امشب علی مرتضیٰ قصد سفر کرد
او زینب دردانه را خونین جگر کرد
فرقش شده منشق مگر شق القمر شد؟
یک معجز دیگر دعایش پر ثمر شد!
حال حسن امشب تماشایی است یاران
در گوشه ای غمگین نشسته شاه خوبان
قلب پراندوه حسین شد غرق آتش
هی زیر لب با کردگارش غرق خواهش
ما داغ واندوه و غم آن کوچه داریم
ما سوگوار از مادر زار و جوانیم
زهرا شبانه از میان خانه پر زد
امشب پدر هم عزم رفتن تا سحرکرد
ای بیوفا کوفه چه آوردی به جانم
از پافتادم در غم و اندوه بابم
در شام قدر ضربت زدند بر شاه مردان
کشتند عدالت را عدالت را چه آسان!
قدر علی را جز علیِ عالی اعلیٰ ندانست
پیغمبر است آنکس که فهمید و توانست
مظلوم و تنها در میان بستر افتاد
اف بر تو ای دنیا علی با غصّه جان داد
درجایگاه و شأن او خیل ملائک
برگرد محرابش زدند بر سر یکایک
آه از غریبی که غریبانه سفر کرد
با رفتنش کـل جهان زیر و زبر کرد
دیگر نبیند هیچ کس در کل عالم
همتا و مانند علی با آن همه غم
دیدار دو دلداده امشب دیدنی شد
کابوس دوری شد تمام و رفتنی شد
زهرا ببندد آن جبین غرق خون را
مولا بگیرد دست زهرای جوان را
شعر از پروین عجمی اوّل
#کاربرکانالمون
.......... 💚💫