eitaa logo
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
421 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
‌‌‌‌تنہابہ‌شوق‌ڪرب‌وبلا‌میکشم‌نفس دنیاےِبی‌حُ‌ـسِین‌بہ‌دردم‌نمیخورد")💔 الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🏻 ┅═══••✾••═══┅ راه‍ِ‌ ارتباطے: ☑️ @Mahdi1220 ⤵️جهت تبادل و تبلیغات @ya_hossien110 ⤵️همه کانال های ما @ya_hossien134 @Jok_city134 @steker128
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃 🌹🍃🌹🍃🌹 💘 ✍🏻 میخوام یه یادگاری از مشهد داشته باشی؛ حالا میخوای خودت انتخاب کنی یا همینو دوست داری؟ مردمک چشمهایم بین انگشتر سبز، بقیه انگشترها و چهره حامد در رفت و آمد است. میگوید: دوست دارم مثل هم باشیم، مثل خواهر برادرای دوقلو! - ولی روی انگشتر تو ذکر نوشته، مال من نه! به فروشنده چیزی میگوید و منتظر میماند تا فروشنده برود و با یک جعبه انگشتر برگردد؛ انگشتری سبز با نگین مستطیلی را از جعبه درمی آورد و مقابلمان میگذارد: اون شکلی که شما میخواید فقط همینو دارم، ببینید میپسندید؟ انگشتر را برمیدارم و ذکر روی نگین را میخوانم: یا فاطمه الزهرا(س) بین انگشترها قشنگتر از آن انگشتر سبز پیدا نمیکنم؛ مثل دختر بچه ها با ذوق خاصی میگویم: همینو میخوام! سریع کارتش را درمی آورد و میدهد به فروشنده؛ مغازه دار انگشتر را در جعبه قشنگی میگذارد و به حامد میدهد؛ حامد جعبه را تقدیمم میکند: مبارک باشه! بعدا میریم حرم متبرکش میکنیم. علی پابرهنه میدود وسط جمع خواهر و برادریمان: بریم آقاحامد؟ اگر جانباز نبود حتما نفرینی چیزی نثارش میکردم! دوباره از خودم و دست به گردن آویخته اش خجالت میکشم؛ راه میافتیم به سمت هتل؛ حالا دیگر علی هم هم پای حامد می آید؛ طاقت نمی آورم، ابروهایم را درهم میکشم و گله مندانه به حامد نگاه میکنم؛ حامد که ماجرا را میفهمد ابرو بالا میاندازد و لب میگزد. یعنی: من شرمندم، شما طاقت بیار زشته! ↩️ 🚫 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🍂🍃🍂🍃