و هيج يك ازين مبادى حجت نباشذ بر غير، جون او را يقين از آن حاصل نشده باشد، جنان كى تو را حاصل شذه باشذ جنانك: علم تو بآنك نور قمر مستفاد است از شمس، و لكن ناظر در آن حدس مىكند از اختلاف تشكلات او بحسب اختلاف اوضاع آن
(نکته جالب این متن این است که ظاهرا ایشان مبادی برهان را شخصی و بحسب هرفرد می داند)
#دره_التاج، ج2، ص447
#منطق
#مبادی
چون فلسفه اعم علوم است پس #مبادی آن باید #بدیهی باشد.
مبدا تصدیقی آن گزاره "واقعیتی هست" می باشد. گزاره ای که به هیچ چیزی حتی علم حضوری من به خودم وابسته نیست. به این صورت که:
من و علم حضوری من هم نباشد، "گزاره واقعیتی" هست، صادق است پس وابسته به این علم نیست. اصولا من هستم شک پذیر است، ولی "واقعیتی هست" این ویژگی را دارد که قابل تردید و انکار نیست.
یاء نکره باعث می شود، امکان شک نباشد. غیر از این میگفتیم، واقعیت خاص می شد و قابل تشکیک.
اگر تصدیق براساس وجود خاص باشد، باید با رفع آن این تصدیق رفع شود. در حالی که امکان رفع صدق این قضیه وجود ندارد.
تذکر: البته با مسئله شک و انکار شخص می توان به او تنبیه داد که قبلش واقعیت را قبول کرده است. اما این استدلال نیست بلکه صرفا تنبیه است.
#اصل_واقعیت