زن، خانواده و سبک زندگی
#زن_در_اسلام
#شهداء
#الگوی_سوم_زن
🌺 امروز سالگرد شهادت مریم فرهانیان است.
👈 شهیدهای که کفنش حرم امام رضا(علیه السلام) را طواف کرد.
به این بهانه، سراغ کتاب خاطرات صمیمیترین دوستش در دوران جنگ رفتهایم، کتاب «شماره پنج، روایت فاطمه جوشی از نقش زنان در مقاومت آبادان» به نویسندگی مرتضی قاضی کتابی که پر است از خاطرات تلخ و شیرین درباره مریم فرهانیان.
✅ در بخشی از این کتاب می خوانیم:
رفتم بنیاد شهید؛ بنیاد شهید در لین ۱۵ آبادان یک ساختمان داشت که توی آن باغ نسبتاً بزرگی بود. خانم سامری و مریم تازه از روستا آمده بودند. گفتم: «مریم! من یه مدتی میخوام برم ماهشهر از اونجا برم مشهد، خونه برادرم، شما نمیاین؟» گفت: «نه، ما چند تا برنامه و پروژه داریم برای خانواده شهدا. بچهها توی روستا منتظرن. دلم میخواد، ولی نمیام.» به خانم سامری گفتم، گفت: «نه.» گفتم: «حالا سوغات چی میخواین براتون بیارم؟»
فرشته اویسی هم بود، گفت: «برای من یه انگشتر فیروزه خوشگل بیار.» سنیه گفت: «برای من یه تسبیح بیار.» گفتم: «مریم تو چی میخوای؟» مکث کرد، گفتم: «خب حرف بزن. همیشه کارت همینه. هر موقع ازت سؤال میکنم باید یه عالمه فکر کنی.» گفت: «من هیچی نمیخوام.» گفتم: «نه حالا که اینا گفتن، بگو هر چی میخوای.» گفت: «هرچی بگم برام مییاری؟» گفتم: «بله میارم، هر چی باشه.» گفت: «هر چی بخوام؟» گفتم: «آره.» گفت: «برام یه #کفن بیار!» گفتم: «ایبابا! تو بمیر، توی آبادان کفن مجانیه، مریم کفن برای چیته؟» گفت: «نه به خدا، جدی میگم.» هر موقع میخواست روی حرفی تأکید کند، میگفت "به خدا"؛ دستش را هم تکان میداد.
گفت: «به خدا جوشی جدی میگم، کفن برام میاری؟» گفتم: «واقعاً کفن میخوای؟» گفت: «بله، ولی یه شرط داره.» گفتم: «چی؟» گفت: «این کفنو حتماً به ضریح آقا بمالی، متبرک بشه.»
💠 برای خواندن ادامه ی این داستان لطفا کلیک کنید.
🎋 #موقوفه_مجازی_زن_خانواده_و_سبک_زندگی
🎋 Mohsenzade.com/zm
🎋 Womanfamily.ir
🎋 https://www.aparat.com/woman_family
🎋 @woman_family