eitaa logo
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
422 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
‌‌‌‌تنہابہ‌شوق‌ڪرب‌وبلا‌میکشم‌نفس دنیاےِبی‌حُ‌ـسِین‌بہ‌دردم‌نمیخورد")💔 الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🏻 ┅═══••✾••═══┅ راه‍ِ‌ ارتباطے: ☑️ @Mahdi1220 ⤵️جهت تبادل و تبلیغات @ya_hossien110 ⤵️همه کانال های ما @ya_hossien134 @Jok_city134 @steker128
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃 🌹🍃🌹🍃🌹 💘 ✍🏻 حامد میفهمد که دل عمه به دست آمده؛ خوشحال دست به آسمان برمیدارد و میگوید: دعا! دعا کنید مامان، بلکه منم آدم شدم! کوله پشتی را دستم میدهد و میگوید: به حاج آقا کاظمی و علی سپردم کاری داشتین انجام بدن، خیلی کار کاروانشون درسته. با عمه دیده بوسی میکند و عمه به خدا میسپاردش؛ اما من هنوز از دستش دلگیرم، میداند چطور دلم را به دست آورد؛ با لحن نرم و ملایمش نازم را میکشد: آبجی حوراء... نمیای خداحافظی؟ یه وقت شهید شدما! این حرفش باعث میشود از کوره در بروم، او حق ندارد شهید شود، دیر آمده و نباید به این زودی برود. با عصبانیت می غرم: تو شهید نمیشی با این کارات! حامد جلوی خنده اش را میگیرد و به دلجویی ادامه میدهد: باشه، حالا هنوز قهری؟ جواب نمیدهم و دست به سینه، رویم را برمیگردانم؛ ناگاه انگشتان کشیده اش را زیر چانه ام حس میکنم؛ صورتم را به سمت خودش برمیگرداند و بوسه ای بین ابروهایم مینشاند: ببخشید! صورتم داغ میشود؛ جلوی اینهمه آدم این چه کاری بود؟ با صدایی خفه جیغ میزنم: زشته جلوی مردم! - زشت داعشه! نه ما که میخوایم آبجیمون باهامون آشتی کنه! حالا اشتی میکنی یا دوبار همین حرکتو بزنم؟ خنده ام میگیرد: باشه بابا حلالت کردم. مظلومانه میگوید: دعام کن. ↩️ 🚫 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🍂🍃🍂🍃