eitaa logo
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
401 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
‌‌‌‌تنہابہ‌شوق‌ڪرب‌وبلا‌میکشم‌نفس دنیاےِبی‌حُ‌ـسِین‌بہ‌دردم‌نمیخورد")💔 الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🏻 ┅═══••✾••═══┅ راه‍ِ‌ ارتباطے: ☑️ @Mahdi1220 ⤵️جهت تبادل و تبلیغات @ya_hossien110 ⤵️همه کانال های ما @ya_hossien134 @Jok_city134 @steker128
مشاهده در ایتا
دانلود
• . حتـے اگر دستت را شکستند دست از یارۍ برندار🙅🏻‍♂❗️ منِ فاطمـھ، براۍ امام‌زمانم ، امیرالمؤمنین؏ جـٰان دادم ((:💔 شما براۍ امام‌زمانتان پسرم مھدی.عج. چـھ ڪردید!؟🙂 . • •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
بچه سید نیسٺم″! امآ وسط روضه دݪم خواسٺ ݕگویَم مـآدَر... :)🖤 ✿−−−−−−−−✿ ☁️⃟🖤 •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
نه توی رمان فردا کسی شهید نمیشه 😍🌺🌺🌺
یا خدااااااا😅😂 سلام عشق من خواهش میکنم با انرژی شماها هست که عالیییییه چشم فردا رمان مدافع عشق رو میزارم🌺🌺🌺🌺🌺🌺😍🌺😍🌺😍🌺😍🌺
قابل گفتن نیست ..... واقعا من این لینک ناشناس رو گذاشتم تا اینکه شما بهتر حرفاتون رو بتونید بزنید ولی نه این که ...... چه معنی داره واقعا؟؟؟؟؟؟ یا میان پیوی ...... دیگه قابل کنترل نیست 😑
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
سڷام مݩ اومدم با یہ خبࢪ باحاݪ 😉 میخوام که جمعه ها براتون از شهید ابراهیم هادی💚، شهید محمد هادی ذوال
پاییز ۱۳۶۱ بود. با موتور به سمت میدان می رفتیم. می خواستم ابراهیم را برای عزیمت به به ترمینال برسانم. یک ماشین بالا از کنار ما رد شد. خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت. نگاهی به انداخت و حرف زشتی زد ابراهیم گفت: سریع برو دنبالش! من هم با سرعت به سمت رفتم. بعد اشاره کردیم بیا بغل، با خودم گفتم: این دفعه حتما می کنه. اتومبیل کنار ایستاد. ما هم کنار آن توقف کردیم. منتظر برخورد بودم. ابراهیم کمی مکث کرد و بعد همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده و احوالپرسی گرمی کرد؟ راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد را دیده بود، توقع چنین سلام و علیکی را نداشت. بعد از جواب سلام، ابراهیم گفت: من خیلی میخوام، خانم شما فحش بدی به من و همه ریش دارها داد. می خواهم بدونم که راننده حرف ابراهیم را قطع کرد و گفت: خانم بنده غلط کرد، بیجا کرد؟ ابراهیم گفت: نه آقا اینطوری نکن. من فقط می خواهم بدانم آیا حقی از ایشان گردن بنده است؟ یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟! ____ اصلا فکر نمی کرد ما اینگونه برخورد کنیم. از ماشین پیاده شد. صورت را بوسید و گفت: نه دوست عزیز، شما هیچ نکردی. ما اشتباه کردیم. خیلی هم شرمنده ایم. بعد از کلی خواهی از ما جدا شد. این رفتارها و برخوردهای ، آن هم در آن مقطع زمانی برای ما خیلی عجیب بود. اما با این کارها راه درست برخورد کردن با مردم را به ما نشان میداد. همیشه می گفت: در زندگی، آدمی موفق تر است که در برابر عصبانیت دیگران باشد. کار بی منطق انجام ندهد و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود. نحوه برخورد او مرا به یاد این آیه می انداخت: « بندگان خاص خداوند) رحمان کسانی هستند که با آرامش و بر زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آنان را مخاطب سازند (و سخنان ناشایست بگویند) به آنها سلام می گویند»
اینم قسمتی از زندگی نامه شهید ابراهیم هادی ان شالله جمعه هفته بعد قسمتی دیگه از زندگی نامه این دو شهید رو میزارم 🌺
https://harfeto.timefriend.net/16388577357725 رفقا حرفاتونو ناشناس بزنید ❤️❤️❤️❤️👆🏻