eitaa logo
بانوان برتر کاشان
12.1هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
962 ویدیو
39 فایل
🌸اولین و بزرگترین کانال رسمی بانوان کاشان کانال اطلاع رسانی جلسات عمومی بانوان معرفی کلاسهای هنری و دوره های تربیت مربی هواشناسی اخبار مهم، مفید و بانشاط کاشان 😊 بزرگواران خوش آمدید 💚 اخبار و پیشنهادات @baanovan_bartar ❤️تبلیغات
مشاهده در ایتا
دانلود
بانوان برتر کاشان
🌷 #رمان_واقعی_نسل_سوخته 🌷 قسمت #شصت_و_هشتم یه الف بچه با حالت خاصی بهم نگاه کرد چرا نمیری؟ توی مرا
🌷 🌷 قسمت مثل کف دست برگشتم توی اتاقم بی حال و خسته دیشب رو اصلا نخوابیده بودم صبح هم که رفته بودم دعای ندبه بعد از دعا سه نفره کل مسجد رو تمییز کرده بودیم استکان ها رو شسته بودیم و اما این خستگی متفاوت بود روحم خسته بود و درد می کرد اولین بار بود که چنین حسی به سراغم می اومد - اگر من رو اینقدر خوب می شناسی اینقدر خوب که تونستی توی یه حرکت همه چیز رو از زیر زبونم بکشی پس چرا این طوری در موردم فکر می کنی و حرف میزنی؟ من چه بدی ای کردم؟ من که حتی برای حفظ حرمتت بی اختیار، اشک از چشمم فرو می ریخت پتو رو کشیدم روی صورتم هر چند سعید توی اتاق نبود. خدایا بازم خودمم و خودت دلم گرفته خیلی. تازه خوابم برده بود که با سر و صدای سعید از خواب پریدم از عمد چنان زمین و زمان و در تخته رو بهم می کوبید که از اشیاء بی صدا هم صدا در می اومد اذیت کردن من کار همیشه اش بود سرم رو گیج و خسته از زیر پتو در آوردم و نگاهش کردم. چیه؟ مشکلی داری؟ ساعت 10 صبح که وقت خواب نیست می خواستی دیشب بخوابی. چند لحظه همین طور عادی بهش نگاه کردم و دوباره سرم رو کردم زیر پتو. من همبازی این رفتار زشتت نمیشم کاش به جای چیزهای اشتباه بابا کارهای خوبش رو یاد می گرفتی. این رو توی دلم گفتم و دوباره چشمم رو بستم - خدایا همه این بدی هاشون به خوبی و رفاقت مون در. شب مامان می خواست میز رو بچینه عین همیشه رفتم توی آشپزخونه کمک در کابینت رو باز کردم بسم الله گفتم و پارچ رو برداشتم تا بلند شدم و چرخیدم محکم خوردم به الهام با ضرب، پرت شد روی زمین و محکم خورد به صندلی 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 @women_kashan