eitaa logo
دیالکتیک علم و عرفان ناب
414 دنبال‌کننده
3هزار عکس
268 ویدیو
114 فایل
کوانتوم(علم فیزیک جدید) وتعالیم عرفانی،دلنوشته ها و اشعارم وسخنان و اشعار بزرگان اهل علم و ادب تلاشی در حد توان تقدیم به وجود مقدس صاحب الزمان .عج. و تمامی شهدای اسلام❤ 👈نشر باذکر شریف صلوات بر محمّد و آل محمّد و عجل فرجهم❤
مشاهده در ایتا
دانلود
برگی از معرفت🍂 مقصود از کعبه دل انبیاء و اولیاست که محل وحی حقّست و کعبه فرع آن است اگر دل نباشد کعبه به چه کار آید؟ انبیاء و اولیاء بکلی مراد خود ترک کرده‌اند و تابع مراد حقّند تا هرچه او فرماید آن کنند و با هرکه او را عنایت نباشد اگر پدر و مادر باشد از او بیزار شوند و در دیده‌ی ایشان دشمن نماید. دادیم بدست تو عنان دل خویش تا هرچ تو گویی پخت ، من گویم سوخت 📗فیه ما فیه 👇 @wittj2
4_5823270200702665909.mp3
2.68M
⭐️دین قلبی چطور به دست می آید؟ راه جهاد اکبر چیست؟ خورشید نورانیت چطور طلوع میکند؟ . 🎷علامه حمیدرضامروجی سبزواری علمی عرفانی👇 @wittj2
دیالکتیک علم و عرفان ناب
⭐️دین قلبی چطور به دست می آید؟ راه جهاد اکبر چیست؟ خورشید نورانیت چطور طلوع میکند؟ . 🎷علامه حمیدرضام
مرحله ی اول است که باید صورت گیرد مراحل بعد به درون خلق آمده ادامه میدهد. لذا تشویق کلی به انزوا نیست. 🔑پس باید کمی از هیاهو دور باشی جهت تثبیت هویت خود. 🔑خود را درگیر لهو و لعب نکند. نه اینکه لذت نبرد کنترول کند. ✍اسماء 👇 @wittj2
4_427674121573239629.mp3
7.83M
⭐️همایون شجریان 🎷سلامت میکنم 👇 @wittj2
زنو فیلسوفی ایتالیایی‌ست که معتقدست حرکت 👈توهمی بیش نیست و پارادوکس‌هایش مشهور است. یکی از پارادوکس‌های «زنو» به این شکل است؛ اگر چیزی در حال حرکت و سکون فضای یکسانی را اشغال کند در نتیجه حرکت کردن آن چیز بی‌معنی است! به این معنی که شما هر لحظه‌ای را که در نظر بگیرید آن جسم در آن لحظه، موقعیتی را اشغال کرده و ثابت است. علمی عرفانی👇 @wittj2
جناب نيوتون عقيده اي بي اندازه عجيب درباره كار خدا دارند. به باور آنها خداوند بايد هر از چندي ساعت را كوك كند وگرنه ساعت از كار مي افتد. گويي خداوند آن اندازه بصيرت نداشته است كه حركت ساعت را كوك هميشگي كند! از ديد من همواره يك نيرو و توان در عالم وجود دارد. - رياضيدان بزرگ آلماني علمی عرفانی👇 @wittj2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی سفری دوگانه است. یک سفر در زمان و مکان صورت میگیرد. سفر دوم در درون انسان. زندگی حقیقی زمانی آغاز می شود که سفر دوم آغاز شود. و تو شروع می کنی به شناخت خویشتن و وارد معبد درونی و ژرف و زیبایت میشوی. علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷اگر تمرینِ «کنترل ذهن» انجام ندهی، ذهنت خودبه‌خود بیمار می‌شود چرا اگر خودمان را رها کنیم، خراب می‌شویم؟ مگر فطرت ما الهی نیست؟! 💎 (ج۵) – قسمت اول امیرالمؤمنین(ع) 🌻می‌فرماید: خودت را به کارهای خوب و کسب فضیلت‌ها وادار کن و الّا به‌طور طبیعی دچار رذائل خواهی شد. (غررالحکم/2477) یعنی اگر خودت را به‌سمت کارها و حالات خوب نبَری، هم کارهایت و هم حالِ روحی‌ات بد می‌شود. 👌چرا اگر خودمان را رها کنیم، خراب می‌شویم؟ مگر فطرت ما الهی نیست؟! مگر ما اساساً آدم‌های بدی هستیم؟! مگر خدا به نفسِ انسان و کسی که این نفس را به‌زیبایی آفریده، قسم نخورده است؟! (وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها؛ شمس/7) 🔑ما اساساً آدم‌های خوبی هستیم ولی اگر خودمان را رها کنیم خراب می‌شویم؛ کمااینکه غذا هرچقدر هم خوب و مفید باشد، اگر آن‌را در محیط و دمای مناسب نگهداری نکنید، خراب می‌شود، یعنی برخی میکروب‌ها و موجودات، آن‌را نابود می‌کنند. دربارۀ انسان هم این خطر وجود دارد؛ میکروبی که قبل از انسان آفریده شده و دشمن انسان هم هست «ابلیس» است. 🔑غیر از وجود ابلیس (دشمن بیرونی) ساز و کارِ درونی انسان هم به‌گونه‌ای است که اگر تربیت نشود، خراب می‌شود. انسان به‌شدّت عاشق رشد است و به‌همین خاطر، برای رسیدن به رشد و تعالی، عجله می‌کند و همه‌چیز را خراب می‌کند؛ مگر اینکه صبر را به او یاد بدهید. مثل انرژی هسته‌ای که اگر رها شود و کنترل نشود، همه‌چیز را خراب می‌کند ولی اگر کنترل شود و در نیروگاه، از آن به‌صورت حساب‌شده استفاده شود، خیلی می‌تواند مفید باشد. 🔑ذهن انسان هم نیاز به کنترل و مراقبت دارد؛ اگر انسان برای کنترل ذهن، تمرین نکند، ذهنش خود‌به‌خود، بیمار می‌شود. ذهن ما توانمندی‌هایی دارد که باید درست و کنترل‌شده از آنها استفاده کنیم؛ نه اینکه آنها را رها کنیم؛ یکی از این ویژگی‌ها «حسرت‌خوردن» است. 🔑اگر آدم ویژگیِ حسرت‌خوردن و سرزنشگری را نداشته باشد، توبه نمی‌کند. با قدرت نفسِ لوّامه(سرزنشگر) است که انسان از نفس امّاره نجات پیدا می‌کند. اما همین نیروی سرزنشگر را اگر رها کنی (مثل انرژی هسته‌ایِ رهاشده) ذهن و روح تو را متلاشی می‌کند. شما حق نداری هرطوری خودت را سرزنش کنی؛ حتی برای گناهان! بعضی‌ها طوری دربارۀ گناه، خودشان را سرزنش می‌کنند که موجب یأس آنها می‌شود و این غلط است! علیرضا پناهیان🌻 🚩حسینیه آیت‌الله حق‌شناس - ۹۷.۶.۲۴ متن کامل در: @Panahian_text علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷«تقوای ذهنی» یعنی مراقبت کنی که ذهنت هرجایی نرود اگر به ذهنت، معصیت یا فکر منفی خطور کرد،👈 استغفار کن 💎 (ج۵) – قسمت دوم ⭐️بعضی‌ها به‌جای کنترل ذهن از کلمۀ «مدیتِیشن» یا «قدرت تمرکز» استفاده می‌کنند. ما به این توانایی، می‌گوییم 🔑«قدرت مراقبت» یا 🔑«تقوای درونی» (تقوای ذهنی یا روحی) یعنی اینکه مراقبت کنی ذهنت هر جایی نرود. 👌⭐️آیت‌الله حق‌شناس(ره) می‌فرمود: «مقام مراقبه این است که بدانیم در حضور و محضر کسی هستیم که حتی نسبت به خطورات و تصوّرات ذهنی ما هم آگاه است...خیالِ معصیت که می‌کنید در حضور و محضر پروردگار است.» امام‌صادق(ع) 🌻می‌فرماید: بندۀ مؤمن، اگر یک گناهی به ذهنش برسد، از روزیِ او کم می‌شود (محاسن/1/116) شاید بپرسید: «چرا؟ او که هنوز کاری نکرده است!» خُب فعالیت ذهنی هم در واقع یک‌نوع فعل است؛ البته «فعل باطنی» ⭐️ذهنِ انسان، پیش خدا خیلی محترم است؛ هروقت فکر گناه یا هر فکر منفی و باطلی خواست به ذهنت بیاید، سریع جلوی آن را بگیر و به ذهنت بگو: «کجا داری می‌روی؟!» و اگر به ذهنت، معصیت یا فکر منفی خطور کرد، استغفار کن. 👌⭐️ آیت‌الله حق‌شناس(ره) می‌فرماید: «اولیاء خدا از این خطورات ذهنیه خائف هستند، باید در اثر توجه به پروردگار این خطورات ذهنیه و قلبیه از ذهن و قلب انسان پاک بشود. باید آن‌قدر در مقام مراقبه باشی تا خطورات قلبی به کلّی نابود شود و صفحۀ دل نورانی شده، جای پروردگار شود.» علیرضا پناهیان🌻 🚩حسینیه آیت‌الله حق‌شناس - ۹۷.۶.۲۴ متن کامل در: @Panahian_text علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷زمان از نظر ملاصدرا و پروفسور پُل دِیویس 🔑قسمت اول. ⬅️مقدمتا باید گفته شودکه درباره شناخت زمان دو نظر کلی وجود دارد نظریه اول آن است که زمان قابل شناخت نیست همان طوری که خواجه نصیرالدین طوسی فرموده است که زمان معلوم الانیه و مجهول الهویه می‌باشد . ⬅️نظریه دوم آن است که زمان قابل شناخت است در اینجا بعضی ها قائل به امر عینی و خارجی بودن زمان هستند و بعضی ها هم قائل به امر درونی و نفسانی بودن زمان هستند و این درونی بودن آنرا بعضی ها از جنس مفهوم و بعضی دیگران از جنس وجود می‌دانند. ✍کما اینکه ملا صدرا اسفار همین مطلب را اینطور ذکر می‌کند :👇👇👇 ⭐️"ذکر الشیخ فی الشفاء ان من الناس من نفی وجود الزمان مطلقا . و منهم من اثبت له وجودا لا علی انه فی الاعیان بوجه من الوجوه بل انه امر متوهم . .......و منهم من جعله جوهرا جسمانیا هو نفس الفلک الاقصی . و منهم من عده عرضا فجعله نفس الحرکه و منهم من حرکه الفلک زمانا دون سائر الحرکات و منهم من جعل عوده الفلک زمانا ای دوره واحده ...." ⭐️مفهوم زمان از مفاهیم بسیار بحث انگیز و انتقاد پذیر رایج درمیان فلاسفه و متفکران قدیم و جدید است. ⬅️بسیاری از فلاسفه بوده اند که زمان را تا حد تقدس رسانده و بسیاری دیگر به کلی منکر آن شده اند ، همانطور که فلاسفه ای بوده اند که عالم خارج به کلی منکر شده اند. ⭐️اما ملاصدرا هم به واقعیت خارجی جهان هم به بعد زمانی آن معترف است و زمان را ساخته خیال و خطای ذهن نمی‌داند . ⭐️ولی در این تحقیق مختصر ما درباره مفهوم زمان دیدگاه های دکتر پل دیویس و پروفسور استیون هاوکینگ و دیدگاه ملاصدرا را بررسی خواهیم نمود. ⭐️در نظر دکتر پاول دیویس و پروفسور استیون هاوکینگ درباره زمان چنین آمده است که جهان در ابتداء نقطه کوچک فشرده ای بوده و بعد با یک انفجار بزرگ ، آن نقطه از هم پاشیده و اجزا آن به اطراف پراکنده شده است و منظومه ها با ستاره ها و سیاره ها یشان همان اجزاء از هم گسسته اند که هنوز هم دارند با سرعت از هم دور می‌شوند و کائنات همچنین گسترش می‌یابد . ⬅️این نظریه پیدایش زمان و مکان را با هم و به همراه این انفجار می‌داند، پس آن را ازلی نمی‌داند و می پذیرد که هر دو در یک لحظه به وجود آمده است. ⬅️اعلام منابع در پست آخر. . . . . . علمی عرفانی👇 @wittj2
20101208154845-366.pdf
217.2K
❤️"عشق" در رمان 📗" در جستجوی زمان از دست رفته" ✍مارسل پروست نشر مرکز_ مترجم ؛ مهدی سحابی علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷معرفی کتاب رمان ادواری 📗«در جستجوی زمان از دست رفته» که توسط مارسل پروست در هفت مجلد، بین سال های 1913 و 1927، به رشته تحریر در آمده است، نه تنها داستان یک دوره خاص است، بلکه نگرشی نوین در شیوه پرداخت و ساختار رمان و گونه ای نوآوری در درون نگری و تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی است. پروست در این رمان به تحلیل مفصل عشق و جنبه های بحث انگیز آن پرداخته است. در «جستجو»، تنها پیامدهای مثبت عشق خیالی، آتشین و مطلق نیست که مورد مطالعه و بحث قرار می گیرد، بلکه ناکامی های عاشقانه که همانا وسوسه، حسادت، نا امیدی و بیماری است، نیز مطرح شده اند. پروست به زیبایی نشان می دهد که انسان در مقابل پیامدهای تلخ عشق، یعنی تیره روزی و شوربختی، کاملاً مسئول نبوده بلکه تقدیر در ایجاد آن نقش بسزایی ایفاء می کند. کلیه جنبه های مطرح شده عشق، شکل های کاملا خودخواهانه عاشق بوده که گواهی بر خود شیفتگی وی اند. علمی عرفانی 👇 @wittj2
زین خوشتَرت کجا خبری در زَند که دوست سر بی خبر بِه ما زد و اَز ما خبر گرفت... شهریار🌻 @wittj2
حریم عشق را دَرگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن استان بوسد که جان در آستین دارد! حافظ🌻 @wittj2
دیالکتیک علم و عرفان ناب
ادامه تفسیر بیت🖕 🌻رخ بر رخ من نهی بگذرم کز بهر چه شاه کرد ماتت🌻 پس بنابراین عجله نکن که یک فرمولی
🔮🎷ادامه تفسیر 👆 پس در این جهان استاد یک نفر است از درون به گوش خودش می گوید. پس همه مان شاگردیم، همه مان استادیم، پس اینطور چیزی وجود ندارد که یک استادی وجود دارد، استاد از طریق درون من صحبت می کند، از طریق درون شما صحبت می کند، از درون شما به درون من می گوید، از درون من به درون شما می گوید، توجه می کنید؟ پس شما دنبال آدم نگردید که به شما بگوید جریان چیست، شما فهمیدید مات شدید، و ما را هم از ماتی خود زندگی در می آورد. شما تسلیم را یاد گرفته اید، این لحظه در مقابل اتفاق این لحظه فضاگشایی می کنید، فضای گشوده شده تو هستی، خدا هست، از درون به گوشت می دهد. درست مثل اینکه یک کسی به آدم می گوید چکار بکن، این لحظه چکار باید بکنی، از درون، به شرط اینکه رخت را به رخ زندگی بگذاری، رخت را بر رخ یک عارف بگذاری، ما نمی توانیم حرف مولانا را بفهمیم مگر اینکه به زندگی در این لحظه مرتعش بشویم. برای اینکه به زندگی مرتعش بشویم مقاومتمان در مقابل اتفاق این لحظه باید به صفر برسد، قضاوت مان به صفر برسد، درست است؟ در خرمنت آتشی درانداخت کز خرمنِ خود دهد زَکاتت می گوید به این علت آتش زده به خرمنت که از خرمن خودش، یعنی خدا از خرمن خودش به تو ببخشد، ایثار کند، زکات بدهد، خرمن ما چیست؟ خرمن ما همین انباشتگی هم هویت شدگی ها است. همین الان توضیح دادم دیگر، انسان که رشد می کند در چهار بعد رشد می کند، یواش یواش به بدنش نگاه می کند، به به به، عجب بدنی دارم، عجب خوشگل هستم، و عجب جوان هستم، و چه فکرهای خوبی دارم، دانشم دارد زیاد می شود، و در هر جنبه‌ای که آدم رشد می کند من ذهنی می پرد وسط و به حساب خودش می گذارد، در حالتی که زندگی ما را شکوفا می کند، من ذهنی به حساب خودش می گذارد و باهاش پز می دهد، و من می سازد. می گوید توی این خرمن آتش آن انداختم هر کسی که سنش یک خورده رفته بالا حتی سی سالش است، می داند که تو خرمنی که جمع کرده بوده، خدا به بعضی قسمتهایش آتش زده. توجه کنید خرمن را هم از آنجا می آورد که روستایی ها، کشاورزان گندم را می آورند در یک جایی جمع می کنند، که بتوانند بکوبند، و گندم را از کاه جدا کنند، و اسمش را می گذارند خرمن، پس انباشتگی محصول است. محصول ما هم محصولات چهار بعد ماست، گفتم جسم مان است، فکرمان است، و هیجانات مان است. از یک چیزهایی خوشمان می آید، و این ها را جمع کردیم، به تدریج ما متوجه می شویم که برخی از اینها از بین می روند، یعنی بعبارت دیگر ما با هر چه هم هویت بشویم، خدا به آن آتش می زند، خیر نمی بینیم ازش، تصورات ذهنی ما که من با این خانم یا آقا ازدواج می کنم و این را زیر سلطه می آورم مال من می شود، تصاحب می کنم، اینها همه باطل است، همچون چیزی وجود ندارد در جهان، به زودی رابطه تلخ می شود، ترش می شود و نمی شود ازش استفاده کرد. 🌻 ۳۶۸ علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷ادامه ی تفسیر👆 خیلی از جوانان فکر نمی کنند که باید عاشق بشوند، از یکی خوششان بیاید، همه‌اش توی توصیفات هستند، هیکلش اینطوری است، بلند قد است، اتومبیل دارد، خانه دارد، سواد دارد، اصلاً دوست داشتن مطرح نیست، می خواهند خرمن را زیاد کنند. این مال من است، ذهناً باهاش هم هویت شدم به خرمنم اضافه کردم، زندگی آتش می زند، زندگی یک دل از جنس خودش می خواهد، یعنی شما باید این هم هویت شدگی ها را پاک کنید، و برای پاک کردن اول باید شناسایی کنید، بنابراین دنبال راه حل کوتاه مدت که یک چیزی به من بگویید من بروم، نداریم ما همچون چیزی، فکر نکنید با خواندن چند تا کتاب روانشناسی می توانید خودتان را نجات بدهید، نمی توانید شما مرکز هم هویت شده را نگه دارید و خوشبخت بشوید. ولی دارد می گوید می دانی چرا آتش می زند به خرمن تو؟ برای اینکه از خرمن خودش می خواهد ایثار کند، خرمن ما براساس چیزهای بیرونی است، از چیزهایی بیرونی زندگی می خواهیم، جمع کرده ایم: این بچه ام است، دارد دکتر می شود، این همسرم است، این هم مقامم است، این هم سوادم است، این هم خانه ام است، این هم قالی های هست که خریده ام و این هم طلاهایم است، اینها خرمن های من است، منتها مفهوم ذهنی اینها است که جمع کردم اینجا، اینها جزو تصویر ذهنی من است، هر چیزی که جزو من ذهنی من است مرکزم هم هست. می گوید توی اینها آتش می زند که بتواند از خرمن خودش به شما برکت بدهد.خرمن خودش فضای یکتایی است، خرمن او شادی بی سبب است، آرامش بی سبب است، خرمن او خرد است، برکت است، عشق است، لطافت است، زیبایی است، می خواهد از خرمن خودش ببخشد، انرژی بدهد به شما. ما هم خرمن بیرونی را رها نمی کنیم، مرتب آتش می زند به هم هویت شدگی های ما، به ما نشان بدهد که از این خیر نخواهی دید، ما نمی فهمیم، ما هی شکایت می کنیم، می گوییم خدا توجه ندارد به من. ما بد می فهمیم یا بد فهمیدیم. شما نمی‌توانید یک چیزی را محکم بگیرید خدا هم زورش بیشتر از ما است در بیاورد، تا آخر عمرتان شما بنشیند ناله کنید، که چرا از چنگ من درآورد، عجب بی رحم است. نه، سیستم کار اصلاً یک جور دیگر است. شما تا به آنها چسبیدید و آن خرمن را درست کردید، و از تک تک آنها برکت می خواهید خوشبختی می خواهید، هویت می خواهید، نمی توانید از آنور چیزی بگیرید.پس مجبور می شود زندگی مجبور می شود آتش بزند، به خرمن ما. عاقل‌ترین شخص و خردمندترین شخص در جهان کیست؟ بفهمد که مرکزش را نباید مادی نگه دارد، نباید با چیزی هم هویت بشود. شما هر موقع به چیزی به کسی نگاه کردید، دیدید که دارد توجه شما را جذب می کند، توجه تان را بکشید بیرون، بگویید من نمی گذارم برود، این خطرناک است، می خواهد پول باشد، می خواهد مقام باشد، می خواهد جنس مخالف باشد هر چی، برای اینکه آن جزو خرمن شما خواهد شد، و خدا به آن آتش خواهد زد.بهترین کار عشق است معنی اش این نیست که ما کسی را دوست نداشته باشیم، فرق داریم به اینکه بچسبیم به یکی می گوییم این مال من، یا نه آزاد باشیم، او را هم آزاد بگذاریم، و هر چه خوبی داریم به او بکنیم، کمک بکنیم، همکاری بکنیم، دوست داشته باشیم، ولی آزاد هم بگذاریم، سلطه رویش نداشته باشیم. و او در مرکز ما نباشد، مرکز ما زندگی باشد، همه‌اش عشق جاری بشود، لطف جاری بشود، همکاری، مساعدت، حمایت، جاری بشود. ولی به محض اینکه می گوییم این مال من شد، کسی دیگر دست نزند به این، وای به حالت، درد هم شروع شد. 🌻 ۳۶۸ علمی عرفانی👇 @wittj2
🔮🎷توجه کنید در برنامه‌های قبل گفتیم که یکی بیمار می شود، و حضرت رسول می رود به عیادتش و تمثیل بیماری من ذهنی بود و حضرت رسول نماد خدا است. درست است که ما گفتیم خدا ما را مات کرده و این خرمن را جمع کردیم و این خرمن در واقع به ما بیماری داده، یعنی خلاصه ما من ذهنی درست کردیم. مولانا می خواهد بگوید که این من ذهنی یک موقعیت است، یک فرصت است برای انسان که به حضور برسد. بعبارت دیگر این که ما آمدیم بصورت هوشیاری وارد ذهن شدیم و یک من ذهنی درست کردیم چیز بدی نیست اصلاً بلکه چیز بسیار خوبی است، چرا که هوشیاری می آید می رود به ذهن هم هویت می شود هوشیارانه بیدار می شود، به نظر می آید زندگی یا خدا موقعی که ما آنجا هستیم، توی ذهن هستیم روی ما کار می کند، هوشیاری وقتی آزادانه و هوشیارانه بیدار می شود، خیلی فرق کرده، آن درست است که آن هوشیاری اولیه است، ولی الان مثل یک میوه ای است رسیده، الان می تواند دسترسی به زندگی داشته باشد، و هوشیارانه بداند کی هست.ما وقتی بصورت هوشیاری خام می آییم به این جهان نمی دانیم کی هستیم، وقتی می رویم ذهن و آگاهانه با شناسایی هم هویت شدگی ها بیدار می شویم، و پس از بیداری هوشیاری روی هوشیاری منطبق می شود، این هوشیاری جدید درست است که همان است، ولی خیلی فرق کرده، فرقش هم این است که می داند کی است، هوشیارانه می داند کی است، می داند که از جنس خدا است، از جنس بینهایت است، و زندگی این محصول را از ما می خواهد، بنابراین این بیماری من ذهنی بیماری خوبی است به شرط این که ما ازش استفاده کنیم، وقتی ما درد می کشیم اگر بدانیم به این علت درد می کشیم که باید بیدار بشویم، به عالی ترین چیز داریم بیدار می شویم. ولی اگر ندانیم ناشیانه زندگی کنیم، کورکورانه زندگی کنیم، درد می کشیم.دو راه دارد یا شما بدانید که چرا درد می کشید، درد می کشید که بیدار بشوید؟ یا نه، درد می کشید برای اینکه خدا ما را گرفته خوشش نمی آمده، آمده به ما درد داده،ما همینطوری باید درد بکشیم، بدبختیم دیگر! همچنین چیزی وجود ندارد، پس بنابراین درون قصه توجه کنید می گوید حضورت رسول می رود به عیادت یکی از یاران خودش و می گوید مولوی، مثنوی، دفتر دوم، بیت ۲۲۵۳ زنده شد او چون پیمبر را بدید گوییا آن دَم مر او را آفرید درست است که تمثیل پیغمبر است، می گوید: پیغمبر رفت پیش دوستش و او از دیدن حضرت رسول زنده شد، درست مثل اینکه حضرت رسول او را آفرید. یعنی چی؟ یعنی من ذهنی، این ذهن تنها جایی است که خدا می آید سراغ آدم، اگر ما هوشیار به این موضوع باشیم، مثل اینکه خدا دوباره ما دارد را می آفریند. توجه می کنید، بعدش مولانا ادامه می دهد... 🌻 ۳۶۸ علمی عرفانی👇 @wittj2
دیالکتیک علم و عرفان ناب
🔮🎷با سلام امروز را با غزل شماره ۳۶۸ از دیوان شمس مولانا شروع می کنم: 🌻گویم سخنِ شِکَرنَباتت؟ یا قِص
🍂مولوی، دیوان شمس، غزل شماره ۳۶۸🍂 گویم سخنِ شِکَرنَباتت؟ یا قِصّه چشمه حَیاتت ؟ رُخ بر رُخ من نهی بگویم کز بهرِ چه شاه کرد ماتت در خرمنت آتشی درانداخت کز خرمنِ خود دهد زَکاتت سرسبز کند چو تَرِّه زارَت تا بازخَرَد زِ تُرَّهاتَت در آتشِ عشق چون خَلیلی خوش باش که می‌دهد نجاتت عَقلت شبِ قَدر دید و صد عید کَز عشق دَریده شد بَراتَت سوگند به سایه لطیفت سوگند نمی‌خورم به ذاتَت در ذاتِ تو کِی رسند جانها؟ چون غَرقه شدند در صِفاتت چون جوی روان و ساجِدت کرد تا پاک کند ز سَیِّئاتَت از هر جهتی تو را بَلا داد تا بازکِشد به بی‌جَهاتَت گفتی که خَمُش کُنم، نکردی می‌خندد عشق بر ثُباتَت علمی عرفانی👇 @wittj2
کمی با من بنشین تا در آن نقشه‌ی جغرافیایی عشق، تجدید نظر کنیم. بنشین تا ببینیم تا کجاها مرزِ چشمانِ توست، تا کجاها مرز غم­‌های من! کمی با من بنشین تا بر سر شیوه ­ای از عشق به توافق برسیم... 🌻 👇 @wittj2
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد گفتم از قصه عشقت گرهى باز کنم به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد 🌻 👇 @wittj2