eitaa logo
گلچین مولودی یا زینب(سلام الله علیها)
7.7هزار دنبال‌کننده
706 عکس
625 ویدیو
156 فایل
#گلچین_مولودی_یازینب_سلام_الله_علیها کپی و نشر بدون نام کانال جایز نیست⛔️ http://eitaa.com/joinchat/1591017491C4e1047a90c
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بانوی مرد آفرینِ مُلکِ غیرت زینب است شیر زنِ میدانِ ایثار و شجاعت زینب است شهرِ حلم و بینش و ایمان و احسان و وقار بحرِ علم و دانش و عرفان و حکمت زینب است چشمه ی صاف و زلالِ پاکی و شرم و حیا قلّه ی کوهِ صبوری و صلابت زینب است بر دلِ غمدیده ی تفتیده ی همچون کویر بارشِ ابرِ بهارِ جود و رحمت زینب است دستِ خالی رد نمی گردد زِ درگاهش کسی دخترِ مردِ بزرگِ با کرامت زینب است ای سلیمان ، بر جلال و شوکتت ، کمتر بناز صاحبِ جاه و جلال و قدر و شوکت زینب است ظاهراً اسمش نباشد در میانِ چار و ده باطناً امّا نگینِ آلِ عصمت زینب است بابِ حاجت ، بر همه باشد ابوفاضل ولی رمزِ قفلِ بر روی این بابِ حاجت زینب است گر حکومت می کند بر کشورِ دل ها حسین مالکِ اصلی این مُلکِ حکومت زینب است خیلِ عُشّاقُ الحسین ، دارد هزاران مدّعی بی گمان ، در این میان ، در اوجِ رتبت زینب است زینبیون غم ندارند روز حشر ، دانی چرا؟ نایب الزّهرا ، شفیعه ، در قیامت زینب است محرمِ رازِ دل و غمخوارِ اصحابِ کسا مطلعِ دیوانِ شعرِ رنج و محنت زینب است با ولای حیدری و با حجابِ فاطمی حامی جان بر کفِ دین و ولایت زینب است کربلا شد کربلا ، از صبرِ اُختُ المجتبی قافله سالارِ راهِ استقامت زینب است معنی قلبِ صبور و اُسوه ی صبرِ جمیل باغبانِ باغِ خونینِ شهادت زینب است شانه اش در زیرِ بارِ داغِ طفلان خم نشد مصحفِ تفسیرِ صبرِ بی نهایت زینب است روحِ نستوهِ علی ، گردیده در او منجلی در فصاحت ، در بلاغت ، با شهامت زینب است دشمنان ، یکسر همه ، از خُطبه اش در واهمه وارثِ زهرایی دارای قدرت زینب است روز ها از قِصّه ی پُر غُصّه اش ، شب می شود در مصیبت مادرِ اندوه و کُربت زینب است یک تنه بارِ اسارت را به دوش خود کشید در اسارت پاسدارِ اهلِ عترت زینب است دیده تر ، بر کودکانِ خون جگر ، همچون سپر سلسله ، بر دست و بر پا ، بی شکایت زینب است آن که در کرببلا وکوفه و شامِ بلا تازیانه بر تنش خورده به شدّت زینب است شاعر : حمیدرضا گلرخی
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 به نام نامی زینب که آیت العظمی است قسم به نام عقیله که علم الاسماست بلند مرتبه بانوی فاطمی علی تمامی وجناتش تمامی مولاست غلامزاده ی ایلش قبیله ی مجنون کنیز خادمه هایش عشیره ی لیلاست نفس نفس نفحاتش چکامه ای شیوا و حرف حرف کلامش قصیده ی غراست قلم چگونه نویسد که خامی محض است کلام پخته ی عمان بخوان که روح افزاست زنی که دست خدا را در آستین دارد زنی که یک تنه مرد آفرین کرببلاست برای آل عبا بوده واجب التعظیم حسین، فاطمه، احمد، حسن، علی، زهراست عقیله ای که عقول از مقام او حیران فهیمه ای که فقاهت ز فهم او رسواست ندیده سایه ی او را نگاه همسایه اگرچه مدت سی سال پیش این دریاست ندیده سایه ی او را مدینه یا مکه که شهر در قرق چند حضرت سقاست نسیم هم نوزد سمت چادرش حتی که این حریم ؛ حریم فرشته های خداست نه خاک بر دهنم رخصتی فرشته نداشت مقام چادر خاتون فاطمه بالاست هزار مرتبه شوید دهان به مشک جبریل هنوز بردن نامش برای او رویاست ز مادحین بزرگی این سرا مریم ز واصفین بلندی این حرم عیسی ست رکاب ناقه که سر قفلی علمدار است ستون خیمه که قلب خیام عاشوراست پناهگاه تپش های خسته ی سجاد امام هاشمیان و شفیعه ی فرداست اگر حسین در اعماق سینه ها جاری ست اگر حسینیه ای در تمامی دل هاست ولی حسین خودش زینبیه ای دارد که در تمامی افلاک بیرقش برپاست... حسن لطفی
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 زینب ای شیرازه ی اُمّ الکتاب ای به کام تو، زبان بوتراب از بیانت سربه سر توفان خشم نوح می دوزد به توفان تو چشم درکلامت، هیبت شیر خدا در زبانت، ذوالفقار مرتضی بازگو ای جان شیرین علی داستان درد دیرین علی ازهمان نخلی که ازپای اوفتاد خون پاکش نخل دین را آب داد رازدل را با زبان آه گفت دردهایش را به گوش چاه گفت بازگو با ما ز درد فاطمه زاشک گرم و آه سرد فاطمه بازگو کن قصه مسمار را ماجرای آن در و دیوار را بازگو آن شب علی چون می گریست در فراق فاطمه خون می گریست از بهار و از خزان او بگو از مزار بی نشان او بگو گو به ما از مجتبی، ابن علی دردهای آن ولیّ بن ولی از همان طشتی که پرخون شد ازو دامن افلاک گلگون شد ازو زینب ای شمع تمام افروخته یادگار خیمه های سوخته بازگو از کربلای دردها قصه نامردها و مردها بازگو از باغهای سوخته نخلهای سربسر افروخته بازگو از کام خشک مشکها گریه ها وناله ها واشک ها بازگو از مجلس شوم یزید وان تلاوتهای قرآن مجید بازگو از آن سر پُر خاک و خون لاله رنگ و لاله فام و لاله گون ماجرای آن گل خونین دهان وان لب پرخون زچوب خیزران با دل تنگ تو این غمها چه کرد؟ دردها و داغ و ماتمها چه کرد؟ فاطمه! گر تو علی را همسری وز شرافت مصطفی را مادری کار زینب هم گذشت از خواهری کرد در حق برادر، مادری چون تو، در دامان، که دختر پرورد؟ کی صدف، اینگونه گوهر پرورد شاعر : محمد علی مجاهدی
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 کربلا هر آنچه دارد از جنابِ زینب است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است برگِ زرّینش گشاییم از شعور و معرفت معرفت زیباترین آئین نابِ زینب است بهترین عنوانِ آن تسلیم حق در بندگیست عشق و عرفان آخرین درسِ حسابِ زینب است شرحِ این عنوان بیاموزیم حدیثِ عاشقی عاشقی چون راه و رسم و انتخابِ زینب است از سرِ عرفان بخوانیم این حکایت مو به مو امرِ طاعت در ولایت باز تابِ زینب است باید این درسِ گران را جوهری با خون نوشت دفترش آن سینه ی پُر التهابِ زینب است شیوه ی دشمن شناسی از پدر آموخت او راه و رسمش در حقیقت انقلابِ زینب است سینه اش نورِ ولی است و ضمیرش منجلی گفت هر تسلیمِ دشمن اجتنابِ زینب است هم فصاحت هم بلاغت در بیانِ نطقِ او درسِ زهرا و علی و اکتسابِ زینب است آن زمان افتاده روی چاک چاکِ پیکرش در میانِ قتلگه خون تا رکابِ زینب است شمع جانش ذره ذره آب شد در کربلا راوی این قصه آن حالِ خرابِ زینب است بوسه بر حلقومِ بی سر گو چگونه ممکن است ‌این صدا آمد از آن سر دل کبابِ زینب است راسِ تو امشب اسیران را جلو داری کند در دلِ شب روی نیزه آفتابِ زینب است کوفه و شام و اسارت را من از جان میخرم گر چه این محمل نشینی یک سرابِ زینب است مجلس و تختِ یزید و کوفیانِ تیره بخت خطبه های آتشین فَصلُ الخطابِ زینب است بهترین آموزه ها در صحنه ی کرببلا از همه بالاتر آن نقشِ حجابِ زینب است آنکه درسِ معرفت از مکتبِ زینب گرفت تا ابد در زمره ی اجر و ثوابِ زینب است‌ آنچه گفتیم این اثر شرحِ تمامِ قصه نیست این فقط یک گوشه از رنج و عذابِ زینب است کربلا این جلوه ی آیات و اسرارِ خدا چهره ی گلگونِ او خونِ خضابِ زینب است نامِ او عنوانِ این هم حاکی از رنج و بلاست تا ابد آیینه ی روی نقابِ زینب است حکمتِ نامِ بلندش را خدا داند وَ بس هر کجای روی او آذینِ بابِ زینب است گر شدی زائر کنارِ قُبّه ی شاهِ ولا هر دعا کردی بدان آن مستجابِ زینب است کربلا آیینه ی زیبایی و شیدایی است بهترین درسِ ولایت از کتابِ زینب است هستی محرابی
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 صبر هم قامت کمان از این وقار زینب است ماه هم شرمنده از رخسار ماه زینب است زینب است الگوی آزادی به نسوان جهان بهترین راه سعادت چون که راه زینب است مادرش زهراست بی شک پروریده شیر زن شاه مردان است پدرهم پاد شاه زینب است درد را از کودکی آموخت در پیمان عشق هجر مادر رخت غم تنها گواه زینب است عالمی عاشق شده بر نام زیبای حسین خود حسین هم عاشق رخسار ماه زینب است عشق را مدرک اگر خواهی ببین در کربلا نا گران چشم برادر در نگاه زینب است بعد عباس علمدار است علم در دست گرفت کودکان هم بعد غارت در پناه زینب است حیف شد قامت کمان دارد ز دست غصه ها داغ هفتادو دو تن تنها سپاه زینب است دم مزن سنگ صبور از عشق بی حد حسین چون حسین هم عاشقی بریک نگاه زینب است (سنگ
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 آیِنه در آیِنه نورِ مُکَرَم زینب است جلوه در جلوه تجلیاتِ خاتم زینب است خطبه در خطبه امیرالمؤمنین دَم زینب است زُهره در زُهره ظهورِ اسمِ اعظم زینب است آنکه با عشقِ حسینی گَشته همدم زینب است با مُسَمَط با قصیده با غزل با مثنوی صائِبی از اصفهان و بیدلی از دهلوی جودی و یَغما و نَیِر شهریار و مولوی می بَرَد اما دلم را مصرعی از مُنزوی این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است (اين حسين عاشق يكی دارد كه آن هم زينب است) نامِ او پُر کرده عالم را حجابش بیشتر خُطبه‌اش بنیان کَن و فصلُ الخِطابش بیشتر غیرتش مبهوت ساز است ، انقلابش بیشتر محملش دارد تماشا و رکابش بیشتر گفت با عباس پُشتیبانِ پرچم زینب است شمع اگر این است دل پروانه باشد بهتر است مِی اگر این است پُر پیمانه باشد بهتر است سر اگر خاکِ درِ میخانه باشد بهتر است عقل در توصیفِ او دیوانه باشد بهتر است در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است عشق وقتی می‌تپد عاشق پرستو می‌شود دستِ عاشق زود از حالِ دلش رو می‌شود هر که با خورشید شد آئینه‌ی او می‌شود دخترِ شاهِ نجف هم شاه بانو می‌شود یک تن اما حامیِ ناموسِ عالم زینب است از همان اول خدا می‌خواست او را شُد حسین اصلاً او با اولین پلکِ تماشا شُد حسین فاطمه شُد مرتضی شُد پیش از آنها شُد حسین گرچه نامش بود زینب بعدش اما شُد حسین او حسین است و حسینش هم مُسَلَم زينب است گرچه بر بال و پرِ خود سلسله دارد هنوز او که باشد سایبانی قافله دارد هنوز می‌رود پشتِ برادر فاصله دارد هنوز با سرِ هر زلفِ او صدها گله دارد هنوز آنکه ریزد در فراغت اشک ماتم زینب است (حسن