هدایت شده از کانال۱ مرکز جهادی بقیةاللّٰه عج پایه مردمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایران_شریک_غم_افغانستان
🎬
إلهی عظم البلاء...
باصدای کربلایی🎙
حسن عطایی
🇮🇷
🇦🇫
🏴
﷽ إناللّٰه و إنا إليه راجعون
شهادت دختران مظلوم شيعه منطقه دشت برچی كابل افغانستان
🇦🇫😭🇦🇫
هنگام خروج از مدرسه دخترانه سيدالشهداء عليهالسلام
را خدمت شما عزیزان
و
منتقم حقيقی
حضرت امام زمانبقیةالله اعظم
عجلالله تعالی فرجهالشريف
عرض تسليت داریم.
🖤💔🖤
#مرکز_فرهنگی_جهادی_بقیةالله_عج
🆔 @G_313yar
💞
#آپارات فقط کلیپ🎬
http://www.aparat.com/markazjahadi
💐
صفحه اینستاگرام 📸 🎬
https://instagram.com/G313yar
🌹
کانال۱ تلگرام مرکز جهادی:
https://t.me/G_313yar
💕
هدایت شده از کانال۱ مرکز جهادی بقیةاللّٰه عج پایه مردمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ایران_شریک_غم_افغانستان
🎬
سکانسی از فیلم ماجرای نیم روز
🇮🇷
خطاب به منافقین کودک کُش
🇦🇫
🏴
🖤💔🖤
#مرکز_فرهنگی_جهادی_بقیةالله_عج
🆔 @G_313yar
💞
#آپارات فقط کلیپ🎬
http://www.aparat.com/markazjahadi
💐
صفحه اینستاگرام 📸 🎬
https://instagram.com/G313yar
🌹
کانال۱ تلگرام مرکز جهادی:
https://t.me/G_313yar
💕
هدایت شده از کانال۱ مرکز جهادی بقیةاللّٰه عج پایه مردمی
﷽
طرح رحمت الهی
عید بندگی،عید فطر مبارک باد
در صورت تمایل میتوانید فطریه+زکات+صدقه خود را جهت کمک به محرومین مناطق محروم واریز نمایید
شماره کارت:
۶۲۷۳۸۱۱۰۷۵۴۵۸۰۶۴
#مرکز_فرهنگی_جهادی_بقیةالله_عج
🆔 @G_313yar
💞
👇
#آپارات فقط کلیپ
🎬
http://www.aparat.com/markazjahadi
💐
صفحه اینستاگرام
📸 🎬
https://instagram.com/G313yar
💛
کانال۱ تلگرام:
https://t.me/G_313yar
❤️
کانال۳ ایتا:
https://eitaa.com/g_313yar
💜
💎فعالیت های مرکزجهادی
#محرومیت_زدایی:
۱_عمراني
۲_درماني
(عمومي+تخصصي+دندانپزشکي)
۳_فرهنگي
📞 خادمین مرکز
09363817552
09336248908
📲
شماره کارت نذورات:
6273811075458064
💳
لطفاً این پیام رو نشر دهید
صمیمانه سپاسگزاریم
🎀
💚
🎀
از مَردم برای مَردم
#خدمت_به_خلق
هدایت شده از کتابخانه صوتی
کتاب صوتی و پی دی اف "سلام بر ابراهیم(جلد اول)"
زندگینامه و خاطرات پهلوان شهید بی مزار ابراهیم هادی
ناشر:نشر شهید هادی
در 13 قسمت گوینده و میکس: #علی_آقاجان_پور
#سلام_بر_ابراهیم (جلد 1)
@audio_ketab
هدایت شده از کتابخانه صوتی
📗#معرفی_کتاب📗
کتاب "سلام بر ابراهیم" حاوی زندگینامه و خاطرات پهلوان شهید بی مزار ابراهیم هادی است. این کتاب بدلیل شخصیت والا و کاریزمای خاص ابراهیم هادی از جذاب ترین و پرتیراژترین کتابهای نوشته شده در وصف شهدای هشت سال دفاع مقدس هست، سبک کتاب بصورت داستان ها و خاطرات مجزا از زبان دوستان و آشنایان نوشته شده است.
پهلوان و شهید بی مزار ابراهیم هادی در اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در حوالی میدان خراسان تهران به دنیا آمد؛ در نوجوانی طعم تلخ یتیمی را چشید ، در جوانی به ورزش زورخانه ای و کشتی روی آورد و ستاره کشتی تهران شد ، ابراهیم در سال 1355 در فینال کشتی باشگاهها به سبک پوریای ولی با جوانمردی مسابقه را به عمد به حریفش واگذار میکند، بعد از پیروزی انقلاب در مدرسه به عنوان معلم ورزش تدریس میکرد، با شروع جنگ در کردستان در ارتفاعات گیلانغرب و بازی دراز جنگید، او همچنین از پایهگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو بود، ابراهیم هادی سرانجام در عملیات والفجر مقدماتی پس از ۵ روز مقاومت در ۲۲ بهمن ۱۳۶۱ به شهادت رسید اما همان گونه که از خدا خواسته بود پیکر او هیچ گاه پیدا نشد!...
@audio_ketab
هدایت شده از کتابخانه صوتی
4_5805583027161532872.pdf
3.54M
کتاب سلام بر ابراهیم جلد اول
فایل #pdf
@audio_ketab
هدایت شده از کتابخانه صوتی
کتاب صوتی سلام بر ابراهیم #جلد_اول با هماهنگی نشر شهید هادی و با گویندگی و میکس #علی_آقاجان_پور اسفند ماه ۱۳۹۶ در کانال کتابخانه صوتی تولید گردید.
﷽
#داستانک
شهیدی که بعداز۱۷سال زنده شد
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید
🔹می گفت:
اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تُجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حُجره پدر را تَرک کردم و به وهمراه بچه های تفحص لشکر۲۷محمدرسولاللّٰه(ص)
راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.
یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همانا... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.
یکیدوسالی گذشته بود و منو همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم...سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهداء عطرآگین.تا اینکه...📞
🔹تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیداشد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم.💸نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.💔
🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهداء کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد، #شهیدسیدمرتضیدادگر 🌷
فرزند سید حسین اعزامی از ساری...
گروه غَرقِ در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من....
🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم.
🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.
🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم.
🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...»
🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم:
🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟
🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.
🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟
🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.
کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟
🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم،
🔹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری..
وسط بازار ازحال رفتم.
🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹
🌀 اگر دلت شکست حداقل به یک نفر ارسال کن
👇
@yadatbashadhamid
#لطفا_نشر_دهید