عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
#عنایت_شهید_رسـول_خلیلی ___________________ 📲کٰانال عِنٰایٰٰاتِ امٰامِ زمٰـان«عج» وشُهـدا🕊❤️ @yadeS
🕊از مادر و دختر ارمنی که چادری شدند تا ازدواج دو امیرکبیری با توسل به شهید😍✨
#راوی:پدرشهید
💠شب هفت شهید خلیلی #خانواده_ارمنی وارد مجلس میشوند و از اطرافیان سراغ مادر شهید را میگیرند. وقتی همسرم را میبینند به او میگویند: ما با پسر شما از طریق عکس و پوسترهای سطح شهر آشنا شدیم. نمیدانیم با ما چه کار کرد که با اینکه اعتقادی به #چادر نداشتیم، اما چادر سر کرده ایم💔
گفته بودند من و دخترم با شهید شما #پیمان بستیم.
چند وقت پیش 13 اتوبوس برای #راهیان_نور به بروجرد دعوت کردم. قرار بود من هم برایشان روایتگری کنم. وقتی به تهران برگشتم دیدم یکی از خانمهای جمع آن سفر به من پیام داد که شهید خیلی #مَرد_مَردِ_مَرد.❤️
مادرش به من زنگ زد و تعریف کرد دخترش در راهیان نور از پسر شهید شما کمک خواسته🤲ما چندین سال است از این دادگاه به آن دادگاه میرویم حالا نه تنها مشکلش برطرف شده، بلکه #متحول نیز گشته است. تا قبل از این اگر نماز میخواندیم ما را مسخره میکرد، اما حالا او ما را برای نماز صبح بیدار میکند😍✨
💠در دانشگاه امیرکبیر هم خبردار شدیم دو دانشجو به واسطه #شهیدخلیلی به یکدیگر رسیده اند💍 آنها برایمان تعریف کردند که هر کدام قراری سر مزار شهید گذاشته اند و از رسول برای امر ازدواج کمک خواسته اند☺️ دختر خانم میگوید سر مزار شهید گفتم من به مدافعین حرم اعتقاد دارم و همسری، چون آنها میخواهم. چند وقت بعد پسری که به عنوان خواستگار وارد اتاق دختر برای حرف زدن با او میشود؛ عکس شهید خلیلی را روی دیوار اتاق میبیند و تعجب میکند😳
به دختر میگوید شما هم شهید خلیلی را میشناسید؟ من در امر ازدواج از او کمک خواسته ام. خلاصه برای جاری شدن خطبه عقد ما را دعوت کردند و از من خواستند خطبه را جاری کنم😊 عکس رسول ما وسط خنچه عقد بود و عروس هنگام بله گفتن گفت: ❤️با اجازه آقا امام زمان و با اجازه پدر و مادر معنویم که پدر و مادر شهید خلیلی هستند و پدر و مادر خود بله❤️ اصلا این صحنه روضه شد و همه گریه کردند.😭
___________________
📲کٰانال عِنٰایٰٰاتِ امٰامِ زمٰـان«عج» وشُهـدا🕊❤️
@yadeShohadaa
#کرامت شهید
#شهید ابوالفضل صبوری
🌷بسم الرب العباس...
یه بنده خدایی تو گروه ختم صلوات بودیم☺️
وقتی بهش گفتم پدرم شهید😔🕊🌹 شده گفت برای باباتون نماز میخونم و نماز قضا
می گفت یه شب وقتی نماز برای پدرت خوندم باگریه توسل کردم🙏😭
بهش و گفتم مشکل مالی من حل بشه
و بعد خوابیدم .😭😔💔
صبح بهم تماس گرفتن و گفتن فلانی بیا موسسه قرآنی و کلاس قرآن بذار کار کن و حقوق بگیر😍😍😍
هنوز 24ساعت نگذشته بود که حاجت گرفت 😊 خیلی خوشحال بود 😍
و این خبر رو بهم داد منم از خوشحالی به چند نفر گفتم 😊
#کرامت
و یه بزرگواری گفت میخواستم برم خادمی شهدا غرب که نشد😔💔
اگه پدرت حاجت منو بده براش تو شهر مراسم میگیرم گفتم ان شاءالله حل میشه 😍
روز بعد دم غروب اس ام اس اومد بهم
گفت سوار ماشین شدم دارم میرم برای خادمی 😭😭😭😔😍
گفت خادمی من جور شد
پدرت حاجت منو داد😍
همچنان مونده بودم تو کار پدر آخه هنوز یک روز کامل نگذشته که این دو نفر حاجت گرفتن....
#راوی -دختر شهید صبوری
...❤️@yadeShohadaa