🥀 ماجرای اتوبوس
💔 مرخصی داشتم قرار شد با حاج حسین بریم اصفهان .
حاجی گفت : "بیا با اتوبوس بریم"
بهش گفتم : "حاجی هوا خیلی گرمه"
حاجی گفت : گرمه؟؟!!!!! پس بسیجیها توی گرما چیکار میکنند؟
با همون اتوبوس میریم تا کمی حالمون جا بیاد...
🥀خاطرهای به یاد شهید معزز حسین خرازی
#سوریه
#وعده_صادق
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🔥حکایت مدافع حرمی که حاج قاسم برایش صدقه میداد...
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#سوریه
🥀 @yaade_shohadaa
❤️🔥همسر مهربانم بعد از شهادتم بیتابی و بیقراری نکن و محکم و استوار باش و هر زمان که دلت تنگ شدی روضه حضرت زینب (س) را بخوان و به یاد مصیبتهایی که آن بانوی بزرگ کشیدند، اما مقاوم و استوار پیام عاشورا را به همه رساندند، آرام بگیر. همسر مهربانم، بعد از من با تکیه به خداوند مهربان و اهل بیت(ع) فرزندانم را انقلابی و پیرو ولایت فقیه تربیت کن و همواره آنها را آماده شهادت در راه اسلام و انقلاب نما، انشاءالله.
✍🏻فرازی از وصیتنامه شهید مدافع حرم محمد کیهانی
#رفیق_شهید
#وعده_صادق
#سوریه
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۶ دی ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 در سال 1363 در شهرستان بردسیر چشم به جهان گشود و دوران تحصیل را در همین شهرستان ادامه داد و سال 1386 وارد ناجا شد و سال 1389 ازدواج و صاحب دو دختر می باشد . ایشان افسر گشت فرماندهی انتظامی بخش گلزار بودند و در سال 1397 در درگیری با اشرار و قاچاقچیان مسلح به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار سلمان رهنما «صلوات»
#شهید_امنیت
🥀 @yaade_shohadaa
🥀درود خدا بر بانویی که بعد از شنیدن خبر شهادت چهار دلاورش گفت: فرزندان من وآنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد...
❤️🔥شهدای والامقام «اسحاق و مجید اسحاقی»
💔اسحاق و مجید هر دو در سن ۱۸ سالگی به شهادت رسیدند.
اسحاق در عملیات چزابه همان ابتدای جنگ سال ۱۳۶۰
مجید سال ۶۶ در عملیات کربلای ۵
💔روایت مادر شهید:
اسحاق زمانی که ۵ ساله بود نماز میخواند و در مسجد تکبیر میگفت. او اهل نماز شب بود و به من هم یاد داد و من نماز شب و غسل جمعه و آداب آن را از اسحاق یاد گرفتم و بین من و فرزندم علاوه بر محبت مادر و پسری علقه عجیبی بود، به همین جهت بعضی مواقع سخنانی که می گفت من میپذیرفتم.
پس از ۶ سال از شهادت اسحاق، یعقوب که مرتب به جبهه می رفت ازدواج کرد و اجازه گرفت که یک بار دیگر به جبهه برود، من برای او شرط گذاشتم. مجید که از ایشان کوچکتر بود شنید و سراسیمه به مسجد رفت و جای یعقوب خودش را معرفی کرد و جای یعقوب به جبهه رفت.
من مجید را تا حرم بدرقه کردم با هم همقدم بودیم و بر سر مزار اسحاق در گلزار شهدای شیخان رفتیم. پرچمی که در دست داشت را در قطعه ای از گلزار محکم بر زمین زد و گفت مادر اینجا محل قبر من است.
وقتی مجید به شهادت رسید ۹ سال مفقودالجسد بود. من ۹ سال منتظر بودم هر بار که در قم شهید میآوردند من به سردخانه سر میزدم تا بلکه بتوانم فرزندم را شناسایی کنم . بعد از ۹ سال پیکر مجید را آوردند.
♦️قرائت «آیتالکرسی» هدیه به روح مطهرشان.
#شهدای_امالبنینی(خانوادگی)
#هجدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز دوازدهم
🥀 @yaade_shohadaa