eitaa logo
یاد شهدا
2 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
5 فایل
🌹مقام معظم رهبری : امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سالروز تولد شهید عباس بابایی گرامی باد
زندگینامه شهید  عباس بابایی در چهاردهمین روز آذر ماه سال ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. وی دوره ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۴۸، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد. پس از بازگشت با ورود هواپیماهای پیشرفته اف - ۱۴ به نیروی هوایی، وی که جزء خلبان‌های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف - ۵ بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف - ۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد. بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده او گذاشته شد. بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در سال ۶۹ با ارتقاء به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل گردید. او با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سال‌ها، در جبهه‌های نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی به تاریخ دفاع مقدس و نیروهای هوایی ارتش نگاشت و با بیش از ۳۰۰۰ ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پرواز های عملیاتی و یا قرارگاه‌ها و جبهه‌های جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاه‌های عملیاتی بود و تنها از سال ۱۳۶۴ تا هنگام شهادت، بیش از ۶۰ مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید. وی برای پیشرفت سریع عملیات‌ها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اکتفا نمی‌کرد، بلکه شخصاً پیشگام می‌شد و در جمیع مأموریت‌های جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، اولین خلبان بود که شرکت می‌کرد. عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه سال۱۳۶۶ مصادف با روز عید قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف-۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. وی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلوله‌های تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید. نقل شده که وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاری‌های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: تا عید قربان خودم را به شما می‌رسانم.
وصیت نامه شهید
مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره شهید بابایی فرموده است: در میان رزمندگان (چه ارتش و چه سپاه) شهید بابایی یک انسان بزرگ و یک چهره‌ ماندگار و فراموش نشدنی است.
🌹شادی روحش صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹تولدتون مبارک🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪︎از شهر دیگری آمده بودند به روستای قنات ملک تا در مراسم روضه مشکلشان را با خودش درمیان بگذارند.نشست پای صحبت هایشان... میگفت:" گره گشایی از مشکلات مردم،برکت این روضه هاست." ▪︎پیامبر اعظم(ص): 《خدا به دست هر کسی گشایشی برای مسلمانی پدید آرد، محنت دنیا و آخرت را از او بردارد.》
💌 من به جای دو سال، سه سال شیر خوردم! 👇🏻روایت عاشقانه ی حاج قاسم از مهر و محبت مادر و فرزندی! مدتی بعد از تولدم، در زمستان سردی دچار مریضی سرخچه می‌شوم که پدر و مادرم امیدی به شفای من نداشتند. در سرمای زمستان، مادرم در حالی‌که برف تا بالای زانو آمده بود، مرا به پشت خود می‌بندد و به سمت رابُر جهت معاینه دکتر می‌برد. علاقه من به مادرم و شاید هم علاقه متقابل او به من، موجب می‌شود که من به جای دو سال سه سال شیر بخورم. روزهای جدایی من از سینه پر مهر و محبت مادرم روزهای سختی بود. کم‌کم عادت کردم. سال‌ها طول کشید تا در سینه مادرم دیگر شیری نباشد. آرام آرام از بغل مادرم به چادر بسته شده به پشت او منتقل شدم. بعضی وقت‌ها از صبح تا ظهر یکسره، روی پشت او داخل چادر بسته شده قرار گرفته بودم و او در تمام این مدت در حال کار کردن بود. یا درو می‌کرد یا بافه جمع می‌کرد و یا خانه را رفت و روب می‌کرد و یا گلّه را شیر می‌دوشید. غذا و نان می‌پخت و… و من چه آرامشی داشتم در پشت او. همان‌جا می‌خوابیدم. به نظرم مادرم هم از حرارت من آرامش داشت. زمانی که راه افتادم مادرم کارش بیشتر شد. یا با پای برهنه و یا با دمپایی پلاستیکی مادرم دنبالش راه می‌افتادم. مثل جوجه اردکی دنبال او بودم.» 📖 برشی از کتاب «از چیزی نمی ترسیدم» | زندگینامه خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی
52.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جای خالی تو حس میشه شب وروز💔 دلتنگتیم سردار😭😭
دلتنگتیم‌ سردار‌ دلها‌😭😭 کاش‌میشد‌ با‌معجزه‌ی‌برگردی💔
رِفیق برایِ شدن ، هُنَر لازم است... هُنَرِ رد شدن از سیم خاردارِ نَفس! هُنَرِ بِه خُدا رسیدن هُنَرِ تَهذیب... تا هُنَرمَند نشی، نِمیشی!! ❤️
گه گاهی کـه دلم ميگيرد، ميگويم: بـه کجا بايد رفت؟ بـه کـه بايد پيوست؟ بـه کـه بايد دل بست؟ حس تنهای درونم گويد: چـه سوالی داری؟ تو را داری(:♥️
اَلسَّلامُ‌ عَلَيْكَ‌ياحَسَنَ‌بْنَ‌عَلِی‌ وَرَحْمَةُ اللّهِ‌وَبَرَكاتُهُ"💚 من کبوتر نیستم اما ندیدم در بقیع یاکریمی را بِرانی از حَریمت
محمد..!♥️ زندگی ڪُن براے مهدیﷻ درس بخوان براے مهدیﷻ ورزش ڪُن براے مهدیﷻ محمد..!♥️ من تُ رو از خدا براے خودم نخواستم تُ رو از خدا خواستم براے مهدی(عج)..
با گریه های بی پناهان هم نشینی لبخند بر لب های زخمی می نشانی 💔
دلمان برای دنیایی که ❣حاج قاسم❣ تو اون نفس می‌کشید، تنگ شده...😭😭
فرش کوچکی انداخت گوشهٔ حیاط خانهٔ پدری‌اش؛ توی آفتاب. پیرمرد را از حمام آورد. روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد. دست و پیشانی‌اش را می‌بوسید و می‌گفت: همهٔ دل‌خوشی من توی این دنیا، پدرمه.💔
صدارفت تصویررفت یادت...؟! یادت‌امّانمیرود(: هرثانیه..! دلتنگ‌ترازدیروز💔✨ دلتنگتیم سردار💔😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷اعلام لحظه ی شهادت حاج قاسم عزیز و یارانش در گلزار شهدای کرمان😭😭