از پیرمردی پرسیدند:
چرا ناراحتی؟!
گفت :👇
#جا_سیگاریم شکست....
گفتند: مگر چه
قدر قیمت داشت؟
گفت :
بحث قیمتش نیست.
تمام #جوانیم را در آن #سوزاندم....
مقام معظم رهبری:
پرچم مطالبه گری را زمین نگذارید.
به جمع مطالبه گران از مسئولین بپیوندید
╭┅─🇮🇷✊🇮🇷─┅۰╮ @ya_abamoohamad_118
╰┅──────┅•╯
12.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ آخرالزمان پایان دنیا....
🔹 پیشگوی پیامبر در مورد آخرالزمان و نشانه های آن (بیش از ۹۰ درصد پیشگوی ها به حقیقت پیوسته!!)
خوشا بحال دینداران آخرالزمان
╭┅─🇮🇷✊🇮🇷─┅۰╮ @ya_abamoohamad_118
╰┅──────┅•╯
#شبتون امام زمانے
[موعودمدیا | moud_media]
🔹جدیدترینمداحیونماهنگهایمذهبی
🔹استوریهایمناسبتیوکلیپهایامامزمانی
🌱حسینسیبسرخی رضاهلالی
🌱حسینطاهری سجادمحمدی
🌱حسینستوده وحیدشکری
🌱محمدحسینحدادیان مهدیرسولی
🌱محمدحسینپویانفر رضاشیخی
🌱علیپورکاوه روحاللهرحیمیان
🌱امینقدیم محمودعیدانیان
✅👆🏻رو مداح مورد نظرت بزن
هدیهویژهبهاعضایکانالپیدیافرایگان
ازبهترینکتابها🎁
https://eitaa.com/joinchat/3471311107C0811a4adc7
✨👆🏻✨👆🏻✨👆🏻✨👆🏻✨👆🏻✨👆🏻✨
❣همه ی موجودات میگن خدا
ولی تفاوتشون در اینه که با چه ارتعاشی میگن
👈یکی باارتعاش ناامیدی میگه
👈یکی باارتعاش طمع میگه
👈یکی باارتعاش امید و یقین میگه
👈یکی باارتعاش خشم میگه
👈یکی با عشق میگه
مهم اینه که با چه ارتعاشی صداش میکنیم
چون جوابی که دریافت میکنیم
مطابق با همون ارتعاشیه که فرستادیم.
╭┅─🇮🇷✊🇮🇷─┅۰╮ @ya_abamoohamad_118
╰┅──────┅•╯
🕌 سلام صبح گاهی محضر اربابمون
📿 السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ. 📿.
صبحتان حسینی
#مسافر_بهشت ❤️
يكي اومد نشست بغل دستم، گفت: آقا يه خاطره برات تعريف كنم؟
گفتم: بفرماييد !
يه عكسي به من نشون داد، يه پسر مثلاً 19، 20 ساله اي بود، گفت: اين اسمش «عبدالمطلب اكبري» است، اين بنده خدا زمان جنگ مكانيك بود، در ضمن كر و لال هم بود، يه پسرعموش هم به نام «غلام رضا اكبري» شهيد شده بود. غلام رضا كه شهيد شد، عبدالمطلب اومد بغل دست قبر غلام رضا نشست، بعد هي با اون زبون كر و لالي خودش، با ما حرف مي زد، ما هم مي گفتيم: چي مي گي بابا؟! محلش نمي ذاشتيم، مي گفت: عبدالمطلب هر چي سر و صدا كرد، هيچ كس محلش نذاشت ...
گفت: ديد ما نمي فهميم، بغل دست قبر اين شهيد با انگشتش يه دونه چارچوب قبر كشيد، روش نوشت: شهيد عبدالمطلب اكبري. بعد به ما نگاه كرد و گفت: نگاه كنيد! خنديد، ما هم خنديديم. گفتيم شوخيش گرفته.
مي گفت: ديد همه ما داريم مي خنديم، طفلك هيچي نگفت، سرش رو انداخت پائين، يه نگاهي به سنگ قبر كرد، با دست، پاكش كرد
فرداش هم رفت جبهه. 10 روز بعد جنازه اش رو آوردند، دقيقاً تو همون جايي كه با انگشت كشيده بود، خاكش كردند.
وصيت نامه اش خيلي كوتاه بود، اين جوري نوشته بود:
«بسم الله الرحمن الرحيم
يك عمر هرچي گفتم به من مي خنديدند. يك عمر هرچي مي خواستم به مردم محبت كنم، فكر كردند من آدم نيستم. مسخره ام كردند. يك عمر هرچي جدي گفتم، شوخي گرفتند. يك عمر كسي رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خيلي تنها بودم. يك عمر براي خودم مي چرخيدم. يك عمر ...
اما مردم! حالا كه ما رفتيم، بدونيد هر روز با آقام حرف مي زدم و آقا بهم مي گفت: تو شهيد مي شي. جاي قبرم رو هم بهم نشون داد، اين رو هم گفتم، اما باور نكرديد!»
راوی:حجت الاسلام انجوي نژاد
╭┅─🇮🇷✊🇮🇷─┅۰╮ @ya_abamoohamad_118
╰┅──────┅•╯