بیستون را تا همیشه شورِ شیرین هست و نیست
تیشهی فرهاد را دستورِ تمکین هست و نیست
زلفِ پُرچینش به فتنه ، کشورِ دل را گرفت
این سیاهیّ سپاه از خطهی چین هست و نیست
بُردن بار فراقش سختیِ راحتفزاست
در سبُکپروازیام این بار سنگین هست و نیست
از شکست و خاکساری اعتلایی یافتیم
این مقامِ بینیازی ، پَست و پایین هست و نیست
خونِ دل خوردیم و با هر زردرویی ساختیم
از قناعت سفرهی احرار ، رنگین هست و نیست
شب به شب آمادهی پرواز میخوابیم ما
دردِ ما را انتظارِ مرگ ، تسکین هست و نیست
باغبانِ خوشسلیقه انتظارم را شکست
در شکارِ غنچهها دیدم که گلچین هست و نیست
جان که قابل نیست آخر با کمال افتخار
میدهم در پای آن گیسوی مشکین : هست و نیست
#امید_امیدزاده
در آن ظلمت تو بودی تاجر سودای عرفانی
مِهین بانوی مکّه ، صاحبِ اِجلالِ سلطانی
تویی گوهر شناسِ عمقِ دریای نبوت پس
محمّد را تو باور داشتی قبل از مسلمانی
تو را زیبد فقط عنوانِ "اُمُّ المومنین" بانو
نباشد هرکسی شایستهی اَلقابِ ایمانی
پس از زهرا _که با مولا نکاحش خوانده شد در عرش_
تو داری با نبی والاترین پیوندِ انسانی
تو مروارید زهرا را به دامن پرورش دادی
صدف کم نیست نقشش بهرِ دُر ، گاه نگهبانی
تمام ثروتت را خرج ارشادِ بشر کردی
شدی منجیِ خِیلِ عالَمِ ارواحِ زندانی
گذشتی از تمامِ لذّتِ دنیا برای حق
که از بند تعلّق ، خَلق را آزاد گردانی
خدیجه! آشنای آسمانیهاست نام تو
سلامت داده رب العالمین با لحن قرآنی
#امید_امیدزاده
خوشا گلی که به گلزارِ عشق مُمتحَنست
خوشا قناریِ مستی که شاد و نغمهزنست
خوشا به حالِ فقیری که سایلاش باشد
خوشا به مرغِ اسیری که صیدِ این چمنست
خوشا به بختِ نگاری که شوقِ او دارد
خوشا به حالِ امیری که خادمِ حسنست
حسن ، نمایشِ زیبایی و تجلّیِ حُسن
حسن ، مَلاحتِ شعرست و مُعجزِ سخنست
به رقص آمده آهنگِ شعر از شور اش
مَفاعلن ؛ فعلاتن ؛ تَتَن ، تتن ، تتنست
بخوان تو اسمِ حسن را ؛ بخوان که نامِ حسن
نشاطِ دایمِ روحست و راحتِ بدنست
ببین جمالِ حسن را و ذکرِ سبحان گو
لقای چهرهی ماهاش جوابِ نقضِ《لن》ست
عَرَق به پیکر او عطرِ یاسمن دارد
که بوی پیرهناش رَشکِ آهوی ختنست
شبِ تولد او فرصتِ غزلخوانی
شبِ سرود و سَماع و نمازِ اهلِ فنست
شبِ تولد او شامِ قدرِ اهلِ حضور
زمانِ عارفِ اسرارِ آسمان شدنست
قَدم که میزند از دامناش کرَم ریزد
سرای بخشش و جودش ، اُمید مرد و زنست
حسن ، صَلابتِ آتشفشانِ خاموشست
حسن ، امامِ حسین و حسین ، امامِ منست
بریز اشک برای غریبیاش شب و روز
که پارهپارهجگر گشت و غرقِ خون دهنست
دلا بسوز که این پادشاه ، بیحرم است
بمیر شیعه از این غم : حسین بیکفنست...
#امید_امیدزاده
نان و نمک برداشت ظرفِ شیر را پَس زد
دستِ رَدی بر سینهی دنیای ناکس زد
با دخترِ خود گفت مولا با دلی خسته :
امشب هویدا می شود اسرارِ سربسته
آمد به زیرِ آسمان و چشم او ، وا شد
با حضرتِ معشوق ، کمکم گرمِ نجوا شد
مرغابیانِ خانه -محزون- نغمه میخوانند
دور و برِ حیدر -هراسان- بیقرارانند
قلّابِ در هم التماسش کرد ؛ اما رفت !
شیرِ خدا ، شاهِ یقین تنهای تنها رفت
در کوچهها میرفت و از او شب فراری بود
گویا میان او و حق ، امشب قراری بود
مسجد به استقبالِ او آغوش وا کردهست
بنگر برای مَقدمش منبر بپا کردهست
فرمود : برخیزید از جا خفتگان شهر !
از خواب برخیزید ای تکفیریان دهر !
جسمی نجس برخاست تا جانِ حرم گیرد
با عدل ، درافتاد تا راهِ ستم گیرد
شمشیر را از زهرِ کینه آب داده بود
تکیه به بیتقوایی مُرداب داده بود
تکبیره الاحرامِ مولا کعبه را لرزاند
مولودِ کعبه قبله را سوی نجف چرخاند
در پیشگاهِ ربِّ اعلی ، خَم شد و برخاست
از اعتبارِ عرشیان ، طولِ رکوعش کاست
"سبحانَ ربّی" گفتنش ابلیس را ترساند
زهرا برایش "چارقل" در آسمان میخواند
پیغمبران ، محوِ تماشای نمازِ او
جبریل ، مستِ سجده و راز و نیازِ او
دستی برون ، شمشیرِ پنهانی که بود آورد
با شدّتِ کفرش به فرقِ حق فرود آورد
فریادِ واویلا بلند از کهکشانها شد
فرقِ علیِّ مرتضی با شرک پیدا شد !
فُزت و ربِّ الکعبهی حیدر طنین انداخت
ضربِ حرامی ، مرتضی را بر زمین انداخت
ارکانِ عالم ، کَنده شد از قتلِ رکنِ دین
سجاده و محرابِ مسجد را ببین خونین
#امید_امیدزاده
در خون نشست، صورتِ ماه خدا : علی
پهلو گرفت، کشتیِ مشکلگشا : علی
"خونی که خورد در همه عمر" از جفای خلق
در سجده ریخت از سرِ خود ، برملا علی
شد کشتهی جهالت و سستیّ قومِ خویش
شد کشتهی جماعتِ پُرمدّعا علی
از دشمنان ندید ستم ، آن قدَر که دید
از دوستانِ بدصفتِ بیوفا علی
بعد از رسول ، غربتِ حیدر شروع شد
غیر از سهچار یار ، کسی نیست با علی
حتی هنوز هم که هنوزست در جهان
صد قرن فاصلهست از این نقطه تا علی
در روزگار ، قدرِ تو نشناخت هیچ کس
غیر از خدا و فاطمه و مصطفی ، علی
زهرا برای مَقدمِ تو لحظه میشمرد :
ای مهربانترین دلِ دنیا ؛ بیا علی !
▫️
صبر و سکوت و خانهنشینی کُشنده بود
از آن کُشندهتر غمِ زهراست ؛ یاعلی
ما را قبول کن به غلامیّ قنبرت
"یا مظهرالعجایب و یا مرتضی علی"
#امید_امیدزاده
سلام علیکم
🔹در این شب بزرگ
قدر لحظات را بدانیم
برای همدیگر دعا کنیم!
و فرج آن گرهگشای کار فروبستهی عالم
را از پروردگار مهربان بخواهیم که فرمود :
...و لا ناسين لذكركم...
ما ياد شما را از خاطر نبرده ايم
《نامه حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شيخ مفيد》
یادتان را نمیبریم از یاد
نرود یاد ما ز خاطرتان