🍃🍂🍃🍂🍃
🌹🍃🌹🍃🌹
#دلارام_من💘
#قسمت_92
✍🏻#فاطمه_شکیبا
_ آفرین... حالا فرض کن یه بازیگر یا خواننده معروف و خوش قیافه ای... خونه و
زندگی لوکسم داری... همه چیزایی که گفتی... تهش چی میشه؟
- خب خوش میگذرونم دیگه!
- بعدش؟
- بعدی نداره! عشق و حاله! لابد میخوای نتیجه بگیری که بعدش میمیرن و تموم؟
- مال و اموالشون که خیلی جدی بود، نمیتونن با خودشون ببرن! میمونه دست
وارثشون؛ تیپ و قیافه شونم به دو روز نکشیده میپوسه، بو میگیره و حال همه
ازشون بهم میخوره!
شهرتشونم که اون دنیا به کار نمیاد! دیدی... مثل بازی! تموم
شد و به هیچ دردی نخورد!
آه میکشد. بعد از چند ثانیه میگوید: یعنی میگی اینا مخلفاتن؟
- اوهوم. اما عقاید و اعمال آدم، چیزایین که به روح گره میخورن، و تنها چیزایی که
میمونن برات؛ حالا به نظرت کدومش بازیه؟
میخواهم بحث را جمع کنم؛ تا همینجا هم کافیست، او هم خسته شده، یادم
باشد بعدا برایش از مولایش بگویم...
به سحرخیزی عادت دارم؛ اما امروز زودتر از روزهای دیگر بیدار شدم، بیست دقیقه
ای به اذان مانده، شب قبل خیلی زود نخوابیدم؛ اما الان هم از خواب پریده ام و
خوابم نمیبرد.
چند بار پهلو به پهلو میشوم؛ بی فایده است. در تخت مینشینم و
تسبیح را برمیدارم که ذکر بگویم، صدای برخورد قطرات باران به شیشه و سقف،
باعث میشود بلند شوم و بروم لب پنجره، چه باران تندی!
هر از گاهی صدای باد
هم همراهش میشود، همانطور که پشت پنجره ایستاده ام، ذکر میگویم.
↩️#ادامه_دارد
#کپی_ممنوع🚫
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🍂🍃🍂🍃