#عرفه
#حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
#سفیر
🏴
آیت الله فاطمی نیا فرمودند: «هر کس در روز عرفه، یادی از حضرت مسلم بن عقیل نکند، آن روز، چندان برکت و رحمت خاصی را درک نمیکند.»
....
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: سفیر و فرستاده تو نشانه عقل و ذکاوت توست.
👈 اطراف امام حسین علیه السلام آدمهای کمی نبودند اما برای این ماموریت خطیر، مسلم انتخاب شد
لذا در مقام مسلم بن عقیل همین بس که نشان عقل و ذکاوت امام زمانش بود.
شخصی بود که خبر شهادتش باعث و بانی چندین ساعت مناجات و حال و گریه و توسل امام زمانش شد.
الهی اگر قراره امام زمانمون گریه کنند، باعثش خبرِ فدا شدن ما باشه.😭
الهی وقتی خبر ما را به امام زمانمون میرسونن، نگه بهتر😭
نگه خستم کرده بود😭
نگه دیگه دوسش نداشتم😭
نگه بهتر که رفت😭
الهی بگه: نوش جونش😭
بگه دلتنگش میشم😭
بگه حیف بود با مرگ و کرونا و مریضی و روی تخت بیمارستان بمیره😭
بگه بایدم تیکه تیکه میشد😭
بگه بایدم خونش ریخته میشد😭
بگه خوب شد مثل جد غریبم رفت😭
بگه برای غسل و تشییع و نمازش خودم میام😭
بگه شب اول قبرش میام😭
بگه سفارشش کردم که ازش آسون بگیرن😭
یا صاحب الزمان😭😭😭
#حدادپور_جهرمی
📚 با کمی ویرایش از کانال #دلنوشته_های_یک_طلبه.
╲\╭┓
╭ 🏴 🍃 @woman_family
┗╯\╲
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
#دعوت
این روزها ثبت نام حوزه های علمیه خواهران شروع شده و برای خادمی دین و تلاش عالمانه اسم نویسی میکنند.
به عنوان کسی که تنها کتاب رمان در خصوص خواهران طلبه داره و چند تا سوژه جذاب دیگر هم قرار است انشاءالله کار کند، به حساسیت جایگاه این حوزه و تحصیل مجاهدانه آنان ایمان راسخ دارد عرض میکنم که👈 شرکت کنید. ثبت نام کنید و اگر خوش فکر و شجاع هستید این عرصه را خالی نگذارید.
همانطور که امام عظیم الشان فرمودند «اجازه ندید انقلاب دست نااهلان بیفتد»
به عنوان خاک پای آن مرد الهی عرض میکنم که «اجازه ندید مراکز حساس علمی مخصوصا حوزه های علمیه، به دست نااهلان و افراد ضعیف و منفعلان بیفتد.»
با همه انتقاداتی که هست و شرایط سختی که وجود دارد، اما هنوز هم مبارک ترین فضای علمی متعلق به حوزه هاست و باید زمینه تحصیل و رشد عالمان انقلابی را فراهم کرد.
خدایا تو شاهد باش که من هر کسی میشناختم و میدانستم استعداد و نورانیت رشد علمی و معنوی دارد به طرف فضای مقدس طلبگی دعوت کردم.
ضمنا اگر کم و کسری هست، به من نگاه کنید و پای خودم بگذارید. نه پای همه حوزه ها و همه علما و همه آخوندا و همه انقلاب و همه مردهای ریش دار و یقه بسته و مذهبی. قطعا مشکل از من و منِ نوعی است نه خانه امام زمان علیه السلام. لذا وظیفه عالم شدن را به خاطر چهار تا آدم مثل من خراب و فراموش نکنید.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
خدایا
امشب، تقدیر چهار سال آینده کشور رقم میخوره
چون امسال انتخابات ریاست جمهوری در پیش داریم
خدایا
رییس جمهوری برامون مقدر فرما که:
دروغگو نباشه
فریبکار نباشه
اتوکشیده و بیدغدغه نباشه
فقط فکر رنگ لباس و سر و صورتش نباشه
از اعتمادمون سواستفاده نکنه
برای دو تا دونه رای، دختر و پسرا به جون هم نندازه
قناری نشونمون نده اما کلاغ تحویلمون بده
چشمش به اون ور دنیا نباشه
با اون وریا خندان و با خودمون اخمو نباشه
مدام سوژه کس و ناکس بیگانه نشیم
برنامه داشته باشه
اما اهل برنامه خاصی نباشه
وقتی میخواد شعار بده، ما را چیز فرض نکنه
شعارهاش اجرایی و عملیاتی باشه
آخرش درنیاد بگه اختیاراتم کم بود
دهن منتقد را ندوزه
بهمون توهین نکنه
مدام از کابینه اش جاسوس در نیاد
از پشت شیشه ماشین ضد گلوله اش نفهمه که شادانیم یا غمگین
خونه اش ترجیحا از اتوبان همت به پایین باشه
بچه هاش اهل باشن
تو مملکت خودمون باشن
خودش و خانواده اش و تیر و طایفه و کابینه اش گرین کارتی نباشن
دیپلماسی را بر میدان ترجیح نده
وقتی وعده میده، مجبور نشیم بریم سنگر بگیریم
نه با قیمت مرغ بازی کنه و نه با تخمش
خدایا
یکی انتخاب بشه که آدم باشه
بعدا اپوزیسیون نشه
منحرف و ضد انقلاب درنیاد
نه با گوگوش و سروش ارتباط داشته باشه و نه با فالگیر و رمال
خدایا
یکی بیاد که اهل کار باشه
پیش از ظهر نیاد دفترش تا عصر، بعدش هم بره استخر و ماساژ
ماساژ اعصابمون نده
کلا تا روز آخرش، ایده پردازی و نظریه پردازی درباره اسلام و قرآن نکنه که حواسمون پرت بشه و نفهمیم چیکار کرده؟
آخوند و غیر آخوندش فرق نمیکنه
ما کلا از هر دوش خاطره بد داریم
یکی بفرست که مردمی باشه
تا تهش با مردم باشه
نه فقط موقع رای جمع کردن
دیگه نه حوصله داریم بریم شاه عبدالعظیم کسی را از تحصن دربیاریم
و نه دل و دماغ مونده که بریزیم درِ پاستور و براش کرم ضدآفتاب ببریم که پاشه بیاد بیرون!
خدایا
ما این انقلاب را با خون دل به اینجا رسوندیم
هر چی مسئولین تلاش کردند سرنگون بشیم، حضرت آقا و مردم نذاشتن
بالا غیرتا
جان عزیزت
یکی اینبار انتخاب بشه که دغدغه اش انقلاب و مردم باشه
آدم حسابی باشه
انقلابی باشه
جوون باشه
عزیز باشه
تن و بدنمون با اضافاتش نلرزه
بوی محرومین و عدالت و ولایت ازش بشنویم
خدایا
قربونت برم
دیگه سفارش نکنما
این دفعه از هر بار حساس تر هست
خودت بهتر از همه میدونی پیچ تاریخی در پیش داریم
خودت درستش کن
ما این انقلاب را باید وصل کنیم به انقلاب جهانی حضرت مهدی
اصلا صاحب این انقلاب خودشه
به حق خودش، هوامون داشته باش
قربانت
نوکرتم
محمد آغا؛ گل باغا🌷
#انتخابات
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
موضوع حجاب و عفاف منحصر به زنان و دختران نیست. اینطور نیست که اگر بانوان را نصیحت کردیم و یا از آنان به خاطر کوتاهی در این مسئله خورده گرفتیم، دیگر وظیفه ما محقق شده و باید به یکدیگر تقبل الله بگوییم.
خیر.
بلکه تاکید زیاد آقایان به خانم ها یا به خاطر فراموش کردن است و یا به دست فراموشی سپردن و یا شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت.
اصل موضوع اینجاست:
✅ رعایت حد پوشش برای آقایان هم واجب است. مخصوصا جوانانی که اهل ورزش و پرورش اندام باشند. اگر خانم ها حیا میکنند که این مطلب را به من و شما بگویند، خودمان باید اهل رعایت باشیم.
مگر میشود پسران جذاب و نیمه برهنه با بدن های ورزشکاری را در جامعه رها کرد و هیچ به آنها نگفت اما مرتب به پوشش و ظاهر بانوان تذکر داد؟!
این موضوع کاملا دو طرفه است. چرا طرف دوم بحث که مربوط به وظیفه پسران و مردان است مطرح نمیکنیم؟
کسی منکر عدم جذابیت بدن آقایان و لباس های تنگ و کوتاه آنان در قد و قامت ورزشکاری است؟
یا کسی میتواند ادعا کند که بانوان نسبت به دیدن وضع زننده پوشش آقایان کاملا بی تفاوت و بی اعتنا هستند؟
خب اگر جواب دو پرسش بالا منفی است، جسارتا چرا این ها را نمیگوییم؟
چرا فقط خانم ها را مدیون و مشغول الذمه نشان میدهیم؟
اگر دست و دل یک بانو به خاطر عدم رعایت پوشش مناسب مردان بلرزد، گناه ندارد؟ فقط اگر زن کاری کرد که مردان چشم و دلشان بلرزد مرتکب حرام الهی شده است؟
✅ در خصوص عفاف هم همین است. اگر عفاف به معنی پاکدامنی و چشم و دل سیری است، آیا فراهم نکردن زمینه بی حیایی فقط وظیفه بانوان است؟
چه کسی گفته زمینه گناه و بی حیایی فقط توسط زنان و دختران در جامعه فراهم و گسترش پیدا میکند؟
چرا در هفته حجاب و عفاف، از تکالیف مردان در خصوص تقویت عفاف جامعه و خانه و خانواده سخن نمیگوییم؟
بنظر شما اگر مرد و پسر یک خانواده نه در ظاهر و پوششان دقت کنند و نه اهمیتی به حیا و فراهم کردن زمینه پاکدامنی بدهند، چه انتظاری از زن و دختر خانواده میتوان داشت؟
مردی که با میل خود ماهواره میخرد
با میل خود شبکه های آنچنانی ماهواره را زیر و بالا میکند
هر طور خواست میپوشد
هر شوخی که خواست پشت تلفن و یا در جمع دوستان خانوادگی اش میکند
بد دهن است و کلمات رکیک تبدیل به نقل و نبات دهانش شده
و حتی از دست درازی به بیش از حق خود در پاسخگویی به امیالش ابایی ندارد
هر لقمه و شبهه ناکی را سر سفره میآورد
و حتی دوست ندارد وقتی در میهمانی های مختلط است تیپ و ظاهر نوامیسش جلوی زن و دختر بزک کرده دوستانش کم بیاورد
و ده ها چیز دیگر
آیا باز هم به نظر شما #فقط باید به بانوان گفت رعایت کنید یا باید به آقایان هم تذکر داد و لااقل سالی یکبار به آنها تذکر داد؟!
👈 از قدیم گفته اند «یک سوزن به خودت بزن و یک جوال دوز به مردم»
بحث واضح است
انشاءالله عامل به تکالفیمان باشیم.
#حجاب
#عفاف
#هفته_حجاب_و_عفاف
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
ی چیزی دیشب میخواستم بگم اما نشد. تا اینکه امروز خیلی بیشتر درباره اش فکر کردم و به نتایج بهتری رسیدم. لذا نه تنها از سکوت دیشبم پشیمون نیستم بلکه خیلی هم راضی ام☺️
امشب بازی فوتسال ایران و قزاقستان بود. ما تا اوایل نیمه دوم، دو هیچ جلو بودیم اما متاسفانه بازی را سه دو واگذار کردیم!
چرا؟
چون بعد از دو تا گل، رفتیم تو لاک دفاعی. دیگه حمله نکردیم. همه زور و قدرت خودمون را گذاشتیم برای دفاع از آن چیزی که به دست آوردیم.
غافل از اینکه دو دستی فرصت حمله و در موضع تهاجم بودن را به رقیب دادیم و حواسمون هم نیست که چقدر خطرناکه این حرکت.
خدا حفظ کند استاد محمد رضا سرشار عزیز. یک بار که خیلی دنیا به من فشار آورده بود خدمتشان عرض احوال کردم. ایشان گفتند: «ابتدا و انتهای هیچ شهری، مجسمه ای از منتقدان و دشمنان کسی درست نکرده اند چه برسد به اینکه خیابان و کوچه ای را به نامش ثبت کنند. هر جا میروی، مجسمه و خیابان و دانشگاه و مراکز علمی و معنوی را به نام صاحب اثران و اندیشمندان ساخته و نامیده اند.
بخاطر همین، نه تنها نباید ترسید بلکه باید وقت و عمر خودمان را مصروف تولید کنیم. بنویس و تولید کن و روز به روز محصولات مرغوب تر به جامعه عرضه کن تا قوی ترین باشی.»
امروز اربعین بود.
با خودم فکر میکردم اگر امام سجاد و حضرت زینب سلام الله علیهما بعد از واقعه کربلا وارد لاک دفاعی میشدند، نه سخنرانی میکردند و نه روشنگری میکردند و نه اقدام به حملات مکرر به دستگاه فاسد بنی امیه داشتند، برای همیشه تاریخ محکوم بودند.
بسیار جذاب است که خاندان اهل بیت، با اینکه بدترین وضع ممکن از لحاظ آسایش و جسمی داشتند اما منفعل نشدند. چنان به بنی امیه و یزید حمله کردند که یزید مجبور به پاسخگویی شد و نهایت الامر پذیرفت که اشتباه کرده و همه تقصیرها را گردن پسر مرجانه انداخت.
رفیق
خودت را در موضع انفعال و دفاع ننداز.
سرت بنداز پایین و کاری که میدونی درست هست و مورد رضایت امام زمانت هست انجام بده.
وقت خودت برای قانع کردن کسانی صرف نکن که حتی اگر ده تا انگشت هم عسلی کنی و بذاری تو دهنشون، آخرش در میان بهت میگن اصلا چرا انگشت داری؟!
هر کس رفت تو لاک دفاعی، باید به ریز و درشت و چپ و راست جواب بده. مثل دروازه بان ایران که بیچاره مجبور شد تاوان عقب کشیدن تیمش را با خوردن سه تا گل ...
آخرش هم باختیم و فقط محض دلخوشی گفتیم «چیزی از ارزش های ما کم نشد»!
بِکِش جلو
تو حمله کن
بازی را نکش به زمین خودت
زمین حریفت را تبدیل کن به اتوبان
کوتاه نیا
مجبور نیستی به هر صدایی توجه کنی.
عقب بکشی، جفت پوچ باختی.
فقط وقتی عقب بکش، که حضرت عباسی بفهمی راه را اشتباه رفتی.
فقط اون موقع است که نباید لجبازی کرد.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
همه ما از سرِ اسب ها بلند شدیم تا دقیق تر ببینیم. دیدیم یک نفر نشسته کنار آب باریکه ای و به کاری مشغول است. لباسش از خودمان بود. به خاطر همین جرات کردیم اما با احتیاط به همان طرف رفتیم.
خودش بود. جمال نورانی حیدر در آنجا نشسته بود و در آب باریک، آستین و ذوالفقارش را میشست و طاهر میکرد. دل و جانمان روشن شد. از اسب پیاده شدیم و به طرفش دویدیم. به ایشان که نزدیک شدیم، سلام کردیم و به تماشایش نشستیم.
-علیکم السلام. شما کجا و اینجا کجا؟
- خدا قوت. ما حتی از وسط کشته ها هم جرات رد شدن نداشتیم. چه برسد به اینکه کیلومترها پشت جبهه دشمن نفوذ کنیم!
- از ترس فرار نکنید. ترس مانند سگی است که اگر از او فرار کردی، دنبالت می آید.
کیف کردیم از لحظاتی که کنارش بودیم. وضویی ساخت و رکعتی نماز خواند. ما سه چهار نفر پشت سرشان ایستاده بودیم و پچ پچ میکردیم. مانده بودیم از پیامبر چه بخواهیم که بعدا پشیمان نشویم و نگوییم کاش چیز بیشتری خواسته بودیم.
تا اینکه حیدر برگشت و ما را دید. میخواست سوار اسبش بشود که علت همهمه ما را پرسید!
گفتیم: آقا جان، رسول الله وعده داده که هر کس خبر سلامتی شما را بیاورد، هر چه خواست بدهد! مانده ایم چه بخواهیم که هم در شان رسول خدا باشد و هم چیز بزرگی باشد.
علی چیزی فرمود که آن لحظه ندانستیم یعنی چه و مثل کودکان و مجانین به هم نگاه کردیم. فرمود «از رسول خدا بخواهید یکی از آن حرفهای نگو را به شما یاد بدهد!»
ما که نفهمیدیم یعنی چه؟ اما میدانستیم که قطعا چیز با ارزشی است و پشیمان نخواهیم شد.
خلاصه کنم. محضر رسول خدا رسیدیم. پیامبر به محض دیدن علی از جا برخواست و به استقبال آمدند و همدیگر را در آغوش کشیدند. خلائق جمع شده بودند و از خوشحالی پیامبر خوشحال بودند و تکبیر میگفتند.
رسول خدا رو به طرف ما کردند و فرمودند: الوعده وفا! هر چه میخواهید بگویید.
ما هم زمان گفتیم: لطفا یکی از جملات نگو را برای ما نقل کنید.
رسول خدا لبخندی زدند و یک «این هم از خودتان نیست و شکل این حرفها نیستید و عقلتان نمیرسد به این صحبت ها و این هم قطعا علی به شما آموخته!» خاصی در نگاهشان بود.
رسول خدا سوزنی را پیدا کردند و در آب زدند و رو به خورشید گرفتند و از جماعت پرسیدند «چه میبینید؟»
هر کسی چیزی گفت.🤔
پیامبر فرمودند «ذرات آبی را که روی تیزی این سوزن جمع شده میبینید؟»
خب دیدن آن ذرات کوچک آب روی نوک تیز یک سوزن باریک خیلی سخت بود. مخصوصا برای آنانی که دورتر ایستاده بودند و در جمعیت زیاد گرفتار شده بودند.
آن وقت، رسول الله جمله ای فرمودند آسمانی ... جمله ای که بساط عیش دنیا و حُسن عاقبت و بساط بهشت آخرت را هم جور میکرد.
فرمود: «ای مردم! هر کس به اندازه همین ذرات کوچک و ناچیز آب، روی این تیزی سوزن، محبت و مهر و عشق علی را در دل داشته باشد اهل نجات است!»
نقل به مضمون از سخنان ائمه اطهار علیهم السلام
نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
آقا
برادر
لطفا این روزا بیشتر حواست به خونه باشه.
خونه تکونی خیلی خوبه و بهتر اینه که تو هم کمک زن و بچه ات بدی
اما
از خونه تکونی و کمک مهم تر و بهتر اینه که همسرت بدونه چند روز ، و یا لااقل چند ساعت ، وقف کمک به خانم خونه ات در کارای خونه هستی.
بذار این چند ساعت، بشه کفاره همه لحظاتی که نبودیم و نیستیم اما هر شب بدون توجه ، با یه خونه تر و تمیز و خانم و بچه های مهربون مواجه میشیم و از خودمون هم نمیپرسیم چقدر این وضعیت آرامش و جذاب و خودمونی ، زحمت داره و زن داره زحمت زیادی میکشه.
برادر
حتی اگرم کمک نمیکنی
لطفا بعد از غذا نگو "حالا ولش کن بعدا جمع میکنی"
تو خیابون درحالیکه زنت بچه بغلشه، کیف رو شونشه، دستش به شال و چادرشه، جلو جلو راه نرو واسه خودت.
توجمع وقتی پسرت نشسته به دخترت نگو پاشو به مامانت کمک کن.
خونه داری و بچه داری و بشور بپز رو "تو که همش بیکاری" ندون!
حواست به اینا هم باشه
زن ، اسم اینا را میذاره محبت
میذاره زن دوستی
حتی به همین چیزای ساده میگه عشق
به خدا
از خودش بپرس
اگه نگفت ، هر چی خواستی بگو
خلاصه
دمِ عیدی ، حواست به این چیزا هم باشه.
مرسی
اه
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
بچه ها این حدیث را شنیده بودید؟👇☺️
«كونوا ورقا لا شوك فیه فان من كان قبلكم كانوا ورقا لا شوك فیه و قد خفت ان تكونوا شوكا لا ورق فیه»
امام باقر علیه السلام:
گل بی خار باشید. چنانچه گذشتگان شما گل بی خار بودند. میترسم شما خار بی گل باشید.
الأصول الستة عشر من الأصول الأولیة (ط - دار الشبستری) , جلد1 , صفحه69
چقدر قشنگه این حدیث🌺
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
اتفاقا از عدم تایید یا عدم احراز صلاحیت روحانی و امثال او نباید استقبال کنیم. چرا که همچنان توهم میکنند که بدنه مردمی دارند.
بلکه باید تمام تلاشمان را بکنیم که با رأی ندادن مردم به آنها کنار گذاشته بشوند.
میدانم کار سختی است اما کار اساسی، رأی نیاوردن آنها در انتخابات و پایان سپهر سیاسی آنان است.
#انتخابات
#مجلس
#خبرگان
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
https://virasty.com/Jahromi/1703481710141727102
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
✔️پنج نکته درخصوص اجرای #طرح_نور توسط نیروی انتظامی
✍محمد رضا حدادپور جهرمی
۱. همانقدر که روی پیشانی کسی ننوشته که عمله دشمن و یا پیادهنظام شیطان است، روی پیشانیاش پاک و معصوم و بیآلایش و بدون قصد و غرض هم ننوشته.
پس آن مأمور انتظامی چطور باید بفهمد که دخترخانم پاک و بیآلایش اما با وضعیت زننده و نیمه لختِ شما، آیا با قصد و برنامه دشمنی با آن سر و وضع پا در پیادهرو گذاشته یا خیر؟!
باید به آن مأمور انتظامی حق داد. چرا که نیتخوان ندارد. مأمور به تکلیف و آنچه میبیند است نه اهمالکاری و تساهل.
۲. در همان وضعیتِ زننده دخترکان و سایر بانوان، نه کسی میخواهد شرع و اسلام را از پهنا در حلقش فرو کند و نه میخواهند او را به زور به بهشت ببرند. اصلا بحث هدایت و تربیت نیست. هر کس اسم هدایت و تربیت آورد، به کل تعطیل العالمین است و با او سر سوزنی بحث نکنید. چرا که کف خیابون، جای هدایت و تربیت نیست.
بلکه حرف نظام اسلامی یک کلمه است: مبارزه و برخورد با مظاهر بیقانونی و بیحیایی علنی.
اگر شما و یا دختر خانم و یا همسر و مادر شما با برخورد با بیحیایی علنی مشکل دارد، عقلا نباید طرف شخص ایستاد. مگر آن که از اساس، عقل را پایه و مبنای تصمیماتتان ندانید.
۳. دفع خطر محتمل عقلا واجب است. یعنی اگر عقلت میگوید که دختر و همسر و مادرت با وضعیت زننده در خیابان و معابر عمومی حاضر شوند، ممکن است مورد برخورد سخت مأمور انتظامی و یا کشاندن و سوار کردن در ون قرار بگیرند، عقلا باید دفع خطر کنی و به آنها بگویی ملاحظات اجتماعی را رعایت کنند. و الا این تو بودی که دفع خطر نکردی و دلت برای مادرت مادرش مادرتون، خواهرت خواهرش خواهراشون نسوخت و فرستادیش جلوی ونِ مامورِ معذور.
۴. وقتی نظام اسلامی تصمیم به اجرا و ابلاغ میگیرد، فقط جای حمایت و دقت عالمانه در بهتر انجام شدن آن تکلیف است. لذا اگر مخالفید و یا کلا دید و نگاهتان فرق میکند، همه بحث و جدلها مال قبل از ابلاغ و اجراست. نه الان که مامور ما در کف خیابان در حال اجرای تدابیر است.
لذا توییت و حرفهای انتزاعی و روشنفکری و نقد و نظر و امثال آن در هنگام اجرای ابلاغیه و قانون، سبب خالی کردن دل مؤمنین و شل کردن پای مأمور انتظامی است. که این اگر قابل پیگرد قانونی نباشد اما مورد مواخذه الهی قرار خواهد گرفت.
۵. این دومین بار است که در دوران ریاست جمهوری آیت الله رئیسی، و در سال آخر دور اول دولت ایشان، زیر بار اجرای برخورد با مظاهر بیحیایی علنی رفتهاند. ضمن خداقوت به ایشان و دستمریزاد به سردار رادان عزیز و پرسنل خدوم نیروی انتظامی، از این اقدام شجاعانه حمایت کرده و قلم و زبان و آبرویمان را در خدمت مبارزه با بیحیایی علنی قرار میدهیم.
#گشت_ارشاد
#طرح_نور
#مبارزه_با_بی_حیایی
#بی_حجابی_ممنوع
#لطفا_نشر_حداکثری
⛔️ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنها نوعی وسیله دفاعی بیولوژیک دارند که نامش #امید است...
#حال_خوب
#فدای_سرت
#دل_خوش
#ناامیدنشو
✍ کانال #حدادپور_جهرمی
@Mohamadrezahadadpour
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
بسم الله الرحمن الرحیم
🔶از مادربزرگش ...🔶
✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی
حلقه بزرگی از شاگردانش در مسجد بزرگ دمشق، گِرد او جمع شده بودند. درس پایان یافته بود و مثل همیشه، شاگردانش اطرافش را گرفته بودند و سوالبارانش میکردند. او هم با سعه صدر به سوالات مهمشان جواب میداد.
-استاد در این ایام غیبت صغری چه کنیم؟
-آنگونه که به ما رسیده، به زودی غیبت کبری آغاز میشود. اگر از منِ پیرمردی که هفتاد هشتاد سال عمر خودش را در علوم مختلف صرف کرد میشنوید، در تحصیل علم و دستگیری از یتیمان آل محمد که همان شیعیان هستند کوشا باشید. کاری به جز دستگیری و خدمت به مردم به ما یاد ندادهاند.
-استاد چرا به بیت المقدس برنمیگردید؟ مگر شما متولد بیت المقدس نیستید و سالهای زیادی در حلب و بیت المقدس زندگی نکردید؟ چرا دمشق؟
-به خاطر علم پسر جان. علم. اگر هفتاد هشتاد سال دیگر هم عمر کنم، مانند تشنه ای که دنبال آب حیات است، دنبال علم خواهم رفت. هنوز به پنجاه سال نرسیده بودم که لقب کشاجم را برای خود انتخاب کردم. کاف اشاره دارد به کاتب بودن، شین اشاره دارد به شاعر بودن، الف اشاره دارد به ادبیات، جیم اشاره دارد به علم جدل و منطق، میم اشاره دارد به متکلم و منجم بودن. سالها بعد وقتی در طب به جایی رسیدم که حرف اول را در حلب و دمشق و بیت المقدس میزدم، طاء به اول اسم خودم افزودم و شدم «طکشاجم»
همه شاگردان لبخند زدند و استاد را ستودند. یکی از شاگردان سوالی پرسید که سبب شد طکشاجم برای لحظاتی سرش را پایین بیندازد و سکوت کند. آن شاگرد پرسید: «استاد! چرا شعر؟ منکر طبع لطیف شما نیستم اما بنظرتان شاعر بودن با علوم بزرگی که در سینه دارید، جمع میشود؟»
طکشاجم پس از اندکی سکوت، سر بلند کرد و گفت: «شعر را از مادربزرگمان داریم. همانگونه که ایمان و اسلام را از آن بانو داریم. اصل و نسب ما به یهودیانی میرسد که ... بگذریم ... مادر بزرگی داشتم. سالها با مردی بی رحم زندگی کرد. مردی که تخصصش شکنجه و زندانبانی بود. اینقدر حرفه ای شیعیان و مخالفان عباسی را شکنجه میداد که معمولا کسی در برابرش مقاومت نمیکرد و زود میشکست. تا اینکه ماموریتی به او رسید. زندانی به او سپردند که مرد خاصی بود. از او دنبال حرف نبودند. فقط قصدشان شکستن او بود. قصدشان حذف او از پیشِ چشم و انظار شیعیان بود. به مدت هفت سال در دو زندان زندانی اش کردند اما جواب نداد. انواع و اقسام عملیات روانی علیه او انجام دادند ... از آوردن زنان آوازخوان و رقاصه گرفته تا تبعید و تهدید خانواده اش ... هیچ اثری بر آن زندانی نداشت.
پدربزرگم احساس شکست میکرد. شش ماه وقت گرفت تا فکری به حال آبرویش کند. آن زندانی شده بود قاتل آبروی پدربزرگِ یهودی ما که نامش سِندی بن شاهک بود.
سندی بن شاهک به اورشلیم رفت. به نزد اساتید و فحولِ و چیره دستان یهود مراجعه کرد. از آنان مشورت گرفت. آنان به او گفتند که تا زندانی را وارد خانهات نکنی و مدام تحت نظر نداشته باشی، زندانی فرصت استراحت و تنفس پیدا میکند. وقتی زندانی فرصت تنفس و برخورد با نور را پیدا کند، عقل و مشاعرش کار میکند و تبدیل به رقیب میشود و کارِ شکستن او دشوارتر میگردد. آنان به او پیشنهاد ساختن مطامیر دادند.
🔺مطامیر چیست؟ در زیرزمین خانه ها چاهی را حفر میکردند که به جای این که مستقیم در زمین فرو برود، به حالت پلکانی و کَج تا عمق بیست سی متر در قعر زمین میرفت. با عرضی به اندازه نشستن یک نفر. یعنی پله ها به اندازه رفتن فقط یک نفر جا داشت. تهِ این مطامیر مخوف، سقفی کوتاه، یعنی به اندازه نصفِ ایستادن یک انسان معمولی ارتفاع داشت. خب در چنین شرایطی نه میتوان خوابید و نه میتوان ایستاد. فقط باید خود را جمع کرد و به دیوار آن گودال تاریک تکیه داد.»
اشک، تمام صورت طکشاجم را فرا گرفته بود. دستی به صورت و محاسنش کشید و ادامه داد: «روزی مادربزرگم دیده بود که سِندی به همراه یک نفر وارد منزل شد. سربازان حکومتی آن دو نفر را به منزل رسانده بودند و رفته بودند. مادربزرگم از سندی پرسیده بود که این مرد کیست که با چشم و دست بسته به زیرزمین بردی؟
سندی گفت: این مرد همان کسی است که آبروی چهار خلیفه را برده. آبروی مرا هم برده. نه میشکند و نه حرف میزند. اینقدر اینجا میماند که یا جنازه او مطامیر خارج شود یا جنازه من!
#حدادپور_جهرمی
ادامه مطلب👇