🍃🍂🍃🍂🍃
🌹🍃🌹🍃🌹
#دلارام_من💘
#قسمت_184
✍🏻#فاطمه_شکیبا
با صدای زنگ پیامک از جا میپرم،
شماره ناشناس است؛ پیام را باز میکنم: "سلام
علیکم. مصدق خواه هستم. ببخشید مزاحم شدم. اشکال نداره الان تماس بگیرم؟"
چه رسمی!
نمیدانم جواب بدهم یا نه؟ شاید اگر فوری جواب بدهم، فکر کند چقدر معطلش
بوده ام، باید کلاس بگذارم؛ یک ربعی صبر میکنم تا هم حرف هایم سبک سنگین
شوند، هم او حس کند سر من خیلی شلوغ است.
- "علیکم السلام. مراحمید."
من از او رسمی ترم! به دقیقه نرسیده همراهم زنگ میخورد؛ برعکس من، او اصلا
اهل کلاس گذاشتن نیست،(منظورش زود سین کردنه😂) عرق بر پیشانی ام مینشیند؛ نفس عمیقی میکشم که
بر مسلط شدنم تاثیری ندارد، تماس را وصل میکنم و روی بلندگو میگذارم:
بفرمایید.
نفسش را بیرون میدهد: سلام.
- سلام.
- ببخشید مزاحم شدم، شبتون بخیر.
پیداست او هم هول کرده، جواب نمیدهم که سردرگمی ام لو نرود.
- حالتون خوبه؟
با همان صدای ضعیف میگویم: الحمدلله.
- خدا رو شکر.
کمی مکث میکند و ادامه میدهد: آقاحامد گفتن تماس بگیرم راحتترید.
🌹🍃🌹🍃🌹