنجم ارايه ميشود:
در گفتمان سوره #الرحمن آیه فباي آلاء ربکما تکذبان عامل #تحریک_حسی انسان به عنوان سوژه حسی- ادارکی و به عنوان مهمترین عنصر حسی- ادراکی حضور دارد. این آیه به طور پی درپی در سوره تکرار میشود.
👈«قرآن اعتقاد ندارد که تکرار لزوما مسئله اي پیش پا افتاده است. قرآن سرشار از تکرار مضمون و بیاناست، همانگونه که از کتابی که خود را مذُکّر می نامد و دغدغه اصلی اش تبیین پیام الهی به شکاکان و معترضین و نیز مومنین و مسلمین است انتظار دیگري نمیرود. تکرار، عقیده اي مذهبی را جلوه اي دو چندان میبخشد.»
( حري ۳۳۹ :۱۳۸۶ )
همه انواع تکرار در قرآن حاوي قصد و غرض خاصی میباشد، که تاثیر کلام را در جان شنونده می افزاید، خصوصا در این سوره تکرار لفظ و معانی آیه«فبا ي الاء ربکما تکذبان» نه تنها ملال آور نیست، بلکه شخصیت خفته آدمی را دگرگون میسازد.
👈قاضی عبدالجبار میگوید که: «تکرار در این جا طرف مورد خطاب را بیشتر به منظور و مراد گوینده میرساند، که این نوعی #بلاغت است. اگر کسی خرده بگیرد که چرا این آیه بعد از آیات عذاب تکرار شده است، باید گفت که این آیات بازدارنده از معاصی و در جهت ترغیب به انجام طاعات است و در واقع مضامین این آیات نیز از نعمتهاي الهی محسوب میگردد و چه بسا که تهدید و وعید خداوند اهمیت بیشتري در مقایسه با سایر نعمتها داشته باشد» (حجازي، ۱۶ :۱۳۸۳).
👈آیت االله مکارم شیرازي در این خصوص میفرماید: تکرار آیه آن هم در مقطعهاى کوتاه #آهنگ جالب و زیبایى بـه سوره داده، و چون با محتواى زیبایش آمیخته مى شود و جاذبه خیره کننده اى پیدا مى کند...
این #استفهام، استفهام تقریرى است که در مقام اقرار گرفتن مى آورند... خداوند متعال از بندگانش بعد از ذکر این نعمتها نسبت به یک یک آنها اقرار مى گیرد، و این جمله را در ذکر نعمتهاى دیگر تکرار مي كند.
این تکرار نه تنها منافاتى با #فصاحت ندارد بلکه خود یکى از فنون فصاحت است. (مکارم، ۲۳ :۱۳۸۷).
👈حجت الاسلام قرائتی نیز در خصوص تکرار دراین سوره میفرمایند: براى ایجاد یک فرهنگ، تکرار مسایل، مهم و ضرورى است. تکرار، گاهى براى تذکّر و یادآورى نعمتهاى گوناگون است. (قرائتی،۱۳۸۸)
تکرار پی در پی این آیه در سوره به گفتمان سوره ضرب آهنگ خاصی را بخشیده است.
یکی از ابزارهاي ایجاد حساسیت در مخاطب ضرب آهنگ است. ضرب آهنگ نوع حرکت و میزان تاثیر بر مخاطب را در جریان حسی_ادراکی و فضاي تنشی تعریف مینماید. ریتم و آهنگ و نقاط فشار در فرآیند گفتمان، تغییرات تنشی را مشخص میکنند.
بحث ریتم و آهنگ کلام را میتوان در تکرار آیه فباي آلاءربکما تکذبان در سوره الرحمن که نمودي از ضرب آهنگ کلام است، دید. وجود این آیه باعث ایجاد ریتم و ضربآهنگ تند و یکنواختی در گفتمان سوره میشود که باعث تثبیت موضوع سوره الرحمن (رحمانیت خدا و تذکر و یادآوري نعمتها) در ذهن و دل مومنان راستین میگردد.
@wittj2
🔮🎷"زندگی روی یک استوانه"
با سپری شدن شوک اولیه ناشی از رویارویی با بعد پنجم، اکثر فیزیکدانها، همزمان شروع به پرسش سوالاتی نمودند. در حقیقت، تئوری کالوزا، بیشتر از آنچه که به سوالات پاسخ دهد، سوالات تازهای را مطرح کرده بود.
یک سوال روشن از کالوزا این بود که بعد پنجم کجاست؟
کالوزا جواب زیرکانهای داشت. راهحل او در اصل سالها قبل توسط هینتون نیز پیشنهاد شده بود، اینکه بعد بالاتر، که با آزمایشهای ما قابل مشاهده نیست، متفاوت از سایر ابعاد است. درواقع، این بعد تا حد یک دایره آن چنان کوچکی جمع شده بود که حتی اتمها نیز در آن جای نمیگرفتند. بنابراین بعد پنجم یک ترفند ریاضی برای دستکاری الکترومغناطیس و گرانش نبود، بلکه یک بعد فیزیکی بود که زمینه اتحاد این دو نیروی بنیادی به یک نیرو را فراهم میساخت، هرچند بسیار کوچکتر از آن بود که اندازهگیری شود.
هرکسی که در جهت بعد پنجم حرکت کند، در نهایت خود را در نقطه شروع حرکتش خواهد یافت. این بدان علت است که بعد پنجم از نظر توپولوژی، مثل یک دایره بوده و جهان از نظر توپولوژی، به مثابه یک استوانه است.
ادامه دارد...
@wittj2
ادامه از🔮🎷 "زندگی روی یک استوانه"
فروند این موضوع را چنین توضیح میدهد:
"موجودات خیالی را درنظربگیرید که در یک سرزمین خطی یا خطستان زندگی میکنند، مکانی که تنها از یک خط تشکیل شده است. این موجودات در طول تاریخ خود، معتقد بودهاند که دنیای آنها تنها یک خط است تا اینکه، یکی از دانشمندان سرزمینشان ادعا میکند که دنیایشان فقط یک خط تکبعدی نبوده، بلکه یک دنیای دوبعدی است. وقتی از او سوال میشود که این بعد دوم اسرارآمیز و نادیدنی کجاست، پاسخ خواهد داد که بعد دوم، به صورت یک توپ ریز درهم پیچیده شده است. در اینصورت، خطستانیها درواقع روی یک سطح طویل اما خیلی نازک یک استوانه زندگی میکنند. شعاع استوانه بسیار کوچکتر از آن است که قابل اندازهگیری باشد، بهحدی که بهنظر میرسد دنیا تنها یک خط است."
اگر شعاع استوانه بزرگتر بود، خطستانیها میتوانستند از جهان خود بیرون بروند و عمود بر این دنیای خطی حرکت کنند. بهعبارت دیگر میتوانستند سفر بین ابعادی انجام دهند. حین حرکت در جهت عمود بر سرزمین خطی، این افراد با تعداد بیشماری از دنیاهای خطی موازی مواجه میشدند که همزمان با جهان آنها وجود دارد. ضمن حرکت بیشتر در این بعد دوم، نهایتاً این افراد، به دنیای خطی خودشان بازمیگشتند.
ادامه دارد...
@wittj2
بخش پایانی🔮🎷 "زندگی روی یک استوانه"
تصور کنید دنیای چهاربعدی ما (سهبعد مکانی و یک بعد زمانی)، بعد دیگری داشت که بصورت یک حلقه، در خود پیچیده شدهبود و فرض کنید این بعد اضافی، ده متر طول دارد. با جهش به بعد پنجم و ورود بهآن، خیلی ساده و البته بصورت ناگهانی، از جهان کنونی خود ناپدید میشدیم. همین که در بعد پنجم حرکت میکردیم، متوجه میشدیم که پس از طی مسافت ده متری، به همان مکان نخست بازگشتهایم. اما قبل از هرچیز، چرا بعد پنجم بهشکل یک حلقه در هم پیچیده شده است؟
در سال 1926، ریاضیدانی بهنام اسکار کلین با بیان اینکه ممکن است تئوری کوانتوم بتواند توضیح دهد که چرا بعد پنجم در هم پیچیده شده است، باعث ایجاد پیشرفتهایی در تئوری شد. وی بر این اساس محاسبه نمود که اندازه بعد پنجم باید "33-^10" (ده به توان منفی سی و سه) سانتیمتر (طول پلانک) باشد که بسیار کوچکتر از آن است که با هر آزمایشی روی کره زمین بتوان حضور آن را کشف کرد. یعنی بعد پنجم، بقدری کوچک بود که بشر هیچگاه نمیتوانست چنان دستگاه قدرتمندی بسازد تا بتواند تئوری را ثابت کند. در واقع، بعد پنجم، همانگونه که قابل اثبات نبود، قابل رد شدن هم نبود.
@wittj2
🔮🎷"مرگ تئوری کالوزا-کلین"
تئوری کالوزا-کلین، با همه نوید بخشی خود، بخاطر ارائه زیربنای هندسی صرف برای نیروهای طبیعت، تا دهه 1930 کنار گذاشته شده بود.
از یک طرف فیزیکدان ها متقاعد نشده بودند که بعد چهارم فضایی واقعأ وجود دارد (فرض کلین، مبنی بر اینکه بعد پنجم در حد یک دایره بسیار کوچک به طول پلانک جمع شده است، غیر قابل آزمایش بود. انرژی لازم جهت اندازه گیری این فاصله ریز، قابل محاسبه بوده و به آن انرژی پلانک گفته می شود که "19^10" میلیارد الکترون ولت می باشد که بسیار بیشتر از آن چیزی است که بتوانیم در چند قرن آینده تولید کنیم)؛
از طرف دیگر، دانشمندان تحقیق در این زمینه را کنار گذاشتند زیرا تئوری جدیدی پا به عرصه گذاشته بود که دنیای علم را دچار دگرگونی کرده بود. موج فراگیری که توسط این تئوری ذرات زیراتمی به راه افتاده بود، تحقیق در زمینه تئوری کالوزا-کلین را نیز تحت شعاع خود قرار داده بود.
تئوری جدید "مکانیک کوانتوم" نامیده می شد که با ظهور خود، ناقوس مرگ تئوری کالوزا-کلین را به صدا در می آورد. بدتر از آن اینکه، مکانیک کوانتوم یک تفسیر هندسی و یکدست از نیروها را به چالش فرا می خواند و به جای آن، بسته های مجزای انرژی را جایگزین می نمود.
آیا طرحی که توسط ریمان و انیشتین شروع شده بود، کاملأ اشتباه بود؟
@wittj2
🔮🎷"جهانی ساخته شده از چوب"
از یادداشت های قبل (جهانی ساخته شده از مرمر) به یاد داریم که رویای انیشتین، خلق جهانی از جنس "مرمر" بود، یعنی جهانی از هندسه محض. انیشتین از زشتی نسبی ماده، با شکل های گوناگون و بی نظمی که آن را "چوب" می نامید، منزجر شده بود. او می خواست این لکه ناخوشایند را برای همیشه از پیکره تئوری خود پاک کند و در تعقیب هدف تبدیل چوب به مرمر بود. امید نهایی او، خلق یک تئوری از جهان کاملأ مرمرین بود. این تشخیص که تئوری کوانتوم، تئوری کاملأ ساخته شده از چوب بود، وی را هراسان می ساخت. طنز قضیه اینکه حال آشکار شده بود که او مرتکب خطای بزرگی شده است و آن اینکه جهان، چوب را به مرمر ترجیح می داد.
@wittj2
برگی از معرفت 🍂
فلسفیّ منطقیّ مُستَهان
میگذشت از سوی مکتب آن زمان
یک فلسفی منطق خوان، ولی خوار و ذلیل یعنی من ذهنی، همان موقع که قاري قرآن این آیه را میخواند از کنار مکتب میگذشت.
چون که بشنید آیت اوازناپسند
گفت: آریم آبرا ما باکُلَند
کُلَند یعنی کُلنگ، پس همین که خواندن آیه را از او شنید، بسیار بدش آمد، گفت که ما آب را با کلنگ بیرون میآوریم. در اینجا کُلنگ همین طور که خواهیم دید ابزارهاي ذهن است، فکر است، دید هوشیاري جسمی است، امروز هم همین است، در واقع وضعیت بشر همین طور است، که نگاه میکنید با زبان حال میگویند ما بی آبیم و این پرسش هم پرسیده میشود که چه جوري میخواهید این آب را بیرون بیاورید؟ جوابش این است که با ابزارهاي ذهنی با کُلنگ ذهن مثلاً با خشم، حرص، بقیه دردهاي من ذهنی یا حتی کارهاي خیرخواهانه، میتوانیم آب را از اعماق بیرون بیاوریم. بلی این طرز تلقی که تسلیم نمیشویم و دید هوشیاري جسمی را از دست نمیدهیم و دید او را در این لحظه بجاي دید خودمان نمیگذاریم، سبب میشود که آب را پیدا نکنیم. یعنی همیشه میرویم به چاه ذهن
استاد پرویز شهبازی
مولانای جان🌻
@wittj2