عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
امشب دلم نیومد این معجزه حضرت ابالفضل رو نگم هرسال کارش اینه یه مشکی برمیداره پر آب میکنه میره جلو
یهو بعد دقایقی دید یه صدای گریه بلند از اتاق بلند شد دوید طرف اتاق تا در رو باز کرد ببینه چی شده یه مرتبه دید...
بچه ای که یازده ساله از دوپا فلجه پاشوده ایستاده😭😭😭😭😭
دوید بغلش کرد چیشدی عزیزم توکه توخونه افتاده بودی؟😭
گفت بابااااا ؟؟ بخدا قسم اقات خیلی مهربونه😭😭
بابا بخدا اقات خیلی مرده😭😭
بابا بخدا اقات خیلی بامرامه😭😭
چیه دلتون شکست😭😭
منکه هنوز حرفی نزدم بچها😭
گفت چییشده چتهه؟
گفت در اتاقم باز شد یه اقای قد بلند اومد یه اقای خوشگل اومد تا چشمش بمن افتاد یع دست کشید روی پاهام گفت پاشو عزیزم از جات گفتم من فلجم نمیتونم گفت میتونی عزیزم بلندشدم ایستادم یه حرف زد بهم ...
یابابالحوائج😭
گفت یه پیغامی برات دارم برو به بابات بگو جان مادرم زهرا فردا مشک رو پاره نکن😭😭😭
چرا اقا؟؟ بچه است دیگه نمیدونه چیشده دیگه..
گفت اخه من یه بار مشک ام کربلا پاره شده😭😭
من یه بار خجالت حسین رو کشیدم بسمه😭😭
امشب اقارو صدا نزنی باختی بخدا همه امشب صداش بزنید
بابالحوائج ابالفضل😭🤲
امشب اگر حسابی دلت شکست بدون مادرمون فاطمه یه دستی به قلب هاتون کشیده...💔
#یا_ابالفضلالعباس🌹
#تاسوعا 🏴