eitaa logo
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
422 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
‌‌‌‌تنہابہ‌شوق‌ڪرب‌وبلا‌میکشم‌نفس دنیاےِبی‌حُ‌ـسِین‌بہ‌دردم‌نمیخورد")💔 الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🏻 ┅═══••✾••═══┅ راه‍ِ‌ ارتباطے: ☑️ @Mahdi1220 ⤵️جهت تبادل و تبلیغات @ya_hossien110 ⤵️همه کانال های ما @ya_hossien134 @Jok_city134 @steker128
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃 🌹🍃🌹🍃🌹 💘 ✍🏻 حامد خنده خنده میگوید: اسیر داعشم میشدم این بلاها سرم نمیومد! عمه لبش را به دندان میگیرد: زبونتو گاز بگیر بچه! حامد با لبخندی که حرصم را درمی آورد نگاهم میکند: ای جونم با اون محبتای خشنت! اینا یعنی خیلی نگرانمی؟ صدایم بالاتر میرود: یه کلمه دیگه حرف بزنی... عمه لب میگزد: هیس! آروم باش دختر! نمیبینی تخت کناری رو؟ حامد آه میکشد؛ نیم نگاهی به تخت کنارم میاندازم، جوانی همسن و سال حامد، روی تخت دراز کشیده و پدر و مادر مسنش بالای سرش، چشمان جوان نیمه باز است و لبخندی کم جان روی لبش؛ با چشم هایشان باهم حرف میزنند و مادرش اشک میریزد. حامد طوری که فقط من صدایش را بشنوم میگوید: باهم مجروح شدیم، اون البته خیلی وضعش بدتر از من بود. عمه درگوشم زمزمه میکند: مادرش باهام دوسته، الهی بمیرم!معلوم نیس چی به سر تک پسرش اومده. دیگر نگاهشان نمیکنم و جوابی هم نمیدهم، برمیگردم سر بحث اصلی: دکتر گفت حامد باید دوباره عمل بشه! حامد با چشمان گرد شده میگوید: داری از خودت درمیاری؟ - نخیر! به دکترتم میگم بدون بیهوشی عملت کنه تا یاد بگیری وقتی مجروح شدی برگردی عقب! ↩️ 🚫 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🍂🍃🍂🍃