چند وقتۍ هسٺ ڪه از شما یادے نڪرده بودیم، البته هر روز پاییݩ بنر اردو اسمتوݩ رو مۍدیـدم اما فقطـ یڪ اسـم اصلاََ انگار نه انگار ڪه با اسـم شما و با اسم مؤسسه آمدیـم اردو....
بگذارید خودماݩ را توجیه ڪنیم ...
حاجۍ باور ڪنید که درگیـر ڪلاس بودیـم، حاجۍ نیٺ مهمه ، اسم ورسـم مهـم نیسٺ و هزار تا دلیل دیگه حاج احمـد خیلۍ دلـم گرفته💔
سر سـفره شما وشهدا نشسته ایـم و حواسموݩ به شما نیسٺ هر چند اساتیـد حرف از شناخٺ شمـا و شهدا مۍ زننـد...
حاجۍ حواسمـوݩ دارد پرٺ مۍ شود و یا شاید داریـم به شما عادٺ می ڪنیم و چه بد دردیسٺ درد عادٺ ڪردن انـگار یادماݩ رفته براے چه آمده ایم...
دوراݩ صبح آنقدر طولانۍ شده است که دشمن عملیاٺ ،شده اوقات فراغٺ زندگیمان❗️
ڪارمان شده فقط شوخی و بچه بازے هر چند ظاهرهایماݩ غلطـ انـداز است همه فڪر مۍ ڪنند از رزمندگاݩ مخلـص جنگـــ ݩــرمیم...
یادماݩ رفته ڪه آمدیـم خودمان را بسازیم حاج احمـد یادتاݩ هست سال ۸۵ راهیاݩ❓ یڪ مشٺ بچه را که از شهیـد وشهادٺ چیزے نمۍ دانستند بی بهانـه جمع ڪردید و بردید جنوب و یادتاݩ هسٺ وقـوف نامه نوشتیم❓
اماببخشیـد گمـش ڪردیم اما شما گفتید مشڪلۍ نیسٺ خندیدے و دستۍ به شانـه مان زدیـد گفتید: یا علۍ✋
دل نوشته #شهید_محسن_حججی برای فرمانده و رفیق شهیدش #شهید_حاج_احمد_کاظمی
یاد شهدا
چند وقتۍ هسٺ ڪه از شما یادے نڪرده بودیم، البته هر روز پاییݩ بنر اردو اسمتوݩ رو مۍدیـدم اما فقطـ یڪ ا
صحبت همسر شهید حججی درباره ارادت شهید به حاج احمد کاظمی↙️
🔖ارادت خاصی به این شهید داشتند همیشه می گفتن من همه زندگیم رو مدیون این شهید هستم.
یک سفره ای پهن شد و من نشستم سر اون سفره و رزق شهادتم رو میخوام از این سفره بگیرم و تمام زندگیم رو میخوام با حاج احمد کاظمی معامله کنم.
یعنی میتونم بگم در زندگیمون هم کمک کردند...
یعنی میتونم بگم تو زندگیمون شهید
حاج احمد کاظمی رو میشد احساس کرد.
#حاج_احمد_کاظمی
#شهید_محسن_حججی
34.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مادر #شهید_محسن_حججی یجایی برامون تعریف کردن که آقا محسن فقط قبل رفتنشون نبود که میان و پای #پدر و مادر رو میبوسند...
ایشون در طول زندگیشون احترام زیادی به پدر و مادر میگذاشتن و ما لحظهای از دستش ناراحت یا ناراضی نبودیم...💔
مادر شهیـد میگفتن فک میکنم همین بود که باعث شد اینطوری عاقبت به خیر بشه...🌷🇮🇷
#ماه_رجب
#روز_پدر
#شهید_حججی
هدایت شده از محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
•[🌹🌱]•
#حاج_حسین_یکتا:
عشق بہ شهادت،
گُلی هست کہ در دل هرکس نمےروید🌱
و شهادت غنچہاے کہ بہ روے هرکس نمےخندد✨
و این گریہها و اشکها آبے بود پاے این گلها...
کہ غنچہهایش خوشگل مےخندیدند🕊🖇
#شهید_محسن_حججی🌾
#داداش_محسنم♥️
هدایت شده از محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
•[🌹🌱]•
بنگر کہ سرگذشتِ شهیدانِ عشق را
بر برگ گل بہ خون شقایق نوشتہاند
#شهید_محسن_حججی✨
#داداش_محسنم♥️
هدایت شده از محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
•[🌹🌱]•
دعایمان کن که
رهرو صراط مستقیمی باشیم که
شما از آن
به عاقبت به خیری رسیدید(:❤️
#شهید_محسن_حججی 🌱
#داداش_محسنم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشـق و ارادت
#شهید_محسن_حججی
به امام رضا علیهالسلام 💔
هدایت شده از محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
12.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگاهے ڪن بہ چشم بےقرارم
ڪہ بارانـے تر از ابر بهارم
فقط یڪ #آرزو در سینہ مانده
هواےِ دیدنِ #ششگوشہ دارم
شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#شهید_محسن_حججی
هدایت شده از محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
نباید کرد توصیفت میانِ شعرها،
اما..
قلم جز گفتنِ وصفَت،
نیارَد هیچ عنوانی...!🍃
#صبح_تون_منور_به_یاد_شهدا
#رفیق_شهیدم💙
تنها کانال رسمی #شهید_محسن_حججی
هدایت شده از محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
ای دلـارامی که جانِ ما
"نگـاهِ لطفِ توسـت"
بی تو مـا را هیچگـاه
در زندگـی آرام نیسـت 🖇✨
#برادر_شهیدم
#شهید_محسن_حججی
هدایت شده از لحظهای باشهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشـق و ارادت شهید حججی به #امام_رضا علیهالسلام "🖤"
#شهید_محسن_حججی
🌺 شهـدا را یاد کنید با ذکر صلوات
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُم
🇮🇷 #لحظه_ای_باشهدا
@lahzaei_ba_sh
رفیقش مۍگفت:
درخوابمحسنرادیدمکهمۍگفت:
هرآیهقرآنۍکهشمابراۍشهدامۍخوانید
دراینجاثوابیكختمقرآنرابهاومۍدهند
ونورۍهمبرایخوانندهآیاتقرآن
فرستادهمۍشود.
#شهید_محسن_حججی
با هم اعزام شدیم سوریه.
ما را فرستادند منطقه «عبطین».
شب بود که رسیدیم آنجا. باید برای اسکان می رفتیم توی یک مدرسه.
همان اول کاری، دم در اون مدرسه ،جنازه ی یک داعشی خورد به چشممان.
من که حسابی ترسیدم. با خودم گفتم :«این اولشه. خدا آخرشو بخیر کنه.»
رفتم توی مدرسه. هنوز داشتم می ترسیدم.
محسن اما انگار نه انگار.
اسلحه اش راروی دوش انداخته بود و دمِ درِ مدرسه برای خودش نشسته بود. منتظر بود که برود خط.
لَجَم در آمده بود.
رفتم پیشش و گفتم: «محسن اگه یه مقدار بترسی، عیبی هم نداره ها!»
نگاهم کرد و گفت : «آقا حجت، ما اومده ایم واسه ی دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) برای همین حس می کنم یکی محافظمه حس می کنم یکی لحظه به لحظه دست عنایت
و محبتش رو سرمه»
آرامشی داشت نگفتنی.
📎به روایت همرزم شهید
#شهید_محسن_حججی